پروژه «والرين» در ميدان انقلاب به ما چه ميگويد؟
                        ابزاري كردن هنر در غيبت متخصصان
                          محسن   رافعي
                        نصب مجسمه والرين در ميدان انقلاب همراه با كمپيني تبليغاتي، يك اتفاق خنثي نيست، بلكه نقطه عطفي است براي تحليل عملكرد سالهاي اخير مديريت هنر شهري سازمان زيباسازي شهرداري تهران. مديريتي كه بدون مشاركت انجمن هنرمندان مجسمهساز ايران و با كمترين شفافيت انجام پذيرفته و دوباره اين پرسش كليدي را مطرح ميكند: آيا هدف، ارتقاي كيفيت هنر شهري و استفاده از ظرفيت هنرمندان كشور براي خلق آثاري درخور عظمت ايران عزيز است يا صرفا بهرهبرداري از هنر براي اهداف تبليغاتي موقتي؟ 
متاسفانه شاهد نصب مجسمههايي در شهريم كه يا كيفيت پاييني دارند يا نقدهاي جدي به آنها وارد است كه اين نتيجه مستقيم روندهاي انحصاري، غيرشفاف و غيركارشناسي در مديريت هنری شهري است. بزرگترين ايراد ساختاري، عدم استفاده از ظرفيت انجمن هنرمندان مجسمهساز، به عنوان تنها نهاد تخصصي اين رشته است. انجمن بارها 
در راستاي عمل به وظيفه ذاتي خود، درخواست و پيشنهاد همكاري و مشاركت فعال خود را بهصورت رسمي به سازمان زيباسازي اعلام کرده؛ درخواستي كه پاسخي به آن داده نشده و عملا ناديده گرفته شده است. متاسفانه سازمان در پروژههاي شهري، همواره ترجيح داده با كنار گذاشتن اين نهاد تخصصي، فرآيند سفارش و اجرا را بهصورت داخلي، براساس سلايق فردي و به شكل دستوري پيش ببرد. حتي جاي سوال است كه چرا سازمان، در خبر رونمايي اثر، هيچگونه اطلاعرساني در مورد سازنده يا هنرمند نميكند؟ گويا سازمان تلاش ميكند مسير را براي هرگونه پرسشگري، مطالبه و انتقاد از چگونگي روند انتخاب هنرمندان براي ساخت اين آثار را روي متخصصان ببندد تا عملا پس از نصب اثر و زماني كه كار از كار گذشته، همگان را وادار به پذيرش کند.  ساخت اثري با ابعاد و هزينههاي سنگين و ميلياردي در فضاي شهري، بدون اعلام فراخوان عمومي يا تخصصي، داوري علني وبدون كارشناسي و اطلاعرساني شفاف، قويا شائبه رانت و انحصار را تقويت ميكند. در هر نظام اداري سالم، براي تهيه اقلام موردنياز، برگزاري مزايده الزامي است؛ چگونه براي اثري ماندگار كه به بخشي از ميراث هنري شهر بدل ميشود، اين اصول كنار گذاشته شده است؟  در توجيه گفته ميشود كه «آييننامه داخلي زيباسازي» اين امكان را فراهم ميكند تا در روندي پنهاني و غيرشفاف، اين قراردادها انجام شود كه دسترسي به اطلاعات و امكان رقابت و مشاركت آزاد هنرمندان در آن وجود ندارد. اين آييننامه از نظر منطقي داراي ايرادات جدي حقوقي و اخلاقي است كه بايد اصلاح شود. نتيجه اين انحصار، رفتار سليقهاي و عدم شفافيت، قطعا آثاري است كه سرمايههاي مادي و انساني بسياري را هدر ميدهند و امكان بهرهمندي جامعه از رقابت و حضور خلاق هنرمندان بااستعداد پيشكسوت و جوان را محدود و ناممكن ميسازد. 
قطعا خواست قلبي همه هنرمندان، توجه به تاريخ، فرهنگ و تمدن كهن ايران عزيز است و تلاش اخير سازمان براي استفاده از اين مفاهيم و اسطورههاي تاريخي قابل تقدير است، اما انتخاب ايده و جانمايي مجسمه (والرين) و مفهوم انتخاب شده براي ميدان انقلاب، از منظر هويت شهري، محل مناقشه جدي است. ميداني كه بايد مفاهيم تحول، استقلال، پيروزي اراده ملي و آزادي را تداعي كند متاسفانه با مجسمهاي تزيين ميشود كه بر محور يك شخصيت غيرايراني و شكست خورده تمركز دارد كه حتي با نيت نمايش غرور ملي، ايده اين اثر نميتواند بار معنايي قوي و مستقيم مفاهيم اصلي ميدان را به مخاطبان منتقل كند. ازسوي ديگر، رويكرد سازمان در تاكيد بر «نوآوريهاي تبليغاتي» اين شائبه را به يقين تبديل ميكند كه اين اثر، بيش از آنكه يك مجسمه باشد، يك ابزار تبليغاتي در قالب اثر حجمي است.  توضيح سازمان زيباسازي در بهكارگيري ۱۲ پرده روايي براي معناسازي اثر، در واقع يك اعتراف ضمني تلخ، از ناتواني مجسمه در رساندن مفهوم اصلي خود است. در حالي كه يك اثر هنر عمومي و شهري، علاوه بر غناي مفهومي، بايد بتواند در اولين مواجهه، پيام خود را به مخاطب منتقل كند، نه اينكه نياز به ويدیوی تبليغاتي داشته باشد. متاسفانه اين رويه، هويت ميدان انقلاب و شهر را به يك قاب تبليغاتي موقت تقليل ميدهد. 
بدون پيشداوري نسبت به اثر ساخته شده و قضاوت نسبت به كيفيت آن، سوالات و انتقادات جدي نسبت به چگونگي روند و مكانيزم زيباسازي براي انتخاب و سفارش اين ايده (والرين) براي ميدان انقلاب و انتخاب هنرمندان وجود دارد. چرا اين اثر در مسير يك فراخوان عمومي يا تخصصي، در روندي شفاف همراه با اطلاعرساني و با همراهي نهاد تخصصي انجمن هنرمندان مجسمهساز اتفاق نيفتاده است تا اثري ارزشمند، در خور ميدان انقلاب و براساس ظرفيت همه هنرمندان كشور شكل بگيرد؟
مسووليت ما و مسوولان ايجاب ميكند كه فقط نظارهگر اين فرآيند نادرست نباشيم و به جاي افسوس از دست دادن فرصتها و هزينهها، اين مطالبه بحق را انجام بدهيم و قاطعانه خواستار اصلاح اين رويههاي نادرست باشيم، زيرا سكوت ما در برابر اين روند غيرشفاف و نادرست، در حكم تاييد آن، تضييع اموال عمومي و حق مردم براي برخورداري از آثاري فاخر و تضييع حقوق هنرمندان شريفي است كه عمر خود را در مسير تعالي هنر ايران عزيز طي كردهاند. 
مهمترين مطالبه برحق هنرمندان اين است كه سفارش و ساخت مجسمههاي شهري، بايد در يك روند شفاف از طريق فراخوانهاي تخصصي، همراه با كارشناسي متخصصان اين حوزه و بهصورت علني و شفاف انجام پذيرد تا همه مجسمهسازان فرصت حضور، رقابت و ارائه اثر را داشته باشند. هنرمندان خواستار تشكيل شوراي عالي مشورتي مجسمهسازي شهر با حضور رسمي و موثر نمايندگان انجمن و صاحبنظران براي نظارت و تاييد كيفيت آثار بهصورت علني و شفاف هستند. 
هنرمندان خواستار توقف انحصارطلبي و اصلاح سياستهاي نادرست كنوني سازمان زيباسازي بوده و خود را متعهد ميدانند در مسير همكاري با سازمان زيباسازي در اعتلاي هنر تهران و ايران عزيز از طريق نهاد انجمن گام بردارند. ناديده گرفته شدن اين خواسته، سوالاتي جدي را به ذهن متبادر ميکند كه چرا اين روند به اين شكل غيرشفاف انجام ميشود؟ آيا منافع اشخاصي به خطر ميافتد يا نگاهي دستوري و سليقهاي بر سازمان حاكم است؟ و آيا نهادي تخصصيتر از انجمن هنرمندان مجسمهساز كه شامل استادان و هنرمندان توانمند كشور است، وجود دارد تا به سازمان كمك كند؟ 
 اميدواريم با مطالبهگري اين پرسشهاي بحق مردم شاهد شكلگيري يك روند تخصصي و شفاف ميان سازمان زيباسازي و انجمنهاي تخصصي هنر كشور و بهبود وضعيت آثار هنري شهر تهران و ايران باشيم.