نقش دادههاي خبري در سياست خارجي
در گذشته، ديپلماتها و ماموران اطلاعاتي سعي داشتند در جلسات و مهمانيها اخبار مهم و سري را كشف و به مركز گزارش بدهند اما امروزه علاوه بر تلاش آنها، رسانهها و به خصوص شبكههاي اجتماعي نيز به ايجاد و گسترش خبرها كمك ميكنند.
در «سياست خارجي» خبرها معمولا براساس موضوع، منبع و تاثيرگذاري دستهبندي ميشوند. اهميت اين خبرها چه براساس موضوع (سياسي، اقتصادي، نظامي و...) و چه براساس منابع (سايت داخلي يا رسانهها) بر ميزان تاثيرگذاري آن است. براي مثال:
1- بحران سومالي در سالهاي 1994-1993 و تصويري كه تلويزيونها از جنازه سربازان امريكايي در موگاديشو به نمايش گذاشت، موجب عدم دخالت دولت امريكا در رواندا شد.
2- پخش زنده عمليات نظامي امريكا در جنگ اول خليجفارس (1991) توسط شبكه CNN، باعث شد افكار عمومي جهان تقريبا همزمان با رهبران سياسي در جريان وقايع جنگ قرار بگيرد و در اين زمان، اصطلاح CNN Effect براي توصيف تاثير مستقيم دادههاي خبري بر تصميمات سياست خارجي رايج شود.
3- در جنگ دوم خليجفارس و پيش از حمله به عراق (2003)، رسانههاي امريكايي و بريتانيايي دادههاي اطلاعاتي منتشر كردند كه نشان ميداد عراق داراي سلاحهاي كشتار جمعي است. اين دادههاي خبري (كه بعدا مشخص شد نادرست بودهاند) افكار عمومي و كنگره را براي حمايت از حمله نظامي آماده كرد.
در عصر شبكههاي مجازي، دولتها متوجه شدهاند كه ديگر نميتوانند منتظر موجهاي خبري بمانند، زيرا ممكن است شاهد انقلابات رنگين و بهار عربي گردند. براي همين سيستمهاي دولتي باید اولا به دريافت و پردازش دادهها و تبديل آنها به اطلاعات اقدام كنند، ثانيا اين اطلاعات باید به تحليل و سناريو ارتقا يابد، ثالثا بازخورد اين اطلاعات بايد به موج خبري با استفاده از شبكههاي رسانهاي تبديل شوند، رابعا از همه مهمتر در صورت نياز، خود دولتها به دادهسازي خبر (حتي اگر به صورت دروغين باشد همان كاري كه آقاي ترامپ بهكرات انجام ميدهد) اقدام كنند. اين نحوه عمل در سياست خارجي نيز قابل اجرا است.
در دنيايي كه حتي كوچكتر از دهكده جهاني است و هر اتفاقي به سرعت به يك خبر تبديل و ترند ميشود، سرعت اقدام دستگاه ديپلماسي براي مهار و سوار شدن بر موج خبري نقش مهمي دارد. نميتوان انتظار داشت كه آنچه ما ميخواهيم گفته و منتشر شود بلكه بايد با انتشار هر خبري، بتوانيم آن را بشنويم، تحليل کرده و به نفع خويش استفاده کنیم.