روزنامه «اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي؛ عليرضا مجيدي بررسي كرد
اهرمهاي ايران از اعتمادسازي تا ائتلافسازي
ايران اين پتانسيل را دارد تا با طراحي رژيم امنيتي مشترك منطقهاي خواستههاي بومي را بر ابرقدرتهاي فرامنطقهاي تحميل كند
حديث روشني
نشست اضطراري سران كشورهاي عربي و اسلامي در دوحه كه در پي حمله مستقيم اسراييل به مقر رهبران حماس برگزار شد، در نهايت و مطابق معمول با صدور بيانيهاي به پايان رسيد؛ بيانيهاي كه بر امنيت جمعي، حاكميت ملي قطر و ضرورت تقويت بازدارندگي تأكيد كرده و هرگونه تلاش براي توجيه تجاوز تلآويو را رد نمود. در همين حال، امير قطر با تأكيد و توصيف حمله اخير تحت عنوان «جنايت آشكار و بزدلانه» اسراييل هشدار داد كه سياستهاي اين بازيگر به دنبال تبديل غزه به منطقه غيرقابل سكونت و تحميل واقعيتهاي جديد بر جهان عرب است. در همين راستا، كشورهاي عربي و اسلامي ضمن ابراز همبستگي كامل با قطر، بر ضرورت حمايت از هر اقدام قانوني اين كشور براي دفاع از حاكميت ملي تأكيد كردند. اين در حالي است كه حمله اخير تلآويو نه تنها قطر، بلكه ديگر بازيگران منطقه از جمله تركيه و مصر را نيز هدف پيام روشني قرار داد و نشان داد علاوهبر متحدان امريكا، بلكه همپيمانان اسراييل نيز از اقدامات تحريكآميز اين رژيم مصون نيستند. در همين حال، برخي ناظران معتقدند كه بحران اخير ميتواند ظرفيت ايجاد فرصتهاي ديپلماتيك براي ايران و ديگر بازيگران منطقهاي در مديريت بحران و كاهش تنشها را فراهم كند، اما هستند گروهي كه بر خلاف اين تحليل معتقدند برگزاري چنين نشستهايي حتي در سطح اضطراري نيز نميتواند راهبرد مشتركي را براي مقابله با اقدامات تحريكآميز اسراييل پيش روي اعراب قرار دهد، چرا كه بسياري از اين كشورها به شكل گستردهاي تحت حمايت امنيتي ايالات متحده، بزرگترين پشتيبان تلآويو، قرار دارند. با اين حال، آنچه واضح است اين است كه معادلات منطقه در نتيجه تحولاتي كه از دو سال پيش كليد خورده، دچار تغييرات معناداري شده است و ضرورت هماهنگي تاكتيكي ميان بازيگران منطقهاي بيش از هر زمان ديگري احساس ميشود. به اين بهانه روزنامه «اعتماد» با هدف ارزيابي نتايج احتمالي نشست اضطراري اخير سران عربي و اسلامي در دوحه با عليرضا مجيدي، تحليلگر مسائل خاورميانه گفتوگو كرده است. مجيدي در گفتوگويش با «اعتماد» تاكيد كرد ايران به واسطه تحولات اخير منطقه ميتواند با استفاده حداكثري از ظرفيت كشورهاي عربي و طراحي يك رژيم امنيتي مشترك منطقهاي، تهديد اسراييل را مديريت كرده و همكاري منطقهاي براي كاهش تنشها ايجاد كند.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
عليرضا مجيدي، تحليلگر مسائل خاورميانه، در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره چرايي اهميت حضور آقاي پزشكيان در نشست اضطراري اخير دوحه گفت: هدف اوليه سياستهاي منطقهاي ايران، كاهش احتمال تجاوز مجدد رژيم صهيونيستي به خاك كشورمان است. در اين چارچوب، استفاده حداكثري از ظرفيت كشورهاي عربي در دستور كار قرار گرفته است. منظور اين است كه هر اندازه كشورهاي عربي حاضر باشند در اين زمينه با ما همراهي كنند، ما بايد حداكثر توان خودمان را به كار بگيريم. حتي اگر سطح همراهي عربها در پايينترين سطح مانند محكوميت صرف حمله به ايران باشد، باز هم ما حداكثر ظرفيت ديپلماتيك خود را به كار بگيريم. اين هدف نخست و قطعي تهران است. اما هدف بعدي ايران در تعامل با كشورهاي منطقه، «برجسته كردن تهديد مشترك اسراييل» و «ايجاد همكاريهاي منطقهاي براي مقابله با آن» است. به همين دليل، تهران به سمت طراحي يك رژيم امنيتي مشترك منطقهاي حركت ميكند؛ رژيمي كه با اراده كشورهاي بومي شكل بگيرد تا در مراحل بعدي بتواند بر ابرقدرتهاي خارجي نيز تحميل شود. اين، هدف غايي و استراتژيك ايران است؛ هرچند دستيابي به آن آسان نيست. مجيدي در ادامه توضيح داد: تحقق اين هدف مستلزم توجه به چند مساله كليدي است؛ نخست اعتمادسازي، دوم درك جديت تهديد مشترك و سوم تثبيت و تحكيم اين انگاره كه نظم موجود ناكارآمد است و بايد در سطح منطقه فهمي مشترك از ضرورت تغيير شكل بگيرد. به نظر ميرسد سفر اخير آقاي پزشكيان نيز در همين راستا صورت گرفته است. به گفته مجيدي، پس از تثبيت اين سه اصل، گام بعدي تقويت همكاريهاي دوجانبه خواهد بود و در ادامه توسعه اين همكاريها به كشورهاي سوم و چهارم، تا در نهايت به شكل يك حركت جمعي منطقهاي درآيد. هدف اصلي نيز شكلدهي به يك همگرايي امنيتي منطقهاي است كه بهتدريج قابليت چندجانبه شدن و اثرگذاري در سطح كل منطقه را پيدا كند. مجيدي در ادامه و در پاسخ به پرسش ديگر« اعتماد» درباره امكان ايجاد همصدايي ميان تهران و پادشاهيهاي خليجفارس در پي تحركات اخير تلآويو در منطقه خاطرنشان كرد: همصدايي احتمالي اعراب با ايران بهطور مستقيم به سطح درك تهديد و ميزان تمايل كشورهاي عربي به كنش مشترك بستگي دارد. احساس واقعي خطر از سوي اسراييل، اهميت تعيينكننده دارد؛ چرا كه برخي كشورها ممكن است اين تهديد را چندان جدي تلقي نكنند و حتي راهحل اصلي را در توافق با اسراييل بدانند. به باور مجيدي، در همين راستا و درباره ايدهاي كه پيشتر مبني بر شكلگيري ارتش مشترك عربي يا اسلامي و پيوستن احتمالي ايران و تركيه به آن مطرح شده بود، بايد گفت اين ابتكار ظرفيتساز محسوب ميشود. حتي در سطحي حداقلي، چنين ترتيبي ميتواند امكان حفاظت از كشورهايي مانند لبنان و عراق را فراهم كند. مجيدي همچنين تأكيد كرد: در مقطع فعلي بايد تمركز بر اين مساله باشد كه كشورهاي عربي و تركيه به جمعبندي قطعي برسند و وارد مرحله كنش جمعي شوند؛ نخست بر پايه اين واقعيت كه نظم موجود ناكارآمد است و سپس بر اين نكته كه نظم جديد مورد نظر دونالد ترامپ، كه بارها بر آن تأكيد كرده، به زيان همه كشورهاي منطقه خواهد بود. در اين چارچوب، ايران ميتواند يك طرح تركيبي ايجابي و سلبي ارايه دهد؛ بهگونهاي كه اقدامات پيشگيرانه و همزمان بازدارنده در دستور كار قرار گيرد. در صورت تحقق اين شرايط، ظرف كمتر از شش ماه ميتوان انتظار داشت كه يك تحول جدي در سطح منطقه رقم بخورد. اين تحليلگر مسائل منطقه در پاسخ به پرسش ديگر «اعتماد» درباره تبعات احتمالي تهاجم اخير اسراييل به دوحه بر رويكرد تركيه و مصر تأكيد كرد: برخي از احتمال فروپاشي توافق كمپديويد سخن ميگويند، اما من با اين تحليل موافق نيستم؛ به اين معنا كه مصر از شناسايي اسراييل دست نخواهد كشيد. با اين حال، ممكن است قاهره سفير خود را از سرزمينهاي اشغالي فرا بخواند و گفتوگوها را بهطور موقت به حالت تعليق درآورد. اين سناريو محتملتر است، چراكه اسراييل ميكوشد از طريق تشديد خشونت و جنايت در غزه، رفتار مصر را به نفع خود تنظيم كند و به مصريها نشان دهد كه براي دستيابي به توافق درباره غزه، قاهره نيازمند مذاكره با تلآويو است و در غير اين صورت خشونت ادامه خواهد يافت. به گفته مجيدي، نگاه كابينه نتانياهو اين است كه هرچه خشونت و كشتار در غزه گستردهتر باشد، اهداف استراتژيك اسراييل بهتر محقق ميشود؛ از جمله كاهش جمعيت فلسطيني در سرزمينهاي اشغالي كه به سود تلآويو تلقي ميشود. با اين حال، من با چنين تحليلي مخالفم، زيرا هرچه سركوب و كشتار بيشتر شود، مقاومت و اراده فلسطينيها براي مبارزه در سالها و دهههاي آينده عميقتر خواهد شد و در ميانمدت به زيان اسراييل تمام ميشود. مجيدي در ادامه به «اعتماد» گفت: نگاه فعلي اسراييل و بهويژه كابينه نتانياهو چنين است كه با گسترش قتلعام، فشار بر كشورهاي عربي همسايه غزه افزايش مييابد و اين كشورها براي جلوگيري از نسلكشي ناگزير به مذاكره با اسراييل خواهند شد. در همين چارچوب، اسراييل به موازات اجلاس دوحه و طرح پيشنهادي مصر براي تشكيل ارتش عربي البته در حد يك ايده دست به جناياتي تازه در غزه زده كه در دو سال گذشته بيسابقه بوده است. هدف تلآويو اين است كه طرفهاي عربي، بهويژه مصر، براي جلوگيري از تشديد خشونت ناچار به تعامل شوند. مجيدي در ادامه گفتوگويش با «اعتماد» تأكيد كرد: بنابراين نميتوان گفت كمپديويد به خطر افتاده است؛ سقف ماجرا فعلا فراخواندن سفير مصر و آغاز مباحثات منطقهاي بزرگ، همچون ايده ارتش عربي است كه ميتواند بر نظم منطقهاي اثر بگذارد. در عين حال بايد توجه داشت كه مصر و تركيه اكنون بهطور جدي احساس خطر ميكنند و نگراني آنها كاملا واقعي است، چراكه احتمال حمله بعدي به اين كشورها وجود دارد. مجيدي در پاسخ به پرسشي ديگر درباره تبعات اقدامات اخير اسراييل بر روند عاديسازي روابط اعراب با اين رژيم تأكيد كرد: به نظر ميرسد كشورهاي عربي حوزه خليج فارس اكنون در برابر يك دوراهي قرار دارند. مسير نخست آن است كه اين كشورها بكوشند نظر مثبت اسراييل را جلب كنند و رفتاري در پيش بگيرند كه تلآويو هرگز از سوي آنها احساس تهديد نكند. مسير دوم كاملا معكوس است؛ يعني كشورهاي عربي بايد ظرفيتهايي ايجاد كنند تا اسراييل نتواند به راحتي به آنها آسيب برساند و دستكم پيمان ابراهيم را به عنوان يك امتياز به اين كشورها نفروشد، بلكه برعكس، اين اسراييل باشد كه به پيمان نيازمند شود و در نهايت مجبور به اعطاي امتياز به اعراب گردد. به گفته اين تحليلگر مسائل خاورميانه، تمام عاديسازيهاي پيش از پيمان ابراهيم كه اسراييل تحت عنوان «صلح در برابر امنيت» از آن ياد ميكرد، همراه با امتيازاتي به طرف عربي بود تا به صلح تن دهد. در سه قرارداد پيشين شامل «كمپديويد»، «اسلو» و «وادي عربه» با مصر، دولت خودگردان و اردن، اسراييل براي جلب رضايت طرف مقابل بخشي از اراضي اشغالي را بازگرداند. اما در پيمان ابراهيم اين روند تغيير كرد؛ اسراييل ديگر امتياز ويژهاي به طرف عربي نميداد و تنها ايالات متحده بود كه – صرفا در پرونده مذاكرات عربستان براي الحاق به پيمان ابراهيم - امتيازاتي در اين چارچوب عرضه ميكرد. مجيدي در ادامه به «اعتماد» گفت: عربستان در حال چانهزني بود تا همچون پيمانهاي پيشين از امريكا امتياز بزرگي دريافت كند. اكنون نيز با همزماني دولت دوم ترامپ و حضور نتانياهو در قدرت، هر دو طرف ميكوشند كشورهاي عربي را نيازمند پيمان عاديسازي نشان دهند. در چنين شرايطي، اعراب بايد ورق را برگردانند و سادهترين اقدام عملي در اين زمينه، تعليق موقت گفتوگوها بر سر عاديسازي است. با توجه به اينكه نتانياهو ظرف ۱۳ماه آينده انتخابات كنست را در پيش دارد و شش تا هفتماه پاياني عملا فضاي سياسي اسراييل قفل خواهد شد، توقف مذاكرات ميتواند مانع از آن شود كه تلآويو در اين بازه زماني از يك پيمان ابراهيم جديد رونمايي كرده و آن را به ابزار محبوبيت داخلي بدل كند. به گفته اين پژوهشگر مسائل خاورميانه تحقق اين توقف مستلزم رايزنيهاي فشرده و جدي است، زيرا دستيابي به هر توافق جديدي نيازمند بررسي جزييات فني، سياسي و اقتصادي متعدد است و نميتوان آن را در يكي دو هفته نهايي كرد. بنابراين، حداقل اقدامي كه كشورهاي عربي ميتوانند انجام دهند، متوقف كردن موقت رايزنيها براي پيوستن به پيمان ابراهيم است. اما كشورهاي عربي و خصوصا كشورهاي حاشيه خليج فارس از ظرفيت بيشتري برخوردارند. اگر اين كشورها ابزارهاي موجود خود را براي فشار بر اسراييل بهكار گيرند، اثرگذاري بيشتري خواهند داشت. براي نمونه، بخش مهمي از صنايع الكترونيك مورد استفاده در تسليحات ارتش اسراييل از طريق هند و با عبور از مسير كشورهاي عربي تأمين ميشود. در صورت بسته شدن اين مسير، هند ناچار خواهد شد از قاره آفريقا عبور كند و اسراييل نيز به استفاده از مسيرهاي طولانيتر و پرهزينهتر براي تأمين تجهيزات سوق داده ميشود. همچنين كشورهاي حاشيه خليج فارس از جمله عربستان و امارات ميتوانند روند اجرايي پروژه «كريدور آيمك» را متوقف كنند؛ بهويژه مسير خشكي منتهي به سرزمينهاي اشغالي كه جايگزين بابالمندب شده، ميتواند فشار مضاعفي بر تلآويو ايجاد كند. مجيدي در ادامه تأكيد كرد: حتي تعليق كوتاهمدت يكماهه در مبادلات تجاري و مسيرهاي تأمين نيز اثرگذاري خود را خواهد داشت. مجيدي در پاسخ به پرسشي ديگر از «اعتماد» درباره تغيير احتمالي رويكرد تلآويو و واشنگتن به واسطه تحولات اخير منطقه تأكيد كرد: اين نگاه خود دونالد ترامپ نيز در سفر منطقهاياش برجسته شد كه بر لزوم شكلگيري نظم منطقهاي جديد تأكيد داشت. اين نظم جديد مختصاتي دارد كه يكي از مهمترين آنها، تصريح بر «حق اسراييل در انجام عمليات پيشدستانه و دفاعي» است. رفتار اخير ترامپ پس از حمله حماس به قطر و موقعيت نيروهاي اين گروه نيز اين رويكرد را تأييد ميكند؛ به اين معنا كه ترامپ در واقع اعلام ميكند اسراييل در مواجهه با تهديدها اختيار عمل پيشگيرانه دارد و اين اقدامات نبايد موجب برداشت از اختلاف ميان واشنگتن و تلآويو شود. به باور مجيدي، با اين حال ترامپ نگرانيهايي نيز دارد؛ از جمله اينكه كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس ممكن است به سمت اقدامات مستقل و خارج از مدار امريكا حركت كنند، مانند طراحي يك رژيم امنيتي چندجانبه يا مديريت منابع امنيتي از كانالهاي مختلف. چنين كنشي ميتواند نقش انحصاري امريكا در تأمين امنيت منطقه را تضعيف كند و براي واشنگتن به منزله يك شكست راهبردي بزرگ تلقي شود. به باور اين تحليلگر مسائل خاورميانه سفر ترامپ به خليجفارس شامل قراردادهايي بالغ بر ۱۲۰۰ ميليارد دلار با كشورهاي منطقه بود كه در مجموع با پروژههاي مشابه، به حدود ۳۰۰۰ ميليارد دلار ميرسد. كشورهاي عربي ميتوانند مسير تزريق اين سرمايهها را به تأخير بيندازند يا پيشبرد آنها را متوقف كنند. ترامپ بايد اين احتمال را در نظر داشته باشد كه اعراب ممكن است ولو صرفا بر روي كاغذ، به اين سمت حركت كنند. با اين حال، واقعيت اين است كه حمله اخير حماس به قطر نه باعث ايجاد اختلاف واقعي بين اسراييل و امريكا شد و نه توانست موقعيت روابط دوطرف را تضعيف كند. مجيدي در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره چرايي تهاجم اسراييل به مقر حماس در دوحه خاطرنشان كرد: اسراييليها دوران ترامپ را يك پنجره طلايي ميدانند كه بايد از آن حداكثر بهرهبرداري را كنند، زيرا پس از بسته شدن اين فرصت، امكان تحميل خواستههايشان به منطقه به اين شكل وجود نخواهد داشت. از نگاه آنها، حمله به قطر بخشي از همين استراتژي است. به گفته اين پژوهشگر مسائل خاورميانه ايده «نظم جديد خاورميانه» از سال ۲۰۱۵ در اسراييل شكل گرفت و سه ركن اصلي دارد اول پيوند تمام كشورهاي عربي به پيمان ابراهيم كه اين خواسته در امريكا فراتر از جناحهاي سياسي مورد حمايت است، ولي تاكتيكها متفاوت است؛ بايدن از روش تشويقي استفاده ميكند، ترامپ رويكرد تحميلي دارد. دوم ادغام اقتصادي و تطبيع اجتماعي-فرهنگي؛ در اين زمينه نيز برخلاف تجربههاي گذشته كه تنها محدود به توافقهاي سياسي و حقوقي بود، اينبار هدف ايجاد تعاملات اجتماعي و فرهنگي گسترده ميان اسراييل و جوامع عربي است تا عاديسازي در سطح افكار عمومي نيز تحقق يابد و سوم رژيم امنيتي هرمي شكل با رأس اسراييل كه در اين مورد نيز ترامپ خواستار كاهش حضور نظامي مستقيم امريكا و واگذاري بخشي از مسووليت امنيت منطقه به كشورهاي منطقه است، اما ميخواهد اسراييل در رأس يك رژيم امنيتي هرمي قرار گيرد، با برتري در نيروي هوايي، اطلاعات و فناوري و حق اقدام پيشدستانه دفاعي در برابر تهديدها. به باور مجيدي لذا اسراييل تلاش ميكند حق عمليات پيشدستانه دفاعي را در كل منطقه تثبيت كند، نه صرفا در جغرافياي مقاومت. قطر نيز به دليل فاصله جغرافيايي، هماهنگي با امريكا و حمايت از گروههاي فلسطيني، جذابترين هدف براي اين عمليات بوده است و حمله اخير نيز چندان غافلگيركننده نبود.
اين تحليلگر مسائل خاورميانه در ادامه و در پاسخ به پرسشي ديگر از «اعتماد» درباره تحركات اخير نتانياهو و تبعات احتمالي آن بر حيات سياسي او گفت: من شخصا با اين تحليل موافق نيستم كه حمله اخير باعث اختلاف بين اسراييل و امريكا شود يا حيات سياسي نتانياهو را به خطر اندازد. حتي فراتر از آن، در معادلات داخلي اسراييل، نتانياهو از تاكتيكهاي هوشمندانهاي براي مانور استفاده ميكند. او در مواجهه با بني گانتز و سپس يايير لاپيد همواره تأكيد داشته كه كاملا تابع امريكا نيست و اين رويكرد براي او سطح قابل توجهي محبوبيت داخلي ايجاد كرده است. به گفته مجيدي، براي نمونه، وزير امنيت داخلي كابينه نتانياهو، ايتامار بنگوير، از نگاه امريكا تروريست تحت تعقيب بود و حتي حق ورود به خاك ايالات متحده را نداشت، اما نتانياهو او را در اين پست قرار داد و در فضاي داخلي اسراييل، اين اقدام را به عنوان نمادي از استقلال نسبي تصميمگيري در قبال واشنگتن به نمايش گذاشت. از طرفي پيام نتانياهو اين است كه اسراييل امتداد تمدني امريكا است، اما سياستهاي خود را مستقل دنبال ميكند. در واقع، نتانياهو در برخي موارد حتي توانسته معادلات مدنظر خود را به كاخ سفيد تحميل كند؛ براي مثال در جنگ غزه، با وجود تهديد جو بايدن، رييسجمهور وقت، نسبت به محدوديت فروش تسليحات، نتانياهو توانست مسير عملياتي مورد نظر خود را اعمال كند. مجيدي در ادامه به «اعتماد» گفت: با اين حال، اين بدان معنا نيست كه حيات سياسي نتانياهو در خطر نيست. بلكه اقدامات اخير او در منطقه خطري براي آن ايجاد نميكند، اما او با سه چالش مهم داخلي مواجه است: اول، سربازي حريديها؛ دوم، دادگاههاي شخصي؛ و سوم، كاهش اقبال عمومي كه در نظرسنجيها مشهود است. بر اساس اين نظرسنجيها، اگر انتخابات همين امروز برگزار شود، نتانياهو شكست سنگيني خواهد خورد و ائتلاف او به حاشيه خواهد رفت و به جناح اپوزيسيون منتقل ميشود. اين كارشناس مسائل منطقه در پايان تصريح كرد: در صورتي كه نتانياهو در انتخابات آينده شكست بخورد و نتواند دولت تشكيل دهد، احتمالا حيات سياسي او به پايان خواهد رسيد و بازنشسته ميشود. مهمترين علت آن نيز كميته حقيقتيابي است كه در اكتبر تشكيل خواهد شد و نتانياهو را به چالش خواهد كشيد؛ تجربهاي مشابه با آنچه براي گولدامير و اولمرت پس از جنگهاي ۱۹۷۳ و ۲۰۰۶ رخ داد، ميتواند موقعيت او را در داخل كشور تضعيف كند. بنابراين، خطر جدي براي حيات سياسي نتانياهو بيشتر ناشي از معادلات داخلي اسراييل است، نه اقدامات نظامي يا حملات جديد.