ايران، يكي از بنيانگذاران اوپك و بازيگري كه زماني قيمتها را در بازار جهاني نفت تعيين ميكرد، امروز براي حفظ جايگاه خود در بازاري بيرحم و متحول ميجنگد. تحريمهاي فلجكننده، سهم بازار ايران را به رقباي منطقهاي واگذار كرده و ژئوپليتيك جديد انرژي، اين كشور را در برابر چالشها و فرصتهاي بيسابقهاي قرار داده است. اين مقاله، داستان اين دگرگوني و مبارزه ايران براي بقا در نقشه جديد انرژي جهان را روايت ميكند.
جايگاه تاريخي: ميراث يك غول نفتي
از زمان ملي شدن صنعت نفت تا تاسيس اوپك در سال ۱۹۶۰، ايران همواره يكي از ستونهاي اصلي بازار جهاني انرژي بود. در دهه ۱۹۷۰، ايران با توليد بيش از ۶ ميليون بشكه در روز، پس از عربستانسعودي، دومين توليدكننده بزرگ اوپك و يك بازيگر تعيينكننده در قيمتگذاري جهاني بود. اين جايگاه استراتژيك، اهرم فشار سياسي قابلتوجهي را دراختيار تهران قرار ميداد. با اين حال، پس از انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ هشت ساله با عراق، ظرفيت توليد و صادرات ايران به دليل آسيبهاي زيرساختي و فقدان سرمايهگذاري، هرگز به سطح پيشين بازنگشت و كشور وارد دورهاي طولاني از نوسانات توليد شد.
تاثير تحريمها: تحليلي بر يك دهه انزوا
گرچه ايران دهههاست كه با تحريمهاي مختلف دستوپنجه نرم ميكند، اما شديدترين فشارها از سال ۲۰۱۲ با هدف قرار دادن سيستم بانكي و صادرات نفت آغاز شد و در دوره «فشار حداكثري» دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ به اوج خود رسيد. تاثير اين تحريمها بر صنعت نفت ايران فاجعهبار بود. جدول زير، اين سقوط و تغيير ساختار صادرات ايران را در دورههاي كليدي به تصوير ميكشد.
فرصتسوزي استراتژيك: از ميادين مشترك تا تخفيفهاي اجباري
خسارت تحريمها تنها به درآمدهاي از دست رفته محدود نميشود؛ شايد خسارت بزرگتر، «فرصتسوزي ساختاري» باشد كه جبران آن در آينده بسيار دشوارتر است. دو نمونه برجسته از اين فرصتسوزي عبارتند از:
ميادين مشترك: درحالي كه ايران به دليل تحريم و كمبود سرمايهگذاري از توسعه ميادين مشترك خود بازمانده بود، همسايگان با سرعت در حال برداشت از اين ذخاير بودند. براي مثال، در ميدان عظيم آزادگان (كه در عراق مجنون ناميده ميشود)، عراق توليد خود را به بيش از ۴۰۰ هزار بشكه در روز رسانده، درحالي كه توسعه بخش ايراني با تاخيرهاي مزمن روبهرو بوده است. همين الگو در ميدان پارس جنوبي (كه در قطر گنبد شمالي نام دارد) در بخش نفتي آن نيز تكرار شد. در نمودار مقايسهاي ميزان برداشت ايران و همسايگان وضعيت نابهنجار عقبماندگي به خوبي خودنمايي ميكند و اين به معناي آن است كه رقباي منطقهاي نه تنها سهم بازار ايران را تصاحب كردند، بلكه بخشي از ثروت زيرزميني آن را نيز برداشت نمودند.
۲- خسارت پنهان تخفيفها: براي فروش نفت در بازار خاكستري و جذب مشترياني چون پالايشگاههاي مستقل چين، ايران مجبور به ارايه تخفيفهاي قابل توجه نسبت به شاخصهاي جهاني مانند برنت است. بنا بر برآوردهاي رسانههاي بينالمللي و آژانسهاي تحليل انرژي، اين تخفيفهاي اجباري سالانه خسارتي بالغ بر ۵ تا ۷ ميليارد دلار به درآمدهاي نفتي ايران وارد ميكند. اين رقم، كه معادل بودجه توسعه زيرساخت يك كشور كوچك است، هزينه پنهان و مستقيمي است كه ايران سالانه براي حفظ جريان حداقلي صادرات خود پرداخت ميكند.
رقابت منطقهاي و جهاني: پر شدن جاي خالي ايران
تحريمها عليه ايران، يك فرصت طلايي براي رقباي منطقهاي و جهاني بود. در غياب ايران از بازارهاي اروپايي و آسيايي، كشورهايي مانند عربستانسعودي، عراق و امارات به سرعت جاي خالي را پر كردند و سهم بازار خود را افزايش دادند. پس از تهاجم روسيه به اوكراين در سال ۲۰۲۲، روسيه نيز با تغيير مسير نفت خود از اروپا به آسيا و ارايه تخفيفهاي جذاب، به يك رقيب قدرتمند براي نفت ايران در بازار چين تبديل شد. اين رقابت فشرده به اين معناست كه بازگشت ايران به بازار، حتي در صورت رفع تحريمها، با چالش جدي بازپسگيري مشترياني روبهرو خواهد بود كه اكنون به تامينكنندگان جديد و قابل اعتماد عادت كردهاند.
مبارزه با زمان: گذار جهاني انرژي و پنجرهاي كه بسته ميشود.
بزرگترين تهديد استراتژيك براي آينده نفت ايران، ديگر تنها تحريمها نيست، بلكه «گذار جهاني انرژي» است. جهان با سرعتي فزاينده به سمت انرژيهاي پاك و كربنزدايي حركت ميكند. آژانس بينالمللي انرژي (IEA) پيشبيني ميكند كه تقاضاي جهاني براي نفت تا پايان اين دهه به اوج( 1)خود خواهد رسيد و پس از آن وارد يك روند نزولي دايمي خواهد شد. اين يك زنگ خطر براي ايران است. پنجره فرصت براي استفاده از ثروت نفتي به منظور تنوعبخشي به اقتصاد به سرعت در حال بسته شدن است. تراژدي واقعي اين است كه حتي اگر تحريمها فردا به طور كامل برداشته شوند، ايران به بازاري بازخواهد گشت كه ديگر به نفت آن به اندازه گذشته نياز ندارد.
معادلات جديد ژئوپليتيك: از حاشيهنشيني تا وابستگي
در نقشه جديد انرژي، نقش ايران از يك بازيگر كليدي به يك متغير حاشيهاي اما غيرقابلپيشبيني تقليل يافته است. در اوپك پلاس، ايران به دليل معافيت از كاهش توليد، در عمل نقشي در تصميمگيريهاي اصلي ندارد و تنها يك ناظر منفعل است كه از افزايش قيمتها سود ميبرد. از سوي ديگر، وابستگي تقريبا كامل صادرات نفت ايران به چين، اين كشور را در يك موقعيت آسيبپذير قرار داده است. پكن از نفت ارزان ايران به عنوان يك ابزار استراتژيك براي تامين امنيت انرژي خود استفاده ميكند، اما اين رابطه نامتقارن، اهرم چانهزني چنداني براي تهران باقي نگذاشته است.
جمعبندي: نفت ايران در هزارتوي زمان
تاريخ نفت ايران، روايت غولي است كه نه فقط با زنجيرهاي بيروني (تحريمها)، كه با وزن سنگين تاريخ و ساختار دروني خود نيز به بند كشيده شده است. امروز، اين غول در برابر دو ساعت بيرحم و در حال شمارش معكوس قرار گرفته است: يكي ساعت «گذار جهاني انرژي» كه پايان عصر هيدروكربن را اعلام ميكند و ديگري، ساعت «برداشت همسايگان» از ميادين مشترك كه ثروت ملي را ذرهذره ميسايد.
اينرسي يك اقتصاد سياسي كه نيم قرن بر مدار نفت چرخيده، آنچنان عظيم است كه تغيير مسير را تقريبا ناممكن ميسازد. هر بشكه نفتي كه امروز با تخفيفهاي سنگين و هزينههاي پنهان در سايهها فروخته ميشود، شايد مُسكني كوتاهمدت براي دردهاي مزمن اقتصادي باشد، اما در تصوير بزرگتر، تنها سوختي است كه اينرسي ويرانگر را تداوم ميبخشد و فرصت گرانبهاي گذار را ميسوزاند.
ايران در بازاري كه خود از بنيانگذارانش بود، اكنون به يك «شبح استراتژيك» تبديل شده است؛ حضوري كه نميتوان آن را كاملا ناديده گرفت، اما وزني كه نميتوان روي آن حساب كرد. پرسش بنيادين براي آينده ايران، ديگر چگونگي بازپسگيري تاج و تخت در امپراتوري رو به زوال نفت نيست، بلكه اين است كه آيا اين غول ميتواند پيش از آنكه غروب كامل عصر هيدروكربن فرابرسد، خود را از زير آوار اين امپراتوري نجات دهد؟
كارشناس ارشد مديريت ساخت