پوري سلطاني؛ عاشق كتاب و كتابداري
                        محمود فاضلي
                        پوري سلطاني از پيشگامان تاثيرگذار در توسعه و آموزش كتابداري نوين در ايران در پنجاه سال فعاليت حرفهاي خود نقش تعيينكننده در تربيت نيروي انساني و تهيه ابزارهاي فهرستنويسي و ردهبندي كتابهاي فارسي با رعايت استانداردهاي بينالمللي در ايران ايفا كرد. تحصيلات دانشگاهي را در رشته ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به پايان رساند و به استخدام وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) درآمد و مامور تدريس در دبيرستانهاي ساري شد. پس از كودتاي 28 مرداد 1332 به تهران منتقل شد.
او در 27 خرداد 1333 با مرتضي كيوان، روزنامهنگار و منتقد ادبي ازدواج كرد، اما بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 و در سوم شهريور همان سال به جرم عضويت در تشكيلات مخفي حزب توده همراه با همسرش دستگير شد. در 27 مهر 1333 كيوان تيرباران شد. تازه عروس بيوه شده، پنج ماه بعد از اعدام كيوان در زندان ماند. در ديماه 1333 از زندان آزاد شد. پس از دو سال درمان، به توصيه پزشك معالج براي دور شدن از ايران، راهي انگليس شد. در 1343 به ايران بازگشت. درجه كارشناسي ارشد كتابداري را از دانشگاه دريافت كرد و بلافاصله در همان دانشكده، تدريس درس «فهرستنويسي و ردهبندي» را آغاز كرد.
او باقي اين شصت سال را تنها زندگي كرد و به آن عشق سه ماهه وفادار ماند. قضاوت عاشقي را كه شصت و يك سال پس از كشته شدن همسرش حلقه ازدواجش را در انگشت داشت. بيوهاي كه ياد كيوان در حافظهاش بود. از پوري سلطاني به عنوان «بانوي هميشه عاشق» نام برده شده و اين تنها به خاطر ترجمه شيوا و روان او از كتاب مشهور «هنر عشق ورزيدن» نوشته «اريش فروم» نيست، بلكه به پيوند پرشور و تراژيك او با مرتضي كيوان اشاره دارد.
او از اين آشنايي چنين ياد كرده است: «من هرگز باورم نميشد كه ممكن است روزي با او زندگي مشتركي را شروع كنم. دوستي ما در سال سوم آشناييمان به تدريج، به قول خودش تكامل مييافت و به عشق بدل ميشد.» كيوان نيز در يادداشتي از همسرش چنين ياد كرده است: «من پوري را خيلي بيشتر از يك همسر، به چشم يك رفيق والاي خودم نگاه ميكنم. پيش هيچ كس اينقدر فروتن و پر آزرم نبودهام كه پيش پوري هستم. من پوري را جوهر عشق خود ميبينم.»
سلطاني در گفتوگويي كه در شماره 106 مجله بخارا (جشننامه پوري سلطاني) منتشر شده، ميگويد: «اگر كيوان فرصت زندگي پيدا ميكرد امروز عقايدش تغيير كرده بود: «كيوان امروز اين نبود كه سايه (هوشنگ ابتهاج) اينا فكر ميكنند. حالا سايه اينا هستند و محاله كه سايه حرف منو قبول كنه.» پوري شاهد اين بود كه «هميشه اونجور كه خيليها از جمله حزب توده از شوروي طرفداري ميكردند، كيوان طرفداري نميكرد و هميشه مردد بود و برايش علامت سوال بود كه چرا بايد اينطور باشه.»
در سال 1346 وزارت تازه تاسيس علوم و آموزش عالي، به دنبال استخدام متخصص خارجي علوم كتابداري بود تا از مشورت او در تاسيس يك مركز اطلاعرساني علمي براي كمك به مراكز تحقيقات علمي و آموزشي بهرهمند شود. سلطاني، «جان هاروي»، استاد مدعو بنياد «فولبرايت» در دانشگاه تهران و از متخصصان برجسته علوم كتابداري و اطلاعرساني را به وزير علوم و آموزش عالي معرفي كرد.
سلطاني استدلال كرد كه تاسيس چنين مركزي بدون زيربناي محكم براي كتابخانههاي كشور، به خصوص كتابخانههاي دانشگاهي و تغييرات اساسي و نوسازي آنها، امكانپذير نخواهد بود و از «هاروي» خواست تا طرح خود را براي بازسازي و نوسازي كتابخانههاي كشور با اصلاحاتي براي وزير علوم بفرستد. اين طرح را «هاروي» پيشتر به وزارت فرهنگ و هنر ارايه داده بود، اما با اقبال روبهرو نشده بود. پس از بحث و گفتوگوهاي بسيار و تشكيل جلساتي مركب از معاونان وزارت آموزش عالي با حضور پوري سلطاني و هاروي، سرانجام قرار شد دو مركز با نامهاي «مركز اسناد و مدارك علمي» و «مركز آمادهسازي كتاب تهران» كه بعدا نام آن مركز به خدمات كتابداري تغيير پيدا كرد، در كنار يكديگر تاسيس شود. رياست اين مركز به پوري سلطاني پيشنهاد شد، اما نپذيرفت و ترجيح داد رياست بخش تحقيقات آن به او محول شود.
وي بر اين باور بود كه براي بازسازي و نوسازي كتابخانههاي ايران نياز به تهيه ابزارهاي سازماندهي اطلاعات است. او معتقد بود اين ابزارها را نميتوان از كتابخانههاي معتبر جهان، همچون كتابخانه كنگره امريكا، عينا وام گرفت و ترجمه كرد، بلكه لازم است پس از ترجمه، بوميسازي شوند تا پاسخگوي نيازهاي خاص جامعه ايران باشند. 
در 1362 مركز خدمات كتابداري در كتابخانه ملي ايران كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي زيرمجموعه وزارت علوم و آموزش درآمده بود، ادغام و اين كتابخانه متحول شد. براي نخستينبار كتابشناسي ملي ايران، با ساختاري منطبق با استانداردهاي جهاني منتشر شد و پارهاي از وظايف كتابخانه ملي كه به بوته فراموشي سپرده شده بود به عمل درآمد.
سلطاني از 1352 تا 1356 در مطالعات و طراحي ساختمان كتابخانه ملي پهلوي نقشي چشمگير داشت. او مشاركت خود را در مطالعات و طراحي ساختمان جديد كتابخانه ملي ايران در دهه 1370 ادامه داد و تا مرحله افتتاح ساختمان جديد همكاري كرد.
سلطاني در فرهنگستان دوم، پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و فرهنگستان سوم پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در كميته واژهگزيني كتابداري عضويت داشت. سلطاني يكي از تاثيرگذارترين كتابداران ايران است و با نقشي كه در تاسيس مركز خدمات كتابداري و آموزش فهرستنويسي و ردهبندي در دوره كارشناسي ارشد داشت بيشترين سهم را در گذار كتابداري ايران از مرحله سنتي به مدرن داشته است، زيرا ادغام مركز خدمات كتابداري در كتابخانه ملي و كوشش كتابداران تحصيلكرده موجب احيا و شكوفايي كتابخانه ملي ايران شد.
او پس از بازنشستگي در 1380 همكاري خود را با كتابخانه ملي (در مقام مشاور) ادامه داد. در آبان 1392 پشت ميز كارش بيهوش شد. پس از دو سال بيماري در 15 آبان 1394 درگذشت و در قطعه نامآوران بهشتزهرا به خاك سپرده شد. كتابخانه ملي ايران از بيش از نيم قرن خدمات كتابداري پوري سلطاني تجليل كرد و به او لقب «مادر كتابداري مدرن ايران» را داد.