• 1404 جمعه 9 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6177 -
  • 1404 پنج‌شنبه 8 آبان

غبار غربت و مظلوميت حسينعلي راشد

محمود فاضلي

حسينعلي راشد، خطيب و عالم ديني معاصر يكي از سرشناس‌ترين خطباي معاصر ايران است. از بارزترين ويژگي‌هاي اخلاقي او، مناعت طبع، صداقت، نظم و تواضع بود. متن سخنراني‌هاي راديويي راشد علاوه بر انتشار در برخي روزنامه‌ها، از جمله «اطلاعات و كوشش» در چند مجموعه به چاپ رسيد. از راشد سه كتاب «دو فيلسوف شرق و غرب»، «فضيلت‌هاي فراموش شده» و «تفسير قرآن» و همچنين مقالاتي در روزنامه‌هاي اطلاعات، ايران و مجلاتِ «مهر، شهرباني و ايران امروز» منتشر شده است.
او ‌زاده 1284 در تربت حيدريه است. در شانزده سالگي به مشهد رفت و 10 سال از استادان برجسته و عالمان بزرگ آن شهر درس آموخت. در 1310 به نجف رفت اما به‎ دليل ناسازگاري آب و هوا سخت بيمار شد و به توصيه پزشكان ناگزير به بازگشت شد. راشد در 1312 به شيراز رفت. از همانجا منبر رفتن او آغاز شد و شخصيت او به ‎عنوان يك خطيب شكل گرفت. بنا به تقاضا و اصرار مردم اصفهان در آنجا ماند و حدود پانزده ماه در آن شهر به وعظ و خطابه پرداخت. به گفته خود او، به علتي نامعلوم، در آذر 1314 به‌مدت 75 روز به‎دست ماموران حكومتي به زندان افتاد و پس از آن نيز تا 1316، در همان شهر تحت نظر و ممنوع‌المنبر بود. او از اين ايام چنين ياد مي‌كند: «نزديك به سه سال در اصفهان بودم. بي‌آنكه مرتكب جرمي شده باشم، چند ماهي مرا زنداني و پس از آن از شغل خود محروم كردند. در اثر فشار زيادي كه به اينجانب وارد شد، مبتلا به يك نوع كسالت عصبي گشتم كه همچنان باقي است.»
راشد از 1316 تا پايان عمر در تهران ساكن شد. او نخست در چاپخانه مجلس، به فهرست‌نگاري و تصحيح متون در دست چاپ، اشتغال يافت. آنگاه در امتحان گزينش قضات شركت كرد، ولي پس از قبولي، از اين حرفه منصرف شد. به‎دنبال دعوت راديو ايران از وي، نخستين‌بار شب‌هاي نهم تا يازدهم محرم 1361 سخنراني او از راديو پخش شد. سپس بر اثر استقبال فراوان شنوندگان، از 16 بهمن 1320، سخنراني‌هاي او شب‌هاي جمعه هر هفته و همچنين شب‌هاي سوگواري از راديو پخش مي‌شد. او در سخنانش نخست به تحليل، بررسي و تفسير آيات مي‌پرداخت و سپس از احاديث، داستان‌ها و سروده‌هاي متناسب با موضوع منبر استفاده مي‌كرد و در پايان نيز با خواندن چند جمله عربي از مقاتل اصلي، روضه‌خواني مي‌كرد.
در منبرهاي راشد مطالب ديني و مباحث قرآني به شيوايي و به زبان ساده، بيان مي‌شد. او نخستين روحاني و خطيبي بود كه با راديو ايران همكاري كرد و اين همكاري چند دهه استمرار داشت. در 1324 از راشد دعوت رسمي به ‎عمل آمد تا در دانشگاه به تدريس بپردازد. لذا به جرگه استادان دانشگاهي وارد شد تا رسالت ديني خود را در عرصه «تعليم» و «تربيت» انجام دهد. جايگاه مردمي راشد سبب شد كه در 1330 به‎ عنوان نماينده دوره هفدهم مجلس شوراي ملي بدون هيچ هزينه تبليغاتي از سوي اهالي تهران برگزيده شود. او فضاي سياسي مجلس را مطابق با اهداف خود نيافت و اگرچه استعفا نكرد اما در مجلس حضور نيافت .
يكي از حملات اين دوره به راشد، ديدگاه او در زمينه مشاركت زنان در انتخابات مجلس بود. حجتي كرماني در خاطراتش مي‌نويسد: «مرحوم راشد در انتخابات دوران مصدق با شجاعت و آزادمنشي تمام اعلام كرد كه ما در مباني فقهي دليلي بر اينكه زن‌ها نمي‌توانند در انتخابات شركت كنند نداريم. اما در فضاي فكري روحانيت، مجامع ديني عليه ايشان تحريك شد و اعلاميه برضد ايشان صادر كردند و راشد در حوزه‌ها و مساجد و منابر به‎شدت محكوم شد.»
رياست وزارت معارف به راشد پيشنهاد شد، ولي او نپذيرفت. در 29 تير 1331 در پشتيباني از نهضت ملي نفت بيانيه‌اي صادر كرد. از 1326 همزمان در مدرسه عالي سپهسالار (شهيد مطهري كنوني) و دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران به تدريس فقه و فلسفه اسلامي پرداخت. در 1342 به رياست گروه فلسفه و حكمت اسلامي منصوب شد. در طول فعاليت علمي خود شاگردان متعددي از جمله: دكتر مهدي محقق، سيدجعفر شهيدي، محمدابراهيم آيتي بيرجندي، سيدعلي موسوي بهبهاني، عليرضا فيض، سيدجعفر سجادي و شهيد آيت‌الله مطهري را پرورش داد. 
در روز عيدي كه برخي از دانشجويان در منزل آقاي راشد حاضر بودند يكي از آنها سوالي مطرح كرد. مرحوم راشد با اشاره به آقاي مطهري چنين فرمود: «استاد نشسته‌اند ديگر جاي من نيست!» شهيد مطهري با كمال احترام و ادب، گفت: «آقاي راشد! من كجا و شما كجا!» وي نيز با كمال صداقت مي‌گويد: «بي‌تعارف مي‌گويم، تو از من باسوادتري. من نمي‌دانستم تو اينقدر باسوادي.»
راشد تا آخر عمرش از زندگي ساده و زاهدانه برخوردار بود. مرحوم جعفر شهيدي از ساده‌زيستي او چنين ياد مي‌كند: «دغدغه دنيا و ماديات را نداشت براي همين، در طول عمرش منزل مسكوني مناسبي به‎دست نياورد.
اگر آقاي راشد يك جواب آري مي‌داد يا سري براي ثروتمندان و رجال درباري تكان مي‌دادند و موافقت مي‌كردند كه در مجالس ختم و روضه‌خواني آنان منبر بروند، خانه‌ها برايش آماده مي‌كردند. عصر روزي كه فردايش راشد به جوار حق رفت به عيادت آن مرحوم رفتم، نگاهم به اطراف خانه دوخته شد. شگفتا كه پس از 30 سال، اثاث خانه همان بود كه در خانه كوچه مدرسه سپهسالار ديده بودم.»
فروزان‌فر استاد ادبيات و تاريخ ادبيات فارسي نيز در اين زمينه مي‌گويد: «بدون اذن و اطلاع آقاي راشد، مراتب فقر و سختي معيشت آقاي راشد را به شاه يادآوري كردم و گفتم: دريغ است كه اين خطيب مردمي در چنين وضعيتي باشد! شاه، مغرور و بي‌اعتنا پاسخ داد: خطيب ما كه نيست! خطيب مردم است، همان‌ها به دادش برسند.» سخنراني راشد در راديو نيز در ذهن عده‌اي همكاري با دستگاه ستم پيشه پهلوي تلقي مي‌شد. اما گروهي ديگر بر اين باورند حضور راشد در راديو را بايد يكي از نعمت‌هاي الهي دانست چرا كه با وجود تسلط حكومت پهلوي گروه زيادي از مردم با شنيدن سخنان ايشان به‎سوي معنويت و صلاح، هدايت شدند. هيچگاه در منابر و مقالات خود، زبان به تمجيد دولتمردان نگشود. او در 1345 بازنشسته شد و از آن پس تا دو سال پيش از فوتش، فقط به تدريس در مدرسه سپهسالار اشتغال داشت. در سال 1357 از اينكه سخنراني‌هاي گذشته‌اش از راديو پخش مي‌شد، بارها به مسوولان راديو و ديگران تلفن كرد تا از پخش آن خودداري كنند. راشد در 7 آبان 1359 در 75 سالگي بر اثر سكته مغزي درگذشت و در قطعه 83 بهشت زهرا به خاك سپرده شد. در روز خاكسپاري او غبار غربت و مظلوميت آشكار بود. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون