• 1404 چهارشنبه 23 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6164 -
  • 1404 چهارشنبه 23 مهر

«اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با نادر انتصار بررسي می‌کند

شرم‌الشيخ؛ نمايش صلح يا تله ديپلماتيك!

طرح صلح غزه بيش از آنكه آغاز‌گر نظمي جديد در خاورميانه باشد صرفا بستر‌ساز توقف موقت درگيري‌ها است و نه در قالب معامله قرن قابل تبيين است و نه در دايره عادي‌سازي روابط با اسراييل قابل اعتنا

حديث روشني- «شرم‌الشيخ» در يك نشست روز دوشنبه حضور بيش از ۲۰ رهبر جهان را پذيرا شد و به گفته ناظران، صحنه‌اي كم‌سابقه از ديپلماسي پرتنش خاورميانه را رقم زد. خيابان‌هاي نخل‌پوش اين شهر با بنرهاي دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريكا، تزئين شد و مراسم موسوم به «صلح ۲۰۲۵»، هرچند تنها دو ساعت طول كشيد، اما به صحنه‌اي براي امضاي توافق آتش‌بس غزه تبديل شد. عبدالفتاح السيسي، رييس‌جمهور مصر و ميزبان اين كنفرانس، اين لحظه را تاريخي خواند و آن را فرصتي بي‌نظير براي پايان دادن به صفحه‌اي دردناك در تاريخ بشريت توصيف كرد. دونالد ترامپ نيز، به عنوان ديگر ميزبان و مبتكر طرح ادعايي صلح، پس از امضاي توافق، آن را بزرگ‌ترين و پيچيده‌ترين توافق ناميد و مدعي شد خاورميانه اكنون در مسير صلح و ثبات قرار گرفته است. همراه با آنان، امير قطر و رييس‌جمهور تركيه نيز اسناد توافق را امضا كردند و بازگشت اسرا به سرزمين‌شان را گامي شگفت‌انگيز در مراحل ابتدايي اين مسير دانستند. اين توافق در شرايطي بدون حضور نمايندگان اسراييل و حماس به امضاي ميانجيگران رسيد كه گروهي از ناظران مدعي‌اند پشت هياهوي رسانه‌اي و شعارهاي پرطمطراق، واقعيت ميداني همچنان پيچيده است. بازسازي غزه، خلع سلاح حماس و تضمين ثبات در منطقه، چالش‌هايي هستند كه اكنون بر دوش كشورهاي منطقه، به‌ويژه مصر و اعراب حاشيه خليج فارس قرار دارد. مقامات عربي نگرانند در حالي كه هزينه‌هاي بازسازي را مي‌پردازند، اسراييل همچنان عمليات نظامي خود را ادامه دهد و اين روند موجب ناكامي طرح شود. در عين حال، فشارهاي داخلي اسراييل و مخالفت جناح‌هاي راست افراطي نيز به نوعي ديگر مي‌تواند اجراي توافق را در هاله‌اي از ابهام قرار دهد. با اين همه، گروهي از تحليلگران با اشاره به نقش پررنگ جرد كوشنر و استيو ويتكاف، دو چهره غيرسنتي ديپلماتيك و نزديك به ترامپ، نسبت به پيشبرد بخش عظيمي از اين توافق اميدوارند. گفتني است آكسيوس اخيرا مدعي شد ويتكاف و كوشنر طي ديداري مستقيم با رهبران حماس و تضمين اجراي مفاد توافق، موفق شدند چراغ سبزي از گروه‌هاي فلسطيني براي پذيرش شرايط به دست آورند. در همين رابطه، عزيز الغاشعان، استاد دانشگاه امنيتي «نيف» در رياض، در گفت‌وگو با نيويورك‌تايمز گفت: «جهان سرانجام چيزي را كه مدت‌ها خواهانش بود به دست آورد: همراهي ايالات متحده. اما حفظ اين وزن سياسي امريكا در حالي كه كشورهاي منطقه بايد جزييات را حل كنند، بخش دشوار ماجراست. به نظر نمي‌رسد هيچ برنامه‌ريزي بلندمدتي در كار باشد.» به گفته او، چالش اصلي نه در لحظه امضا، بلكه در مرحله‌اي است كه كشورهاي منطقه بايد اجراي توافق، خلع سلاح حماس و بازسازي غزه را مديريت كنند. در عين حال، ديپلمات‌هاي عرب كه نخواستند نامشان فاش شود، تأكيد دارند كه براي پايداري آتش‌بس، همراهي عملي ترامپ و تعهد واقعي به مفاد توافق ضروري است. به ادعاي اين ديپلمات‌ها واقعيت اين است كه در مقطع كنوني، مصر به عنوان مجري اصلي طرح ۲۰ ماده‌اي صلح، تمايلي ندارد با موج گسترده‌اي از پناهجويان روبه‌رو شود و نگران نفوذ نيروهاي حماس و احتمال واكنش نظامي اسراييل است. در عين حال، كشورهاي حاشيه خليج فارس نيز مي‌كوشند نقش خود را پررنگ كنند و مطمئن شوند بازسازي غزه بدون استمرار عمليات نظامي اسراييل انجام شود و نفوذ تشكيلات خودگردان در فرآيند مديريت غزه پذيرفته شود. در همين حال كه گمانه‌زني‌ها درباره آينده توافق صلح در غزه همچنان داغ است؛ ادعاي تكراري دونالد ترامپ درباره تمايل به توافق با ايران، خود به گزاره‌اي پرسش‌برانگيز تبديل شده است. در همين راستا برخي تحليلگران آن را تله‌اي ديپلماتيك و تلاش براي تكميل آخرين حلقه از فرآيند صلح خاورميانه‌اي مورد ادعاي ترامپ مي‌دانند، گروهي ديگر اما آن را پيگيري رويكردي جديد از سوي واشنگتن مبتني بر انعطاف و ايجاد نظم جديد در منطقه قلمداد مي‌كنند. با اين حال، هستند گروهي كه با ابراز بدبيني نسبت به اظهارات اخير ترامپ درباره ورود ايران به صلح خاورميانه، حتي اجراي دقيق توافق صلح غزه را زمينه‌ساز شكل‌گيري نظم جديد نمي‌دانند، بلكه آن را رويدادي آغازگر مرحله‌اي حساس مي‌دانند؛ مرحله‌اي كه در وهله اول نيازمند تعامل مستمر، مديريت بحران و پايبندي همه طرف‌ها به تعهدات است. به اين ترتيب، به ادعاي اين گروه از تحليلگران، صلح تاريخي اعلام‌شده، با وجود دستاوردهاي نمادين، بيش از هر چيز آغازگر آزموني واقعي براي پايداري و اثرگذاري بلندمدت سياست‌هاي منطقه‌اي خواهد بود؛ آزموني كه كشورهاي عربي، امريكا، اسراييل و حماس همزمان در آن نقش‌آفرين هستند و هر حركت كوچك مي‌تواند اين روند شكننده را به چالش بكشد. به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزيابي تحولات اخير خاورميانه با محوريت طرح صلح غزه با نادر انتصار استاد برجسته و بازنشسته دانشگاه آلاباماي جنوبي و مقيم در اين ايالت گفت‌وگو كرده است. انتصار در گفت‌وگوي اختصاصي‌اش با روزنامه اعتماد ضمن اشاره به اينكه توافق صلح غزه، با وجود امضاي رسمي، احتمال پايداري بلندمدت ندارد و بيشتر يك توقف موقت جنگ است؛ همزمان بر اين گزاره تاكيد دارد كه ساختار داخلي اسراييل و وعده‌هاي ناپايدار اين رژيم و همچنين محدوديت‌هاي عملي حماس در زمينه خلع سلاح‌آينده اين توافق را با چالش جدي روبه‌رو مي‌كند. مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد: 

نادر انتصار استاد بازنشسته دانشگاه آلاباماي جنوبي در پاسخ به پرسش «اعتماد» مبني بر آينده توافق صلح غزه گفت: اگر روندهايي را كه امروز تحت عنوان «صلح» ميان فلسطين و اسراييل مطرح مي‌شود در يك چارچوب تاريخي قرار دهيم، مي‌بينيم كه فاصله چنداني با توافقات مشابه در گذشته ندارد. از زماني كه ياسر عرفات، رييس‌ تشكيلات خودگردان فلسطين، توافق اسلو را امضا كرد، فضاي سياسي جهان پر از اميد و هياهو شد؛ اما در عمل چه اتفاقي افتاد؟ پس از آن نيز، چه توافق‌هاي بزرگ و چه پيمان‌هاي كوچك‌تر آتش‌بس، يكي پس از ديگري نقض شدند. بر همين اساس، نمي‌توان چندان به دوام توافق اخير ميان حماس و اسراييل اميدوار بود. به باور انتصار هنوز متن كامل اين توافق منتشر نشده است. آنچه تاكنون از آن ديده‌ام، بيشتر شبيه يك «پيمان شش‌بندي» كوتاه است؛ متني كه نخستين‌بار در يكي از نشريات انگليسي منتشر شد و تاكنون در منابع ديگر بازتاب چنداني نيافته است. اين شش بند نيز از نظر من، به‌اندازه‌اي بنيادين نيستند كه بتوان آنها را پايه‌گذار صلحي دانست كه چهره خاورميانه را تغيير دهد. تجربه سه دهه گذشته و عملكرد كابينه كنوني اسراييل كه از راست‌گراترين كابينه‌هاي تاريخ اين رژيم به‌شمار مي‌رود، نشان مي‌دهد كه چنين توافق‌هايي به‌سختي قابليت اجرا دارند و به زباله‌دان تاريخ خواهد پيوست. چرا كه اسراييل معمولا با بهانه‌جويي از اجراي تعهدات خود سر باز مي‌زند و در طول تاريخ اشغال سرزمين فلسطين، بارها چنين رفتاري تكرار شده است. اين استاد دانشگاه در ادامه به «اعتماد» گفت: اما در بهترين حالت، نتيجه اين توافق شايد توقف موقت جنگ باشد؛ اما نمي‌توان آن را مقدمه صلحي پايدار يا بازسازي واقعي دانست. حتي اگر بازسازي غزه آغاز شود، احتمال آن وجود دارد كه در مدت كوتاهي با دور تازه‌اي از درگيري و تخريب مواجه شويم؛ به‌عبارتي، چند گام به جلو و چندين گام به عقب. بنابراين اين توافق نه ظرفيت دوام بلندمدت دارد و نه مي‌توان آن را قرارداد قرن ناميد كه نظم خاورميانه را دگرگون كند. به گفته اين تحليلگر مسائل خاورميانه در اين ميان، نكته ديگري كه مطرح شده و آن تضمين شفاهي اسراييل به دونالد ترامپ است مبني بر اينكه جنگ جديدي آغاز نخواهد شد. اما آيا چنين تضميني اعتبار دارد؟ واقعيت اين است كه اين نوع وعده‌ها معمولا تاريخ انقضا دارند. تل‌آويو به‌خوبي مي‌داند تا چه اندازه مي‌تواند روي واكنش يا حمايت امريكا حساب كند و از همين‌رو ممكن است به‌طور موقت وعده دهد. چرا كه حتي به وعده‌هاي كتبي نتانياهو نيز نمي‌توان اعتماد داشت چه رسد به وعده‌هاي شفاهي.
انتصار در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» درباره چرايي انتخاب افرادي چون كوشنر و همزمان ويتكاف توسط ترامپ براي پيشبرد توافق صلح خاطرنشان كرد: به باور من، هدف اصلي چنين چهره‌هايي بالاخص جرد كوشنر، داماد دونالد ترامپ، نه اجراي طرح‌هاي بزرگ سياسي بلكه بهره‌برداري اقتصادي از تحولات منطقه است. آنها ممكن است ادعا كنند كه در پي بازسازي غزه هستند يا قصد دارند زيرساخت‌ها را از نو بنا كنند و خدمات عمومي ارايه دهند. اما به واقع، اين پروژه‌ها برايشان بيش از آنكه ماموريتي انساني يا سياسي باشد، فرصتي اقتصادي است براي كسب سودهاي كلان از نياز گسترده به بازسازي در غزه. به باور اين تحليلگر مسائل خاورميانه، بر اساس ذهنيتي كه از افرادي چون ويتكاف و كوشنر سراغ داريم، انگيزه‌هاي سياسي در مرتبه دوم قرار دارند و اولويت اصلي، بازگشت سرمايه و درآمدزايي است. حال اينكه اين سرمايه‌گذاري چگونه باشد هنوز دقيق مشخص نيست شايد اعراب را به صف كند در اين‌باريكه سرمايه‌گذاري كنند و درصدي از بهره آن به امريكا تعلق گيرد. كافي است به دوره نخست رياست‌جمهوري ترامپ نگاهي بيندازيم تا الگوي اين رويكرد روشن‌تر شود. در آن دوره، سهم‌هاي قابل‌توجهي از قراردادهاي منطقه‌اي به‌ويژه با امارات متحده عربي و عربستان سعودي به دست اطرافيان و شبكه‌هاي نزديك به ترامپ از جمله كوشنر رسيد. 
اين استاد دانشگاه در ادامه و در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» درباره انگيزه اعراب براي همراهي با ترامپ در روند كنوني صلح غزه تشريح كرد: به باور من، نكته اساسي در رويكرد كشورهاي عربي نسبت به ايران اين است كه اين كشورها رويكردي بلندمدت و راهبردي دارند. به گونه‌اي كه كشورهاي عربي در پي آن هستند كه نقش خود را در خاورميانه تقويت و گسترش دهند و در عين حال، رقباي اصلي خود به‌ويژه ايران را در موقعيتي حاشيه‌اي نگاه دارند. اين هدف براي آنها يك اقدام مقطعي يا موقتي نيست، بلكه بخشي از راهبرد كلان سياست خارجي‌شان محسوب مي‌شود. به باور انتصار در اين چارچوب بايد متذكر شد هرچند در مقطع كنوني سطحي از همكاري ميان كشورهاي عربي و تركيه وجود دارد، اما تركيه نيز در زمره رقباي مهم آنان قرار دارد. ايران اما به شكلي پررنگ‌تر از نگاه اعراب، همواره رقيبي استراتژيك بوده كه بايد در حاشيه نگه داشته شود؛ نگاهي كه ريشه‌اي تاريخي دارد و حتي در دوران پيش از انقلاب، يعني در زمان حكومت پهلوي نيز دنبال مي‌شد. در آن دوران نيز تلاش مي‌كردند جايگاه ايران را از سطح يك بازيگر اصلي منطقه، به موقعيتي دست‌دوم يا سوم تقليل دهند. بر همين اساس، مي‌توان گفت در تمام استراتژي‌ها و سياست‌هاي خارجي كشورهاي حوزه خليج فارس طي پنجاه تا شصت سال گذشته، يك هدف ثابت و بنيادي وجود داشته است: حفظ جايگاه برتر خود در معادلات منطقه‌اي و هم‌زمان به حاشيه راندن ايران. انتصار اما در رابطه با ديگر اهداف اعراب از همراهي با ترامپ خاطرنشان كرد: واقعيت اين است كه اعراب مي‌كوشند ارتباط خود با امريكا را نه تنها حفظ، بلكه مستحكم‌تر كنند و پايه‌هاي نفوذ خود را در پايتخت امريكا تقويت نمايند. حضور آنها به عنوان بازيگران كليدي در سياست‌هاي واشنگتن برايشان اهميت بالايي دارد. نمونه‌اي از اين رويكرد، قرارداد اخير ميان دونالد ترامپ و قطر است كه در ايالت آيداهو امضا شد. جزييات كامل اين قرارداد هنوز منتشر نشده، اما مي‌دانيم كه شامل ايجاد يك پايگاه نظامي است كه قطر بتواند آموزش‌هاي هوايي براي نيروهاي خود ارايه دهد. در اين ميان، امريكا نيز از اين قرارداد بهره‌مند مي‌شود و درآمد قابل توجهي كسب مي‌كند؛ نكته‌اي كه در دوران ترامپ همواره در اولويت سياست‌هاي كاخ سفيد بوده است. اين چارچوب به كشورهاي عربي امكان مي‌دهد پايگاه خود را تقويت كرده و نفوذ خود در تعيين سياست‌هاي واشنگتن در خاورميانه را گسترش دهند. در واقع، آنها برنامه‌اي بلندمدت دارند تا نقش خود را در شكل‌دهي به «خاورميانه جديد» كه هنوز به‌طور كامل تحقق نيافته اما اميدهايي براي آن وجود دارد پررنگ‌تر كنند.
انتصار در ادامه گفت‌وگويش با «اعتماد» درباره پيامدهاي صلح غزه بر نوع كنشگري رياض در ارتباط با مساله عادي‌سازي تشريح كرد: فراموش نكنيم سياست كشورهاي عربي در قبال اسراييل بسيار هدفمند و استراتژيك است. گزارش مفصل اخير روزنامه واشنگتن‌پست نشان مي‌دهد كه حتي در اوج درگيري‌هاي اسراييل با فلسطين در غزه، روابط نظامي اسراييل با برخي كشورهاي عربي حوزه خليج فارس از جمله امارات، بحرين و تا حدي عربستان و همچنين تركيه، به شكل چشمگيري افزايش يافته بود. اين امر نشان مي‌دهد كه هدف بلندمدت آنها، حفظ و تقويت مستمر اين روابط است. به باور انتصار اين همكاري‌ها محدود به پروژه‌هاي علني يا توافق‌هاي صلح نمادين نيست. به گفته اين استاد دانشگاه، هرچند توافق‌هايي موسوم به ابراهيم به ظاهر و در موضع‌گيري‌هاي اين كشورها جاي دارد، اما در خفا نيز همكاري‌هاي نظامي و استراتژيك ميان اعراب و تل‌آويو ادامه دارد. ضمن آنكه به واسطه طرح غزه اخيري كه توسط ترامپ در حال اجرايي‌شدن است مساله عادي‌سازي پررنگ‌تر خواهد شد و بعد از پايان حيات سياسي نتانياهو نيز فرآيند عادي‌سازي رخ خواهد داد. در ميان‌مدت نيز نبايد انتظار تغيير ناگهاني يا چرخش ۱۸۰ درجه در مواضع كشورهاي عربي را داشته باشيم. تجربه تاريخي نشان مي‌دهد كه روابط با اسراييل قطع يا كم‌رنگ نخواهد شد و همكاري‌هاي نظامي و راهبردي اعراب با اسراييل، همچنان محور اصلي سياست آنها در خاورميانه باقي خواهد ماند.
اين تحليلگر مسائل منطقه در ادامه و در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» درباره مهم‌ترين چالش طرح صلح غزه و به عبارتي ديگر مساله خلع سلاح حماس گفت: اگر حماس به اين جمع‌بندي رسيده باشد يا حتي اگر در آينده به آن برسد كه از نظر سياسي و نظامي به بازه زماني بلندمدتي براي احياي سازوكار خود نياز دارد، ممكن است تحت فشار شرايطي را بپذيرد. با اين حال، تسليم كامل اين گروه به اين آساني رخ نخواهد داد. به گفته انتصار در تبادل اخير اسرا ميان فلسطين و اسراييل 1968 فلسطيني در قبال تقريبا 20 اسير اسراييلي آزاد شدند، در حالي كه حدود ۱۵۰ نفر نيز با فشار به مصر منتقل شدند و البته قاهره اعلام كرده حاضر به پذيرش دايمي اين افراد نيست و هويت دقيق آنها نيز مشخص نيست. از ميان آزادشدگان 1718نفر در جريان جنگ اخير توسط تل‌آويو اسير شده بودند و بيشتر آنها شهروندان عادي بودند، نه نيروهاي نظامي. علاوه بر اين، حدود ۲۵۰ نفر از اين تعداد پيش‌تر در اسراييل زنداني و محكوم شده بودند. با اين حال، اسراييل هنوز نزديك به ده‌هزار فلسطيني را بدون محاكمه در بازداشت نگه داشته است. اين استاد دانشگاه در ادامه گفت‌وگويش با «اعتماد» خاطرنشان كرد: اين وضعيت نشان مي‌دهد كه ابزار گروگان‌گيري همچنان در اختيار اسراييل باقي است و مي‌تواند براي فشار و امتيازگيري مجدد مورد استفاده قرار گيرد. از اين منظر، حتي اگر حماس موقتا خود را خلع سلاح كند يا اعلام كند در ساختار سياسي آينده غزه نقشي نخواهد داشت، اين به معني پيروزي سياسي واقعي براي آنها نخواهد بود؛ بلكه چنين خلع‌سلاحي در عمل مي‌تواند برابر با پايان سياسي آنها باشد و در اين شرايط نيز اهداف حداكثري اسراييل در غزه و كرانه باختري همچنان خاتمه نخواهد يافت. به گفته انتصار اين اقدامات احتمالي حماس اتفاقا راه را براي تغييرات ساختاري‌اي گشوده مي‌كند كه به زيان مردم فلسطين است. بالاخص آنكه نام شخص فاسدي به نام توني بلر در ميان است. او مجددا غزه را به جهنم تبديل خواهد كرد. از طرفي اگر دولتي مستقل در كرانه باختري ايجاد شود نيز اين دولت نيز دست‌نشانه اسراييل خواهد بود. لذا خلع سلاح حماس به معناي تسليم كامل اين گروه است اما قطعا منتظر خواهند ماند تا فرصتي براي احياي مجدد خود بيابند. تصور نمي‌كنم به راحتي خود را در قدم اول خلع سلاح كنند و در قدم بعدي خود را از آينده سياسي غزه حذف كنند.
انتصار در ادامه گفت‌وگويش با اعتماد در راستاي ارزيابي‌اش از رويكرد راست افراطي در اسراييل در قبال صلح غزه خاطرنشان كرد: شكي نيست كه بنيامين نتانياهو و ائتلافش بدون همراهي افراد افراطي بتواند اكثريت خود را  دركنست نگه دارد. حتي اگر فرض كنيم خود نتانياهو بخواهد اين توافق صلح دوام داشته باشد، ساختار داخلي اسراييل مانع تحقق آن خواهد شد. كافي است چند نفر از اين افراطي‌ها حتي شايد 10 نفر در كنست مخالفت كنند تا كل توافق و حتي كابينه و ساختار اجرايي نتانياهو در معرض خطر قرار مي‌گيرد. 
اين استاد دانشگاه در پاسخ به پرسش پاياني «اعتماد» درباره ادعاهاي اخير دونالد ترامپ مبني بر دستيابي به توافق صلح با ايران توضيح داد: من شخصا به سخنان ترامپ درباره هيچ طرفي، به‌ويژه ايران، اعتمادي ندارم. بنابراين ايران بايد همواره مسير خود را دنبال كند. تجربه گذشته نشان داد كه امريكا در ميان مذاكرات ايران را هدف قرار داد اين‌بار تهران بايد هوشيارتر باشد تا مجددا چنين اقدامي از سوي ايالات متحده تكرار نشود. به باور انتصار، انجام مذاكره به خودي خود اقدامي بدي نيست و بهتر از گزينه‌هاي پرهزينه ديگر است؛ اما مهم اين است كه در جريان مذاكره، طرف‌ها بدانند دقيقا چه مي‌خواهند و چه اهرم‌هايي در دست دارند. اگر اين موضوع روشن نباشد و طرف مقابل صرفا بخواهد به دنبال اهداف حداكثري خود باشد و صرفا با اداهاي سياسي و لبخند به رايزني‌ها ادامه دهد و صرفا بر اين تاكيد شود كه هر طرف، طرف مقابل خود را راضي نگه دارد، هيچ گفت‌وگويي راه به جايي نخواهد برد. نه تنها درباره ايران و امريكا بلكه در هر مذاكره بين‌المللي اين امر صادق است. به گفته انتصار حتي اگر فرض كنيم كه واشنگتن به‌طور واقعي خواهان توافق جدي با تهران باشد، پاسخ ايران بستگي به اين دارد كه امريكا در عمل نشان دهد آماده توافق است. توافقي كه مبتني بر مدل برد-باخت باشد يعني يك طرف همه امتيازات را اخذ كند و طرف ديگر بدون دريافت امتيازي ميز مذاكره را ترك كند طبيعي است كه هيچ نتيجه‌اي نخواهد داشت. تجربه نشان داده كه امريكا تاكنون چنين رويكردي داشته و خوش‌بيني نسبت به تغيير آن بي‌مورد است. اين استاد دانشگاه همچنين تاكيد كرد: حتي اگر ترامپ مدعي شود خواهان توافقي جامع با ايران است اما همچنان رويكرد فشار حداكثري و تماميت‌خواهي را همزمان پيگيري كند پاسخ ايران هماني خواهد بود كه هميشه بوده است. عده‌اي معتقدند كه تهران ممكن است در سطح عمومي مواضعي را بيان كند، اما در پشت‌صحنه تصميمات ديگري اتخاذ كند. من اظهارنظري در اين زمينه ندارم. بنابراين حتي اگر مذاكرات دوباره از سر گرفته شود، حتي به‌صورت مستقيم، تا زماني كه طرف مقابل خواستار تسليم كامل ايران باشد، نتيجه واقعي حاصل نخواهد شد. مذاكرات بايد فراتر از ميز تسليم باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون