گزارشي از نمايشگاه «هنرمندان پيشكسوت» در فرهنگسراي نياوران
آرامش رنگها در موسم پختگي
حسين نوروزي
موسسه هنرمندان پيشكسوت در سالهاي اخير كوشيده است تا هنرمنداني كه پس از دههها فعاليت در عرصه هنرهاي تجسمي به پختگي، تجربه و عمق رسيدهاند، پاسداري كند. نمايشگاه تازه اين موسسه در فرهنگسراي نياوران، نه تنها گردهمايي هنرمندان پيشكسوت بود، بلكه يادآور اهميت حضور و استمرار خلاقيت در دوران بعد از ميانسالي و نقش تجربه و سالها كار و عشق به هنر در شكلگيري آثار شد.
نمايشگاه اخير موسسه هنرمندان پيشكسوت، بيش از يك گردهمايي، بازنمايي زندهاي از ميراث هنري معاصر ايران بود. اين رويداد نشان داد كه هنر، برخلاف گذر زمان و فرسودگي جسم، در جان هنرمند عميقتر ميشود و از سطح به معنا، از فرم به انديشه و از رنگ به روح ميرسد. تالارهاي فرهنگسراي نياوران با فضايي روشن و متعادل، بستري شايسته براي اين تجربه فراهم كرده بودند.
در تالارها، آثار هنرمندان پيشكسوت در سكوتي باشكوه به نمايش درآمده بود؛ سكوتي كه از احترام به سالها تجربه و عمق تفكر هنري ناشي ميشد. رنگها فروتنتر و ژرفتر بودند، خطوط آرام و مطمئن و فرمها نجواكننده و معنابخش. تماشاگر در ميان اين آثار درمييافت كه هنر در سنين پختگي، به مرحلهاي از «درك آرام» ميرسد؛ هنرمند ديگر براي ديده شدن نميآفريند، بلكه براي بيان خويشتن خالص و بيپيرايه دست به كار ميشود. اگر جواني در هنر جستوجوي شور و كشف است، پختگي آن زمان بازگشت به سرچشمه است؛ جايي كه با حذف اغراق و زوايد، معنا عريانتر و روح اثر شفافتر ارايه ميشود.
يكي از ويژگيهاي برجسته اين نمايشگاه، نظم و متانت در ارائه آثار بود. برخلاف نمايشگاههاي پرهياهوي معاصر، در اينجا سكوت و احترام جاري بود؛ احترامي به ساليان تجربه و به هنرمنداني كه دهههاست با بوي رنگ و نقش زندگي كردهاند. حضور مدير مجموعه، سيدعباس عظيمي و كاركنان پرتلاش موسسه، به صورت تلويحي در تمامي وجوه نمايشگاه حس ميشد؛ از نظم چيدمان گرفته تا توجه به ارائه آثار با شكوه، بدون آنكه خودنمايي يا تبليغي باشد.
در آثار اين نمايشگاه، ردپاي زندگي و تجربه جمعي و فردي هنرمندان ديده ميشد. هر بوم، هر مجسمه و حجم، حاصل سالها تمرين، اشتباه و تصحيح بود. اين آثار، به گونهاي سخن ميگفتند كه مخاطب حس ميكرد نه تنها با هنر مواجه است، بلكه با خود هنرمند و تاريخ شخصي و جمعي او نيز روبهرو است. رنگها گاه خاكي و تيره، اما درخشان؛ خطوط گاه نرم و پرحرارت و فرمها آرام و مطمئن بودند.
يكي از جذابيتهاي پنهان اين نمايشگاه، حضور نسلي از هنرمندان كه با خود تجربهاي ملموس آورده بودند، بود. به طور تلويحي، نويسنده اين متن و بازديدكنندهاي كه دو اثر در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته بود، ميتوانست بخشي از اين تجربه را با تماشاگران به اشتراك بگذارد، بيآنكه اين حضور برجسته يا خودنمايانه باشد. اين نكته ظريف، نوعي ارتباط دروني و بيكلام ميان هنرمند و مخاطب ايجاد ميكرد كه نمايشگاه را زنده و حياتبخش ميكرد. تماشاگراني كه در تالارها قدم ميزدند، درمييافتند كه هنر پيشكسوت، نتيجهاي از سالها زيستن در كنار خلاقيت است. اين آثار، هم زيباييشناسي شخصي و هم روايت زندگي جمعي را در خود داشتند. خاطرات، تجربهها و آرامش ناشي از سالها كار هنري، با ظرافت در هر اثر مشهود بود. اين امر، نه تنها ارزش نمايشگاه، بلكه جايگاه موسسه و تلاشهاي پشتصحنه مدير و كاركنان آن را برجسته ميكرد.
نمايشگاه يادآور اين نكته بود كه پختگي هنري با بلوغ روحي و تجربه همراه است. هنرمند در اين دوران، نيازي به اثبات مهارت ندارد؛ او با آرامش و اطمينان، معنا را منتقل ميكند. اين همان تجربهاي است كه در نسل جوان كمتر ديده ميشود، زيرا جواني بيشتر به هيجان و كشف معطوف است، نه به سكوت و بازتاب سالها تجربه.
يكي از نقاط قوت ديگر نمايشگاه، همنشيني نسلها و تجربهها بود. دانشجويان و علاقهمندان جوان در تالارها حضور داشتند و آثار استادان و پيشكسوتان را با دقت مينگريستند. اين گفتوگوي بيكلام ميان نسلها، شايد ارزشمندترين بخش نمايشگاه بود. موسسه هنرمندان پيشكسوت، نهتنها پاسدار پيشكسوتان، بلكه پلي ميان گذشته و آينده بنا كرده است، پلي كه تلاشهاي مدير و كاركنان پرتلاش آن، امكان تداوم و استمرارش را فراهم ميآورد.
فضاي نمايشگاه نشان ميداد كه هنر، در هر سن و سالي، نيرويي جوانكننده و زندگيبخش است. هر اثر، با ردپاي سالها تجربه و آرامش هنرمند، نوعي گفتوگوي دروني با مخاطب برقرار ميكرد. اين پيام به تماشاگران منتقل ميشد كه خلاقيت محدود به سن و سال نيست و هر سالِ زندگي ميتواند عمق و معنا به هنر بيفزايد.
نمايشگاه همچنين يادآور مساله توجه اجتماعي و فرهنگي به هنرمندان پيشكسوت بود. در سالهايي كه بسياري از آنان در سكوت و كمتوجهي روزگار ميگذرانند، وجود موسسهاي كه تلاشهاي مديريتي و پشتيباني كاركنان آن اين استمرار را ممكن ميسازد، اهميت ويژهاي دارد. اين امر نشان ميدهد كه هنر، نه صرفا محصول فرد، بلكه نتيجه تلاش جمعي و حمايت نهادي نيز هست.
يكي از وجوه ظريف اين نمايشگاه، آرامش در ارايه و ارتباط با مخاطب بود. آثار، بدون شتاب و بيادعا، روايت خود را عرضه ميكردند و مخاطب با درنگ درمييافت كه هر اثر، نتيجه سالها تجربه، آزمون و خطا و در نهايت بلوغ هنري است. اين آرامش، حاصل تلاشهاي مديريتي و دقت كاركنان موسسه بود كه از هر نظر شرايط مناسب براي ديده شدن و احترام به آثار را فراهم كرده بودند.
در اين مجموعه، تجربه حضور هنرمند در سالهاي پختگي، مانند چاي كهنه و خوشعطر بود: تلخي و شيريني توامان، عميق و جاافتاده. اين حضور، در تركيب با رنگها، فرمها و تكنيكهاي دقيق، نوعي آرامش و رضايت دروني به مخاطب منتقل ميكرد. هر اثر، بازتابي از زندگي و تجربه جمعي بود و حس ميشد كه هنرمند، با هر ضربه قلممو يا فرم مجسمه، بخش تازهاي از زندگي را بازميآفريند.
پختگي هنري، به معناي رسيدن به نقطهاي است كه هنر ديگر نمايش نيست، بلكه حضور است؛ حضور آرام، مطمئن و پرمعنا. اين پيام در تمامي تالارها جاري بود و يادآور نقش موسسه و تلاشهاي مديريتي و كاركنان آن در حفظ اين تجربه زنده. نمايشگاه، با تدبير و دلسوزي سيد عباس عظيمي و تيم همراهش، فرصتي فراهم كرد تا همه ببينند كه هنر در دوران بالاتر از ميانسالي، نقطه اوج تازهاي از معنا و حضور است.
در پايان، آثار اين نمايشگاه نهتنها محصول سالها تجربه و تكنيك، بلكه انعكاسي از روح انساني است كه در گذر زمان متعالي شده است. هنر در موسم پختگي، با ظرافتي خاص، خرد، تجربه و محبت را در خود جمع ميكند. نمايشگاه اخير، با مديريت دقيق، تلاش كاركنان و حضور هنرمنداني كه خود در آن تجربه و آثار ملموس داشتند، يادآور اهميت استمرار و بلوغ هنري بود و نشان داد كه زيبايي، معنا و حضور هنري، در هر سن و سالي ممكن و جاري است.