يادداشتي بر نمايشگاه  «تجسم بيزمان»
                        تجسمي از زمان در فضاهاي معماري
                           سعيد    فلاحفر
                        معمولا رغبتي به ديدن نمايشگاههاي گروهي نشان نميدهم، چراكه كمتر معنايي همسان با برداشتهاي حرفهاي و در راستاي خلق يك ايده هنري تازه و جمعي در آنها و نقش كيوريتور پيدا ميكنم. اين نوع نمايشگاها حداكثر ارتباطي از عناصر و مفاهيم دمدستي در بين آثار ارايه ميدهند. در اين ميان نمايشگاه «تجسم بيزمان» گزيدهاي از مجسمهسازي معاصر، اين حسن و جاذبه را داشت كه در پي ارايهاي متفاوت در خرده فضاهاي معماري و اتفاقا «تجسمي در زمان» بود.
بنابر دلايل متعدد هنر مجسمهسازي كمتر توانسته در بين مخاطب ايراني عموميت پيدا كند و در شهرسازي جديد هم به حاشيه رفته و اغلب نوعي قرائت رسمي، ايدئولوژيك و كاربردي، در شمايل سرديسهايي عاري از خلاقيتهاي هنري تبليغ شده است. در چنين تعريفي، جايگاه هنر مجسمهسازي و گستردگي آن نياز به باز تعريف دارد. از سويي خوانش بهروز يك بناي قديمي [و تاريخي] معنايي معاصر را به ذهن متبادر ميكند كه با تلاش زيست مجسمهسازي در فضاي هنر معاصر تطابق دارد.
راهاندازي نگارخانه كاشف در زيرزميني از مجموعه «كاشف السلطنه» تلاشي است براي نگاه معاصر به احيا و باززندهسازي در قالب يك كاربري تازه و معاصر در يك كاربري تاريخي. حركت مجسمهسازي نيز در سالهاي اخير حركتي است از ميان ممنوعيتها و بياقباليها به سمت نوعي موقعيت نو و برخورداري از بياني معاصر در كنار ساير هنرهاي تجسمي. پس پرداختن به آن ميتواند حاصل دغدغهمندي براي نمايش رابطههايي در زمان معاصر باشد.
اين مشابهت و امتزاج معاني بنيادي بين مجسمه و معماري يا بازآفريني در زمان معاصر، بهانه و موضوع درخوري است براي همنشيني كه ميتواند نقش كليدي نمايشگاه گرداني را مشخص كند. جايگيري آثار در يك فضاي معماري و تقسيمبندي هم معنا با آثار، نور و بافت، تناسب ابعاد اثر و محل قرارگيري و بالاخره؛ تلاش براي بازخواني هردوي آنها، دليل قابل قبولي است براي مجموعهاي كه غير از نمايش تكاثر، ايدهاي منسجم را هم آفريده است، خصوصا كه ميتواند پرسشي از چيستي و چرايي هنر مجسمهسازي را هم براي مخاطب مطرح كند و اشارتي باشد به فقر اين نوع فرصتها در جامعه فرهنگي ايران امروز.
بناي نگارخانه گاهي زاويه فيزيكي نگاه مخاطب را معين يا حتي در مواردي محدود و مجبور ميكند كه ميتواند در جهت ايده تلفيق مجسمه و معماري يا مغاير خواست هنرمند باشد. 
غير از اين، نمايشگاه «تجسم بيزمان» مجموعهاي از نسلها، بعضي دورهها و نگاههاي مجسمهسازي اخير ايران است كه انواعي از رنگ، اندازه، مواد و تكنيكهاي مختلف، از ريختهگري سنتي تا مواد جديد، از مجسمههاي كوچك روميزي تا حجمهاي بزرگ آويخته از سقف، از بياني مستقيم تا پيچيده و چند لايه را ميتوان در آن ديد. حجمسازي با مفاهيم مقدم تا گويشي تازه و متفاوت كه گاه -بيفرض ايده كلي نمايشگاه- آشفته مينمايد؛ فارغ از حساسيتهاي موجود در مقايسه كيفيتهاي هنري و ارزشهاي اجتماعي آثار.