• 1404 سه‌شنبه 13 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6180 -
  • 1404 دوشنبه 12 آبان

تجليل از محمدرضا خسروي به اهتمام انجمن غزلستان و پژوهشكده حقوق و قانون ايران برگزار شد

خسروي و جغرافياي تاريخي خراسان مركزي

غلام‌حيدر ابراهيمباي سلامي

همايش تجليل از محمدرضا خسروي در تالار همايش‌هاي كتابخانه ملي با حضور استادان، فرهيختگان و علاقه‌مندان به حقوق و ادبيات به اهتمام انجمن غزلستان و پژوهشكده حقوق و قانون ايران برگزارشد.

 استاد محمدرضا خسروي شخصيتي اديب، حقوقدان، شاعر و پژوهشگر است و چنين فرهيختگاني فراتر از سرستون‌هاي تخت جمشيد، ميراث زنده بشري در روزگار ما هستند .هر چه زمان مي‌گذرد و تومار زندگي چنين اشخاصي باز مي‌شود انديشه‌ها و تلاش‌هاي گرانسنگ آنهابراي مردم بيشتر شناخته مي‌شود. دردوران دانشجويي اين جمله از «دكتر علي شريعتي»برايم تكرار و تداعي مي‌شد كه « كوير تاريخي است كه به صورت جغرافيا نمايان  شده است! » 

شادروان دكتر «محمد كاظم خواجويان» در كلاس درس تاريخ تحليلي اسلام قبل از آنكه به تدريس كتاب دانشمند فرزانه دكتر «سيدجعفر شهيدي» بپردازد جزوه‌اي را از آثار دكتر شريعتي مي‌گشود كه با اين سوال آغاز مي‌شد «تاريخ اسلام به چه كار مي‌آيد؟» و پس از آنكه چاپ نخست كتاب محمدرضا خسروي با نام «جغرافياي تاريخي ولايت زاوه» (پژوهشي در تاريخ تربت حيدريه، خواف، زوزن، رخ و محولات) توسط انتشارات آستان‌قدس رضوي منتشر شد با علاقه‌اي كه به ميراث فرهنگي ايران و خراسان داشتم، دريافتم كه جغرافياي تاريخي ساختار پايه و شناسنامه هويت ماست و بيش از هر چيز ديگر به ما مي‌آموزد كه ازكجا آمده‌ايم ؟چه خاستگاهي داريم، در كجاي جهان ايستاده‌ايم و اگر بدانيم كه بوده‌ايم و چه رويدادهايي بر نياكان ما گذشته است و عناصر فرهنگي و المان‌هاي موجود زادگاه ما اعم از بناها و ديگر آثار، چه گذشته و سابقه‌اي دارند، آنگاه خواهيم دانست كه چرا و چگونه بايد بمانيم و زندگي خود را برپايه چه معيارها و ارزش‌هايي شكل و جهت بدهيم. 

خسروي در اين كتاب زواياي تاريكي از تاريخ شرق كشور را گشود و نقبي عالمانه بر لايه‌هاي تمدني و ميراث فرهنگي با‌شكوه خراسان زد و اين مهم در شناخت هويت و هدايت و ساماندهي انديشه‌ها و پژوهش‌هاي علمي و جامعه شناختي تاريخي بخشي از ايران و به ويژه در نگاه دانشگاهي و آكادميك به مسائل و مشكلات شرق كشور موثر بوده است.

گزارش‌هاي محققانه و روايت‌هاي پر محتواي خسروي درباره مردم به ويژه زردشتيان و ايرانيان ساكن در شرق ايران و معرفي مشاهير و بناهاي تاريخي فاخر و آشنا و در معرض ديد در آغاز عصر انفجاراطلاعات و اين دنياي پر آشوب و در فرآيند گذار از سنت به مدرن و تحولات پرشتاب و پر زرق و برق جامعه جديد، انگار آب زلالي بود كه ازچشمه‌هاي پاك فرهنگ و‌تمدن پس از گذشت قرن‌ها، تشنگي و عطش دانشجويان و پژوهشگران را فرو مي‌كاست. به‌نظر من كار علمي خسروي در باز‌تعريف ميراث فرهنگي وتاريخي خراسان مركزي همسنگ و در حد تلاش‌هاي آندره گدار و پروفسور شهريار عدل در معرفي آثار شرق كشور است، بخشي از تلاش‌هاي گدار وعدل را مي‌توانيد در موزه آثار بعد از اسلام در تهران مشاهده كنيد .اگرچه از «حلب تا كاشغر ميدان سلطان سنجراست» و خراسان بزرگ چند كشور را در بر مي‌گيرد ولي محور اصلي فرهنگ‌ قومي و نژادي خراسان در ايران كنوني سرزميني است كه از قهستان تا توس و فريمان از يك‌سو و از سبزوارتاهرات از سوي ديگر است يعني سرزميني كه خراسان مركزي ناميده مي‌شود اين اقليم سرزمين دشواري‌ها و رويدادها و حوادث طبيعي و تاريخي بسياري بوده است كه علاوه بر خشكسالي‌هاي ممتد و زلزله‌هاي خانمان‌برانداز، گاه و بيگاه و به صورت متداول عرصه تاخت و تاز مهاجمان و بيگانگان اعم از مغولان، افغان‌ها، ازبكان و ديگران شده است. مردم اين سر‌زمين فقر و استبداد را در فرهنگ و ادبيات غني خود از طريق مهرباني و مدارا، صلح و انسانيت با وحدت و يكپارچگي و زبان سليس و شعر عالي و عامه مستحيل کرده‌اند. 

محمدرضاخسروي در كتاب‌هاي  جغرافياي تاريخي ولايت زاوه و تاريخ كاشمر 

 بسياري از آثار، ابنيه، اشخاص و احوال مردم و اقليم، كوه‌ها، دشت، بيابان‌ها و رودخانه‌ها‌ي خراسان مركزي را گزارش كرده است. او در توصيف و‌ تحليل آثار برجسته ميراث فرهنگي چون آرامگاه قطب‌الدين حيدر، آتشكده بازه هور، آسبادهاي نشتيفان، مسجد جامع قديم رشتخوار، قلعه سهل‌آباد، مسجد-‌ مدرسه زوزن، قلعه قاهره زوزن، مدارس نظاميه و غياثيه خرگرد، مسجد جامع سنگان خواف، كوشك و بندسلامي مطالب دقيق و پرمغزي ارائه کرده است ‌و اين مقاله بيشتر محدود و‌ متمركز به شهرستان قديم و شهرستان‌هاي جديدحومه تربت حيدريه است كه بخش عمده خراسان مركزي محسوب مي‌شود. نگاه جامع‌تر به ديگر شهرستان‌ها همچون گناباد، كاشمر و خواف فرصت و مجال ديگر ‌بيشتري  را مي‌طلبد.

اما جغرافياي تاريخي علاوه بر ابنيه و آثارطبيعي و فيزيكي آثار غير ملموس و زندگي انسان‌ها به ويژه اشخاص فرهنگي و موثر را  نيز دربر مي‌گيرد؛ انسان‌هايي كه در هركجاي جهان باشند علاوه براينكه در سطوح ملي و بين‌المللي مي‌انديشند و تاثيرگذارند، عطر و بوي فرهنگ و هويت زادگاه اجدادي خود را نمايان مي‌سازند. 

 مفهوم جغرافيا و زادگاه براي شناخت و ابراز هويت همه به ويژه كنشگران فعال جامعه مهم است. انسان هر كجا برود عطرخاك وطن همراه اوست و مهم‌تر آن است كه هر كجا باشيم خود را به خاك سرزمين و ميهن خويش همچنان متعهد بدانيم. بعد از نژاد و ژنتيك هويت اصلي انسان به جغرافياي زادگاه وي و والدينش وابسته است چون توابع اوليه ذهن و شخصيت كودكان (انتگرال پارت‌ها) در محيط خانواده جهت  مي‌يابند .

مهم آن است كه بدانيم ريشه ما كجاست؟ اكنون در كجا هستيم ؟ و بينديشيم كه در آينده يعني سال 1410، 1420، 1450 و 1500 در كجا باشيم. 

جغرافيا حافظه فرهنگي و تاريخي ما را به ياد مي‌آورد و انسان و جامعه بدون حافظه، هويت ندارد و تقريبا هيچ است. ملت‌ها با حافظه فرهنگي و ميراث تاريخي خود زنده هستند. ملتي كه ميراث فرهنگي ندارد هويت ندارد . جغرافياي تاريخي معرف ميراث فرهنگي و پايه جامعه‌شناسي تاريخي و مردم‌شناسي ما است. 

ميراث فرهنگي و درون مايه فرهنگي اين سرزمين در فرآيند بنيانگذاري، تعامل و رشد شهرهاي مهم چون بلخ كه مادر شهرهاي جهان است، بخارا، سمرقند، نيشابور، توس، خواف، هرات، مرو، سلامي، خرگرد، زوزن و زاوه شكل گرفته و شخصيت‌هاي بزرگي در آنها رشد يافته و بناهاي فاخري عمارت گرديد و آثار زريني چون «شاهنامه فردوسي» و «مثنوي معنوي» مولوي، «تذكره‌اوليا » عطار و «جغرافياي حافظ‌ابرو بهداديني» و «روضه خلد‌مجد‌خوافي» براي بشريت به يادگار مانده است. 

«آخوندملاعباس تربتي» (۱۳۲۲-۱۲۵۰) عارف و زاهد نامدار و شاگرد «شيخ علي اكبر مجتهد تربتي» نماينده « آخوندخراساني»است كه در سبك و سلوك او كتاب گرانسنگ « فضيلت‌هاي فراموش شده» اثر فرزند دانشمند وي شيخ «حسينعلي راشد» (۱۳۵۹-۱۳۸۴) در جامعه مدرن توسط نويسنده و روزنامه‌نگار شهير «جلال رفيع» كه خود از بزرگان قلم، سخن و رسانه است، منتشرشد و «جلوه جلال» را در اصالت اخلاق و ارزش‌هاي انساني با خلوص و سادگي فراهم آورد.

بر اثر فرهنگ خراسان و ژنوم فرهنگي خردپرور است كه در آغاز مدرنيته و شروع انقلاب مشروطيت «شيخ احمد روح‌القدس » (شهادت ۱۲۸۷) معروف به سلطان‌العلماي مشروطه‌طلب، آزادي‌خواه خراساني روزنامه‌نگار و مدير روزنامه «روح القدس» با شهادت و خون خويش براي «آزادي بيان» و «آزادي مردم » قيام مي‌كند . «محمود شهابي» (۱۲۸۰- ۱۳۶۵) خراساني فيلسوف، فقيه و استاد ممتاز در دانشگاه تهران است و مشاهيري چون «خليل ملكي»، دكتر «احمد فرديد» و دكتر «اصغر وهاب‌زاده» از شاگردان وي بوده‌اند و همكار ‌و هم‌رتبه «بديع‌الزمان فروزانفر » ازهمدياران تربتي بود. دكتر«علي‌اكبر شهابي»، (۱367–۱288) استاد دانشگاه تهران و دانشگاه فردوسي مشهد نيز اهل تربت بوده است. دكتر «محمدرضا شفيعي كدكني » استاد دانشگاه تهران كه سايه‌اش مستدام باد بر كرسي مرجعيت علمي و بين‌المللي ادبيات و شعر پارسي تكيه زده است، محمد قهرمان بر جاده ابريشم شعر، آفاق سخن مي‌گشايد و معماري و مهندسي ذهن و زبان را بر اوج مي‌رساند چنان‌كه در پاسداشت فرهنگ عامه و فولكلور گويش تربتي «خدي خداي خودم» كتابي نفيس را نجواكنان بسان روايت‌هاي شاهنامه مي‌سرايد ودر آن از شاعر بزرگ وطن‌پرست «مهدي اخوان ثالث» و زمستانش ياد مي‌كند تا اوستا«حسين سمندري باخرزي » (۱۳1۱-۱۳9۱) با زخمه‌هاي دوتار سحر‌انگيزش موسيقي‌هاي «خونپاش و نغمه» ريز بسرايد.

در كنار آثار پر‌مغز محمدرضا خسروي به نام جغرافياي تاريخي ولايت زاوه، كاشمر، كلات نادري گزارش فرهنگ عامه و مردم‌شناسانه با اين درآمد كه «تربت شهري ديگر » است از قلم و بيان استاد «مهدي تهرانچي» (۱۳08-۱۳92) چون «قند و قروت» براي مردم ما شيرين مي‌شود. آثار دكتر «حسين ضيايي تربتي» (۱۳23-۱۳90) (استاد مطالعات‌ايراني ‌و‌اسلامي‌و‌مدير بخش مطالعات ايراني‌در دانشگاه كاليفرنيا، لس‌آنجلس در سطح بين‌المللي مورد توجه است. استاد استادان علوم اجتماعي كشور و چهره برجسته ملي و مذهبي ايران دكتر «غلامعباس توسلي رشتخواري» (۱۳14-۱۳99) كه شناسنامه جامعه‌شناسي ايران، عضو فرهنگستان علوم كشور، بنيانگذار و نخستين رييس انجمن جامعه‌شناسي ايران است، اهل رشتخوار و از بزرگان همين سرزمين است كه بعد از تحصيل در دوره دبيرستان در تربت حيدريه به سوربن فرانسه مي‌رود و در روشنفكري و دينداري يكي از سرآمدان روزگار ماست. آثار استاد «ابراهيم زنگنه» (۱314-۱402) چون «رجال شرق خراسان» و «سيماي هزار ساله خواف» در شناخت فرهيختگان اين ديار اهميت  دارد.

شادروان‌دكتر‌«مرتضي اخوان‌كاخي» (۱317-۱403) با همان تعلق استواري كه به اصالت تربتي خود داشت رويكردي نو بر ادبيات ملي و ديپلماسي تخصصي ما مي‌گشايد . 

«زهرا شجيعي» تربتي (۱۳06-۱۳98) پژوهشگر و جامعه‌شناس كتاب «نخبگان سياسي ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي » را در چهارجلد و كتاب « نقش نمايندگان مجالس قانونگذاري از عصر مشروطيت تا حكومت پهلوي دوم »رابه رشته تحرير در آورده و حق آن‌است كه در اين مقاله از شادروان دكتر« عبدالرضا شجيعي» پزشك حاذق و خدمتگزار مردم كه علاقه وافري به تربت داشت  به نيكي ياد كنيم.

«كاشف السلطنه» يعني همان «آقامحمدخان قوانلو قاجار» (۱244-۱308) «پدر چاي‌ايران» و «بنيانگذار شهرداري نوين ايران» و «اولين شهردار تهران» تربتي است و مزارش در لاهيجان است. استاد «محمدحسن ابريشمي»كتاب گرانسنگ «زعفران از ديرباز تا امروز» به مثابه دايره‌المعارف توليد، تجارت، و مصرف با پژوهش‌هاي فراوان و موشكافي‌هاي دقيق نگاشته است. ايران‌شناس شهير شادروان «ايرج افشار»  (۱۳04-۱۳89) بار‌ها به ابريشمي آفرين مي‌گويد و ضمن اشاره به كاوش‌ها و نگاشته‌هاي ايشان درباره تاريخ كشاورزي، «پسته» و ديگر رستني‌ها كه بعضا منتشر نيزشده است به صراحت در مقدمه‌اي كه براي كتاب زعفران نوشته اذعان مي‌كندكه « امروز ابريشمي از ايران‌شناسان است . ايران‌شناسي كه دانستن تاريخ ادبيات و جغرافيا و تاريخ ايران درچنبره علمي اوست.» افشار در ادامه مي‌گويد: « مباحثي كه پس از شادروان پيراستادما « ابراهيم پورداود» (۱264-۱347) درباره گياهان و آثار و احوال آنها توسط ابريشمي طرح مي‌شود همان خصوصيت را دارد.»

 شاعراني چون «ذبيح‌الله صاحبكار» (۱۳13-۱۳81) و نويسندگاني چون استاد« محمدحسين ساكت» تربتي حقوقدان، پژوهشگر و نويسنده ده‌ها كتاب و مقاله علمي  هستند. 

و هنرمنداني چون استاد «كيوان ساكت »كه آهنگساز و نوازنده سه‌تار است از افتخارات سرزمين ما هستند. در موسيقي مردم‌پسند (پاپ) هنرمنداني مثل «محسن ابراهيم‌زاده » و در سينما هنرپيشگاني چون «ستاره و لاله اسكندري» و ورزشكاراني چون «حسن تفتيان»  ماحصل فرهنگ و آموزه‌هاي اجتماعي همين جغرافياي تاريخي است . استادي چون «عثمان خوافي» (۱307-۱401) كه علاقه‌مند به تربت بود و اسطوره و پهلوان صاحب سبك و مكتب موسيقي مقامي و ملي ايران است از ميراث‌هاي گرانقدر سر‌زمين ماست تا آنجا كه استاد محمدرضا خسروي در مجموعه شعر «بي چتر زيرباران » انگار هزارسال سال با عثمان سفر مي‌كند و مي‌سرايد كه: 

تا يافتم آن كس را

از خويش شدم گم - من/   يك‌باره گسستم دل/   

از صحبت مردم - من/    بربال ظريف ساز/   

برشانه موسيقي/    با او به سفر رفتم/    تاقرن چهارم-‌ من

جامعه‌شناس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون