• 1404 چهارشنبه 16 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6158 -
  • 1404 چهارشنبه 16 مهر

پاسخ عراقچي به ادعاهاي كيهان

خبرآنلاين| در شرايطي كه روايت‌هاي عجيب و غريب و غيرمتعارف روزنامه كيهان درباره مديران اجرايي كشور هر روز ابعاد و زواياي تازه‌اي پيدا مي‌كند، اين‌بار سيدعباس عراقچي با انتشار جوابيه‌اي به ادعاهاي روزنامه كيهان درباره مذاكرات هسته‌اي پاسخ داد. عراقچي در متن جوابيه خود با بازخواني شفاف آنچه‌در مذاكرات برجامي گذشته، ادعاهاي مطرح شده در كيهان را به‌طور كامل زير سوال برد. متن جوابيه عراقچي به شرح زير است: «جناب آقاي شريعتمداري، مدير مسوول محترم روزنامه كيهان، با سلام، در شماره روز چهارشنبه ٣١ شهريور روزنامه كيهان مطلبي تحت عنوان «مسلط به فنون مذاكره بودند و آن خسارت محض را بار آوردند؟!» به چاپ رسيده است كه تسلط به رموز و فنون مذاكره از سوي اينجانب را با ذكر نام به تمسخر گرفته و دليل آن را چنين آورده است: «وندي شرمن، مذاكره‌كننده امريكايي در كتاب خاطراتش آورده كه در بخشي از مذاكره كشورش خواسته‌اي داشته كه نمي‌توانسته آن را به طرف ايراني بقبولاند و همين كار را مشكل كرده بود تا اينكه وندي شرمن با نشان دادن عكس نوه‌اش كه تازه به دنيا آمده بود و ريختن چند قطره اشك باعث مي‌شود عراقچي خواسته طرف مقابل را قبول كند.» اين داستان چند سالي است كه توسط افراد مختلف و رسانه‌اي گوناگون مرتبا تكرار مي‌شود. اينجانب براي جلوگيري از ايجاد حواشي براي مسووليت و ماموريتي كه در وزارت امور خارجه به عهده داشتم همواره سكوت را ترجيح مي‌دادم، اما اكنون كه فراغ بالي دارم، چند نكته را توضيح مي‌دهم: 
١- اينجانب هيچ‌گاه در مورد تخصص كاري خود در وزارت امور خارجه ادعايي نداشته‌ام، اما اگر قرار است در اين مورد قضاوتي صورت گيرد شايسته است كه مستند آن ادعاهاي يك ديپلمات كهنه‌كار امريكايي كه قرار است به هر قول و فعل آنها بي‌اعتماد باشيم، نباشد. 
٢- جاي تعجب دارد كه ادعاي يك ديپلمات امريكايي مورد پذيرش واقع مي‌شود و از آن به عنوان مستمسكي براي تمسخر ديپلمات جمهوري اسلامي، يا حداقل يك برادر ديني استفاده مي‌شود. مگر اصل بر اين نيست كه امريكايي‌ها حيله‌گر و غيرقابل اعتماد هستند؟ چطور شده است كه نوشته‌هاي آنان مرجع قضاوت در مورد سربازان خط مقدم شما شده است؟ چطور شده است كه در شب‌هاي مقدس ماه مبارك رمضان فردي كه لباس روحانيت دارد در سيماي جمهوري اسلامي كتاب شرمن را سر دست بلند مي‌كند و به جمله جمله آن استناد مي‌كنند تا ثابت كند عراقچي به امريكايي‌ها اعتماد كرده است؟!! 
٣- اگر به خانم شرمن اعتماد داريد حداقل ادعاي او را از كتاب خاطراتش درست و كامل نقل كنيد: «عراقچي پيش از آنكه به چارچوب قطعنامه بپردازد، گفت كه نكته ديگري هست كه مي‌خواهد بر سر آن بحث كند. او نكته‌اي را كه پيش‌تر بر سر آن توافق شده بود به چالش كشيد. اين يكي از ويژگي‌هاي ثابت شيوه مذاكره ايراني‌ها بود. همين كه به نظر مي‌رسيد اجماع واقع شده، آنها ناگهان چيزي را پيش مي‌كشيدند و باز اوضاع را به هم مي‌ريختند. منطقشان اين بود كه ما چيزي را كه شما مي‌خواستيد داديم، حالا يكي از چيزهايي را كه ما مي‌خواستيم و شما برداشته بوديد، به ما بدهيد. اما در آن لحظه من صبرم به سر رسيده بود. درست در لحظه‌اي كه در آستانه توافق قرار داشتيم، خطر اين وجود داشت كه همه ‌چيز از دست برود. با توجه به آنچه خارج از اين جلسه ممكن بود رخ دهد و تمام زحماتي كه ما كشيده بوديم، اين حركت او براي من ديوانه‌كننده بود. من جواب دادم: عباس، كافي است. شما هميشه بيشتر مي‌خواهيد. ما اينجا هستيم، در حالي كه از مهلت مقرر عبور كرده‌ايم و كنگره به زودي به تعطيلات مي‌رود. من مي‌شنيدم كه دارم داد مي‌زنم. در آن موقع ناراحتي من از تمايل ايراني‌ها به بازي‌هاي تاكتيكي داشت زياد مي‌شد و برخلاف اراده‌ام، اشك در چشمانم در حال جمع شدن بود. اين اولين‌باري نبود كه چنين چيزي براي من پيش مي‌آمد، اما اين قطعا نامناسب‌ترين زمان بود. من نفهميدم كه چه زماني در درونم احساساتم به هم ريخت و در وضعيت گريه و خشم قرار گرفتم. در هر صورت، كار ديگري از من برنمي‌آمد، جز آنكه اشك‌هايم را ناديده بگيرم و ادامه دهم. من به ايراني‌ها كلافگي‌ام را توضيح دادم و اينكه چگونه تاكتيك‌هاي آنها برنامه‌هاي زندگي‌ام را به ‌هم ريخته است و گفتم: من ديگر نمي‌دانم چه كنم، اما مهم‌تر از همه، شما داريد تمام زحماتمان را به خطر مي‌اندازيد. پس از سكوت طولاني‌مدت، عراقچي نكته‌اي را كه به آن اعتراض كرده بود پس گرفت. اشك‌هاي من به او نشان داد كه ديگر چيزي براي دادن به آنها وجود ندارد و ما پس از آن توانستيم بر سر لحن قطعنامه سازمان ملل به توافق برسيم.»
۴- اما ماجراي دقيق‌تر و صحيح‌تر در جلد پنجم كتاب راز سر به مهر آمده است: «حدود بيستم تير 1394ش، بود. ۲۵ روز بود كه در هتل كوبورگ زنداني بوديم. دوسال‌ونيم مذاكرات فشرده به لحظات نفس‌گير پاياني رسيده بود، ميزان خواب شبانه به حدود يك ساعت محدود شده بود. صدها ميليون انسان در دنيا نظاره‌گر بودند و هشتاد ميليون ايراني دل‌نگران و چشم انتظار... موضوع مذاكره اكنون ديگر قطعنامه شوراي امنيت بود. يكي از مهم‌ترين اسناد تاريخ ايران داشت رقم مي‌خورد. در مذاكرات قطعنامه ۲۲۳۱ امريكا pen holder بود، ابتدا با ما مذاكره مي‌كرد و بعد نزد بقيه مذاكره‌كنندگان مي‌رفت و با آنها مذاكره مي‌كرد و تاييديه آنها را مي‌گرفت.
اين يكي از اتفاقات نادر در تاريخ شوراي امنيت بود كه براي نوشتن قطعنامه با كشوري كه خود موضوع قطعنامه است (ايران) مذاكره كنند. بند به بند، سطر به سطر و كلمه به كلمه با ما مذاكره و توافق مي‌شد و اين كار آساني نبود. تقريبا هر عبارتي، اگر نگوييم هر كلمه‌اي، موضوع يك دعوا بود. اعصاب‌ها متشنج بود و صداها مرتبا بالا و پايين مي‌رفت. ... حفظ آرامش در آن لحظات سخت‌ترين كار دنياست. آنچه از قطعنامه جديد مي‌خواستيم را گرفته بوديم: خروج از فصل هفت شوراي امنيت، پذيرش غني‌سازي توسط ايران، فروپاشي رژيم تحريم بين‌المللي عليه ايران، لغو شش قطعنامه گذشته و به خصوص قطعنامه خطرناك۱۹۲۹، غيرالزامي شدن محدوديت‌هاي موشكي، لغو تحريم‌هاي تسليحاتي پس از پنج سال و ... پاراگراف‌هاي اصلي توافق شده بود و بنيان قطعنامه جديد طبق خواسته‌هاي ما بسته شده بود. چند موضوع جزيي نگارشي مانده بود كه در مورد آنها مذاكره مي‌كرديم. در مورد يكي از موضوعات كوچكي كه باقي مانده بود، خانم شرمن توضيحات زيادي داد و به من گفت: قبول داريد؟ من گفتم: «بله، ولي يك نكته كوچك وجود دارد». اين عبارتِ «بله، ولي ...» كه زياد از طرف ما گفته مي‌شد حسابي طرف‌هاي مقابل را كلافه مي‌كرد. بعضي مواقع روي بخش «ولي...» كه قسمت فرعي موضوع بود، روزها و ساعت‌ها مذاكره مي‌كرديم. اين‌بار خانم شرمن ديگر كلافه شد. كارد به استخوانش رسيده و صبري باقي نمانده بود. در طول مذاكرات هر صدايي كه كسي بالا برد صداي ما بالاتر رفت، اما اين نوبت شرمن ديگر طاقت نياورد. بغض كرد و گريست. سپس گفت: «ما راه طولاني آمده‌ايم و شما داريد سر يك مساله بي‌ارزش نگارشي همه‌ چيز را خراب مي‌كني.» گفتم ولي اين يك نكته كوچك است، شرمن گفت: «مشكل ما اين گير دادن‌هاي مدام شماست.» در ميان گريه گفت: «شما هميشه بيشتر مي‌خواهيد.» راست مي‌گفت. او بيش از آنچه فكر مي‌كرد كوتاه آمده بود و اكنون مستاصل شده بود. موضوع مورد بحث اهميت چنداني نداشت، يك راه‌حل ميانه پيشنهاد كردم و او هم سريع پذيرفت و جلو رفتيم.»
۵- و بالاخره، اگر نهايتا حرف شرمن را باور مي‌كنيد چرا از خودتان سوال نمي‌كنيد كه ديپلمات جمهوري اسلامي چه بر سر معاون وزير امور خارجه امريكا و مذاكره‌كننده ارشد آن كشور آورد كه او را به گريه انداخت؟ ادعاهاي شرمن براي توجيه گريه كردن خود در هنگام مذاكرات است، چون مي‌دانست كه ما روزي آن را در كتاب خاطرات برجام خواهيم آورد كه آورده‌ايم. اگر فكر مي‌كنيد تاكتيك بوده آيا حتي يك مورد در تاريخ سراغ داريد كه عاليرتبه‌ترين ديپلمات امريكايي براي رسيدن به خواسته‌اش گريه كرده باشد؟ يك مورد ديگر نمونه بياوريد كه يك ديپلمات امريكايي، چه رسد به مذاكره‌كننده ارشد آنها و معاون وزارت امور خارجه‌شان، در مذاكره گريه كرده باشد. 
خانم شرمن يك فرد معمولي نيست، او مذاكره‌كننده ارشد ايالات متحده امريكاست. تعبير درست آن است كه بگوييد ديپلمات پرورش يافته مكتب امام و رهبري طرف امريكايي خود را در يك مذاكره سخت و طولاني چنان در استيصال قرار داد كه نهايتا او را به گريه وادار كرد. 
اگر صلاح دانستيد متن فوق را جهت آگاهي خوانندگان خود به چاپ برسانيد.
با احترام، سيد عباس عراقچي»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون