ادامه از صفحه اول
هفتم اكتبر و آينده اسراييل
3- كاهش حمايت غرب به خصوص اروپاييان از اسراييل: رژيم صهيونيستي از زمان تاسيس تاكنون هميشه مورد حمايت كامل كشورهاي غربي بوده است. اما با حوادثي كه در غزه رخ داد، خشم مردم اروپا را برانگيخت و مقامات آنها در نهايت مجبور به عكسالعمل هرچند ضعيف، شدند كه در نوع خود بينظير است.
4- ترس اعراب: سالهاي متمادي امريكا و رژيم صهيونيستي تلاش نمودند تا به اعراب اين پيام را مخابره كنند كه اسراييل دشمن آنها نيست اما با حوادث پس از هفتم اكتبر، عربها دريافتند كه ماهيت اسراييل با خشونت و تجاوز آميخته است و امكان تغيير آن وجود ندارد. اين موضوع باعث گرديد پيمان ابراهيم بارديگر با خطر مواجه شود.
5- طرح دوباره نقشه صهيونيستها: از نيل تا فرات آرمان نهايي اسراييل است كه در سالهاي اخير بهدليل سياستهاي جديد تلآويو پوشيده نگه داشته شده بود. در حوادث اخير فلسطين، اين طرح نيز دوباره طرح گرديد و اقدامات صهيونيستها در جنوب لبنان، سوريه و حتي حمله به قطر، انديشههاي آنها را براي تسلط بر منطقه نشان داد.
تاريخ هرگز 7 اكتبر و جنايات صهيونيستها را فراموش نخواهد كرد و حداقل براي فلسطينيان و رژيم اسراييل، زمان به دو بخش تقسيم خواهد شد قبل و بعد از هفتم اكتبر 2023 ...
شرمالشيخ، ديپلماسي ميانجي و ديكته صلح
همانطور كه اشاره شد، شكافي بين ادبيات رسانهاي غالب و واقعيت ميداني وجود دارد. در حالي كه جبهه مقاومت در حوزه عمل توانسته است توازن بازدارندگي را در سطوح مختلف برقرار كند، ناتواني در ترجمه اين قدرت ميداني به يك اهرم فشار ديپلماتيك قويتر، به نفع روايت ديكته صلح عمل ميكند.
اگر بازيگران منطقهاي متحد بتوانند يك جبهه ديپلماتيك منسجم با اهداف سياسي مشخص ايجاد كنند كه بر «تامين حقوق اساسي و استقلال سياسي» متمركز باشد، فضاي مانور براي طرف مقابل باز ميشود. اين امر نيازمند بلوغ در ادبيات استراتژيك است تا بتواند تفاوت ميان اهداف ايدئولوژيك و اهداف قابل دستيابي در كوتاهمدت را تشخيص دهد.
وقتي كانالهاي مذاكره بهطور كامل مسدود شوند، ميدان تنها به ابزار زور واگذار ميشود و اين همان بستري است كه ديكتهها در آن شكوفا ميشوند.
در نهايت معادله پيش روي طرفين درگير، از منظر اعمال قدرت، به شكل تلخي به دو گزينه تقليل يافته يا پذيرش شرايط تحميلي كه اساسا يك مذاكره تسليمي با ظاهري ديپلماتيك است يا رويارويي با زر و زور؛ يعني پذيرش نتيجه تحميل يكجانبه قدرت. اين حقيقت تلخ، يعني اينكه فرمان قدرت مطلقا در دست امريكاست و حماس (يا هر نيروي مقاومي) در نهايت مجبور به پذيرش خلع سلاح تحت اجماع جهاني است و در غير اين صورت با نابودي مواجه خواهد شد، چارچوب واقعي اين «صلح» ديكته شده را آشكار ميسازد. تا زماني كه اين توازن قدرت بر هم نخورد و صداي اعتدال و واقعبيني سياسي در برابر افراطگرايي رسانهاي تقويت نشود، منطقه محكوم به تكرار چرخههاي خشونت، با سناريوهايي از پيش تعيين شده، خواهد بود.
پژوهشگر و تحليلگر مسائل خاورميانه