باران تازه بند آمده، سنگهاي تختجمشيد هنوز خيساند و بوي خاك بارانخورده همهجا را پركرده است. دخترك دستش را روي ستونهاي نمناك ميكشد و با چشمهايي پر از شگفتي به نقشها و سنگها خيره ميشود: «كاش ميشد نگهبان اينهمه شكوه باشم.»
۴۴ سال پس از آن روياي كودكانه، حالا او در كارگاههاي مرمت، ميان بوي جوهر كهنه و كاغذ پوسيده، تكههاي تاريخ را زندگي ميكند. رد حضورش را ميتوان در نصب و مرمت اشيا در موزه دوران اسلامي تهران، كاشيهاي درخشان حرم امام حسن عسکري(ع) در سامرا، نسخههاي خطي حرم شاه عبدالعظيم و محراب حرم حضرت علي(ع) جستوجو كرد.
قصه فاطمه همتي، قصه زني است كه در ميان ستونهاي تختجمشيد روياي خود را پيدا كرد و توانست در جهاني كه مردانه تصور ميشد جا باز و با دستهايش تاريخ را براي فردا حفظكند.
او در گفتوگو با ما از تجربههايش ميگويد.
ريشه در تختجمشيد
فاطمه همتي در شيراز به دنيا آمد؛ شهري كه ديوارهايش هنوز بوي تاريخ ميدهند و هر كوچهاش يادآور قصهاي كهن است. خانوادهاش اهل بازديد از بناهاي تاريخي بودند و كودكي فاطمه پر شد از بازديد از تختجمشيد، حافظيه و باغهاي تاريخي. او به خاطر دارد كه يك روز در اردوي مدرسه كنار ستونهاي سربهفلككشيده تختجمشيد ايستاد و حس كرد در زمان سفركرده است: «به ستونها نگاه ميكردم و حس ميكردم در گذشته سير ميكنم. همان لحظه آرزو كردم روزي بتوانم مرمت آثار تاريخي را انجام بدهم تا براي آيندگان حفظ شوند.»
اين لحظه، پايه علاقهاي شد كه بعدها مسير حرفهاي او را شكل داد؛ مسيري كه از رشته طراحي و دوخت آغاز شد، سپس به ليسانس فرش رسيد و به فوقليسانس در رشته مرمت آثار تاريخي و نسخ خطي ختم شد.
قبل از ورود به دانشگاه، فاطمه تنها شور و شوقي بيحد داشت: «خيلي مشتاق بودم بدانم اشيا چگونه نگهداري ميشوند و مراحل مرمتشان چيست. تنها نگرانيام اين بود كه آيا ميتوانم از عهده مرمت برآيم يا نه.» با آموزش حرفهاي و علمي، اين ترديدها كمكم جاي خود را به اعتمادبهنفس داد و او وارد دنياي واقعي مرمت شد؛ جايي كه علم و هنر دست به دست هم ميدهند.
لمس اولين نسخه
اولينبار كه فاطمه يك نسخه خطي واقعي را لمس كرد، در محراب حرم حضرت علي(ع) بود، لحظهاي كه نه فقط يك شيء تاريخي كه تكهاي از تاريخ در برابرش بود. لمس كاغذ دستساز، جوهر قديمي و خط زيباي خوشنويسان قرون گذشته: «وقتي دستم به آن اثر خورد، دلم لرزيد. كاغذ و جوهر دستساز، خطاطيهاي استادان قرنها پيش، همه انگار با من حرف ميزد. حس كردم در زمان سفر كردهام.» اين تجربه نه تنها شوق حرفهاي او را برافروخت، بلكه حس مسووليت سنگيني هم به همراه داشت؛ مسووليتي براي حفظ و احياي تاريخ.
زن بودن در دنياي مردانه
هنوز هم در بسياري از رشتههاي فني و هنري، زنان با نگاههاي مردانه روبرو ميشوند. اما فاطمه باور دارد زنان با دقت و صبرشان در مرمت موفقترند: «زنان دقيقتر و صبورتر هستند و اين ويژگي در مرمت بسيار مهم است.»
او ميگويد هيچوقت نخواسته ظاهر يا رفتارش را تغيير دهد تا جدي گرفته شود. در محيطهاي مذهبي قواعد را رعايت كرده، اما هرگز اجازه نداده زن بودن به مانعي برايش تبديل شود: «يادم هست اوايل ميگفتند خانمها نميتوانند براي مرمت كاشيهاي حرم امام حسن عسکري(ع) در سامرا بروند. اما با تلاش استاد و سرپرست تيم و حمايتهايي كه شد، اين امكان فراهم شد. امروز خوشبختانه خانمها در اين حوزه جايگاه محكمي دارند.»
سد بزرگ اعتماد
بزرگترين چالش او در ابتداي كار، اعتماد بود: «چه كسي حاضر است آثار گرانبهاي چندصدساله را به دست يك مرمتگر بسپارد؟» فاطمه از صبر و همراهي استادان گفت: «اين سختترين قسمت كار بود. اما با آموزش، تمرين و حمايت استادان بزرگ، توانستم اعتماد لازم را جلب كنم و مسير مرمت را ادامه بدهم.»
مرمت آثار تاريخي كاري ظريف و طاقتفرساست. ساعتها خمشدن، فشار روي گردن و دستها، دقت شديد و ابزار ريز همه ميتوانند جسم را فرسوده كنند. فاطمه درباره مراقبت از خود ميگويد: «اگر ابزار مناسب نباشد، فشار روي گردن و دستها بيشتر ميشود. ورزشهاي منظم مثل پيلاتس و دوچرخهسواري كمك ميكند تا اثرات فرسودگي كاهش يابد.» اما او معتقد است سختيها ارزش دارند: «هر نسخهاي كه دوباره جان ميگيرد، حس ميكنم تكهاي از تاريخ را نجات دادهام.»
انتقال تجربه به نسل بعد
برخي نسخهها تأثير عاطفي ويژهاي روي فاطمه دارند؛ مانند نسخههاي قديمي قرآن يا محراب حرم حضرت علي(ع). او ميگويد: «وقتي كتابي را در دست ميگيري كه نسلها دستبه دست شده، حس ميكني داري با تاريخ دست ميدهي. محراب حرم علي(ع) براي من بيش از يك پروژه بود؛ پيوندي عاطفي و معنوي.»
او معتقد است آموزش در حوزه مرمت هنوز محدود است و بزرگترين آرزويش انتقال دانش و تجربه به جوانان است: «دوست دارم فرصتي فراهم شود تا آموزش عملي و علمي گسترده باشد. جوانان بايد بتوانند تجربه واقعي كسب كنند و اين ميراث را ادامه بدهند.»
او به دختران تازهكار توصيه ميكند: «اين مسير پر از پستيوبلندي است. بايد علمي و دانشگاهي آموزش ببينند، تمرين كنند و صبر داشته باشند. علاقه لازم است، اما صبر و پشتكار است كه شما را نگه ميدارد.»
شغلي كه ديده نميشود
همتي از ديده نشدن اين حرفه ميگويد؛ اينكه مرمتگر معمولا پشت صحنه ميماند و وقتي اثري در موزه يا مكان مذهبي به نمايش درميآيد، كمتر كسي ميداند دستي كه آن را دوباره جان داده، چه رنج و دقتي به خرج داده است. بااينوجود، براي او همين لحظههاي احياي يك اثر، ديدن برق زندگي دوباره در شيء يا نسخه، بهترين پاداش است: «هر نسخه، يك گفتوگوي بيپايان با تاريخ است. بايد عاشق باشي و صبور تا بتواني صداي گذشته را بشنوي.»
همتي از ديده نشدن اين حرفه ميگويد؛ اينكه مرمتگر معمولا پشت صحنه ميماند و وقتي اثري در موزه يا مكان مذهبي به نمايش درميآيد، كمتر كسي ميداند دستي كه آن را دوباره جان داده، چه رنج و دقتي به خرج داده است. بااينوجود، براي او همين لحظههاي احياي يك اثر، ديدن برق زندگي دوباره در شيء يا نسخه، بهترين پاداش است: «هر نسخه، يك گفتوگوي بيپايان با تاريخ است. بايد عاشق باشي و صبور تا بتواني صداي گذشته را بشنوي.»