چنان ميدود و ما نيز هم در پياش دوان!
شايد زخم خورده بوده از جادهها كه البته اين روزها تعدادشان نيز پرشمار شده است، جوابِ مرا اينچنين داد: «ما خود به استقبال مرگ ميرويم و اينگونه جادهها را ناايمن كردهايم. بسيار بسيار.» مرادش از اين جمله را گرفتم. سخن از سوختبران بود كه بمبهاي متحرك مينامندشان و همواره شب و روز روانند در جادهها سيستانوبلوچستان. همين چند روز پيش يا اگر كه دقيقتر گفته باشم اواخر همان هفته گذشته واقعهاي در جادههاي بلوچستان رخ داد بس تلخ و تراژديك و تكاندهنده كه دل مردمان اين پهنه را لرزاند و بسياري از خانوادهها را به عزا نشاند در چند شهر و ديار كوچك و بزرگ! از همان حادثهاي سخن به ميان ميآورم كه طي يك فقره تصادف 14 جانِ عزيز هموطنانمان زندهزنده در آتش سوختند و پرپر شدند و داغ گذاشتند بر دل چندين و چند خانواده بازماندگان خويش و چنان سنگين بود آنگونه دلخراش جان سپردن كه روح و روان هر آن كه را ديده و شنيده بود از آن حادثه به گمان تا مدتهاي مديد آشفته خواهد ماند و پريشان. آه. چه آسان هستند و همواره در دسترس اين مردنهاي ما مردم در جهانِ سوم! در واقع اينجا مرگ به مويي بند است و به چون باز شدن گره در پس ابرويي! به همين سهلي و همين و سادگي و ميسري! چهارده مرگ در يك فقره تصادف سوختبر با دو خودروي عبوري در مسير قلعهگنج به رمشك و ايرانشهر، 27 كشته و زخمي در پي واژگوني اتوبوسي در مسير ايرانشهر به راسك و نيز 8 كشته و زخمي در جاده به اصطلاح ترانزيتي چابهار به نيكشهر. وووو. اينها همه طي همين مدتِ كوتاه اتفاق افتادهاند البته فقط همان يك فقره برخورد دو خودرو با سوختبر بوده و مابقي غير از اينند! اين مرگها را چاره نيست مگر؟! اين مرگهايي كه همه روزه جريان دارند در جادههاي ناايمن سيستان وبلوچستان. از چابهار تا زاهدانِ مركز. از سيستان تا بلوچستان. فقط در همان يك فقره تصادف با سوختبري يك مادر باردار، چند كودك و نوجوان و جوان و زن و مرد دردناك و تكاندهنده دستشان كوتاه شد از زيستن؛ كوتاه شد! كوتاهِ كوتاه. جادههاي تك بانده و تك لاين، مسيرهاي پرپيچ وخم و ناايمن، راههاي شلوغ و پرتردد و نيز گرويدن سيل بيكارانِ اين روزها به سوختبري و حتي كفاف نكردن مخارج شاغلان همه را راهي جادهها كرده و مرزها تا با حمل و فروش سوخت نان بستانند به قيمت جان! و نان بدود و همه در پياش اينگونه دوان! امان و صد امان از سهل رفتن اين همه جان!