در سالهاي اخير، گردشگري به يكي از مهمترين موتورهاي رشد اقتصادي در جهان بدل شده است، اما اين رشد پرشتاب، مصرف عظيمي از انرژي، سوخت، آب و زيرساختهاي شهري را به همراه دارد. ايران نيز از اين قاعده مستثني نيست و هر سال در ايام اوج سفر، فشار سنگيني بر منابع ملي كشور وارد ميشود. اينجاست كه لزوم عبور از گردشگري سنتي به سوي گردشگري هوشمند بيش از پيش نمايان ميشود. پيوند فناوريهاي ديجيتال با مديريت سفر ميتواند مصرف انرژي را بهينه، هزينهها را كاهش و از محيط زيست حفاظت كند؛ رويكردي كه اگر بهصورت ملي و برنامهريزيشده دنبال شود، قادر است مسير آينده گردشگري ايران را بهكلي دگرگون كند.
هر سفر در ظاهر تنها جابهجايي انسانهاست، اما در عمل زنجيرهاي پيچيده از مصرف منابع را دربر ميگيرد؛ از سوخت خودرو و برق اقامتگاه گرفته تا استفاده از آب، زيرساختهاي جادهاي و حتي زمان و توان نيروي انساني. مديريت اين حجم از مصرف، بدون ابزارهاي نوين و دادهمحور تقريبا ناممكن است. تجربه كشورهاي اروپايي همچون اسپانيا و آلمان نشان داده كه توسعه سامانههاي رزرو هوشمند، توانسته است در ايام پيك سفر تا ۲۰ درصد از مصرف انرژي را در بخش اقامت بكاهد. اين موفقيت، حاصل يكپارچهسازي دادهها، پيشبيني تقاضا و توزيع متوازن مسافران در شهرهاي مختلف بوده است؛ الگويي كه ايران نيز ميتواند از آن بهره گيرد، مشروط بر آنكه زيرساختهاي الكترونيك ملي در حوزه گردشگري توسعه يابد و به مرحله بهرهبرداري واقعي برسد.
هوش مصنوعي و اينترنت اشيا؛ دو موتور محرك سفرهاي آينده
نخستين گام براي رسيدن به صرفهجويي واقعي، ايجاد سامانههاي يكپارچه براي حملونقل، اقامت و خدمات گردشگري است؛ سامانهاي كه گردشگر بتواند پيش از آغاز سفر، تمام نيازهاي خود را در آن رزرو و برنامهريزي كند. اين كار نه تنها به تقويت حملونقل عمومي و كاهش استفاده از خودروهاي شخصي ميانجامد، بلكه موجب ميشود ظرفيت هتلها و بومگرديها به شكل دقيق مديريت و از هدررفت منابع جلوگيري شود.
در اين ميان، هوش مصنوعي ميتواند نقشي كليدي ايفا كند. با تحليل دادههاي گذشته و رفتار سفر گردشگران، ميتوان تراكم مسيرها، مصرف سوخت و نيازهاي انرژي را پيشبيني كرد. براي نمونه، اگر سامانه بداند در تعطيلات پيشرو تقاضا براي مسير تهران-شيراز افزايش مييابد، ميتواند استفاده از قطار يا اتوبوسهاي برقي را جايگزين خودروهاي شخصي به مسافران پيشنهاد كند؛ تغييري كه ميتواند صدها هزار ليتر در مصرف سوخت صرفهجويي به همراه داشته باشد.
در كنار آن، اينترنت اشيا نيز فرصتهاي تازهاي براي كاهش مصرف انرژي فراهم ميكند. بخش قابلتوجهي از انرژي در صنعت گردشگري در هتلها و مراكز اقامتي مصرف ميشود. نصب حسگرهاي هوشمند براي كنترل دما، روشنايي و مصرف آب ميتواند بهصورت خودكار بين ۱۵ تا ۳۰ درصد از مصرف انرژي بكاهد.
در بسياري از كشورها، استفاده از اين فناوريها موجب كاهش چشمگير هزينهها در صنعت هتلداري شده و كيفيت خدمات را نيز ارتقا داده است. پيادهسازي چنين فناوريهايي در اقامتگاههاي ايران، بهويژه در مناطق پرتردد، ميتواند بار هزينههاي انرژي را بهشدت كاهش دهد و بهرهوري را بالا ببرد.
با اين حال، نبايد فراموش كرد كه فناوري بهتنهايي كافي نيست. اگر گردشگران و حتي فعالان اين صنعت نسبت به اهميت صرفهجويي در مصرف انرژي آگاهي نداشته باشند، بهترين زيرساختها نيز كارايي نخواهند داشت. از همين رو، فرهنگسازي و آموزش عمومي بايد به عنوان بازوي مكمل فناوري در نظر گرفته شود. راهاندازي كمپينهاي ملي آموزش گردشگري پايدار ميتواند استفاده از حملونقل عمومي، اقامتگاههاي سبز و خدمات هوشمند را به يك «ارزش اجتماعي» تبديل كند و نگاه مردم به سفر را از مصرفمحور به مسوولانه تغيير دهد.
تجربه موفق ايران و چشمانداز آينده
نمونهاي كوچك اما موفق از كاركرد فناوري را ميتوان در نوروز گذشته مشاهده كرد. در اين ايام، براي نخستينبار از سامانههاي پايش لحظهاي سفر استفاده شد كه با اتصال به دادههاي پليس راهور و اپراتورهاي تلفن همراه، توانست جريان سفر در چند محور پرتردد كشور را كنترل كند. نتيجه اين پايش، ارايه توصيههايي به مسافران براي تغيير زمان حركت و مسير بود كه طبق آمار، حدود ۸ درصد صرفهجويي در مصرف سوخت و زمان سفر را در پي داشت.
اين تجربه نشان داد كه حتي گامهاي اوليه در مسير هوشمندسازي ميتواند نتايج ملموس و قابل اندازهگيري به همراه داشته باشد.
با گسترش چنين سامانههايي در سطح ملي و اتصال آنها به دادههاي اقامت، گردشگري، خدمات شهري و حتي فروش بليت ميتوان انتظار داشت صرفهجويي در مصرف انرژي بهصورت تصاعدي افزايش يابد. علاوه بر بُعد اقتصادي، اين رويكرد پيامدهاي زيستمحيطي مثبتي نيز خواهد داشت. كاهش مصرف سوخت به كاهش انتشار گازهاي گلخانهاي ميانجامد و اين موضوع براي كشوري چون ايران كه با بحران تغيير اقليم و كمبود منابع آبي مواجه است، اهميت حياتي دارد. همچنين هوش مصنوعي ميتواند با پيشنهاد مسيرهاي كمترافيكتر يا مقصدهاي جايگزين، از تمركز بيش از حد گردشگران بر مناطق خاص جلوگيري و به توزيع متوازن سفرها و حفاظت از منابع طبيعي كمك كند.
آينده گردشگري ايران بايد بر سه ستون اصلي بنا شود: توسعه زيرساختهاي ديجيتال يكپارچه براي مديريت دادههاي ملي سفر، بهكارگيري هوش مصنوعي و اينترنت اشيا در تمام مراحل سفر و فرهنگسازي عمومي براي اصلاح رفتار مصرفي گردشگران. اگر اين سه مسير بهطور همزمان و هماهنگ پيش بروند، ايران ميتواند نهتنها به سطح استانداردهاي جهاني گردشگري برسد، بلكه سهم بزرگي در صرفهجويي منابع، كاهش هزينهها و حفاظت از محيط زيست ايفا كند.
اين همان آيندهاي است كه ميتوان آن را «گردشگري هوشمند ايران» ناميد؛ آيندهاي كه در آن سفر ديگر به معناي مصرف بيشتر نيست، بلكه نشانهاي از زيست هوشمندانه و مسوولانه خواهد بود.