• 1404 چهارشنبه 19 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6135 -
  • 1404 سه‌شنبه 18 شهريور

دنياي دوقطبي شده

ساسان گلفر

 (2) 
درست در همان لحظه‌اي كه مرد خپل به راسكال دي واسپال تاخت و او را همراه با پرچم رنگارنگش نقش زمين -در واقع نقش ماسه‌هاي ساحل مجمع‌الجزاير دلموندو/راسكاليا- كرد، دوقطبي شديدي در سراسر جهان و از جمله در خانه ما، در اين شهر غريب در يك گوشه ديگر دنيا شكل گرفت.
در آپارتمان ما قطب‌بندي به اين صورت بود: همسر و دخترم در يك طرف و من و پسرم و گربه‌ام در طرف ديگر. همسرم، افسانه خانم كه استدلال‌هاي كوبنده‌اش را با كوبيدن كف‌گير مورد تاكيد قرار مي‌داد و دخترم پروانه خانم كه تازه پا به كلاس يازدهم گذاشته بود، دو نفري پايشان را در يك كفش كرده بودند كه راسكال دي واسپال حق دارد و درست مي‌گويد، چون مقابل دوربين و جلوي چشم ميليون‌ها نفر مجمع‌الجزاير را كشف كرده است. پروانه خانم تبصره‌اي هم به اين استدلال محكم اضافه كرده بود و مي‌گفت از هر لحاظ كه در نظر بگيريد، راسكال بسيار خوش‌تيپ‌تر است و بنابراين معلوم است كه او درست مي‌گويد نه آن مرد خپل با آن عينك آفتابي زشت قرمز و تي‌شرت كوتاه مسخره‌اي كه بر تن كرده. اما اين استدلال قانع‌كننده به نظرم نمي‌آمد. در قطب مقابل من قرار داشتم كه به‌ وضوح و با استناد به حقوق بين‌الملل از حق حاكميت مرد خپل بر مجمع‌الجزاير دلموندو حمايت مي‌كردم و دو متحد بسيار قدرتمند هم داشتم، اول از همه پسرم بابك كه تازه ياد گرفته بود چهار دست و پا به پيش برود و با حركت سر و گفتن «پوووه!» درستي استدلال‌هاي من را تاييد مي‌كرد و دوم، تك‌گربه گل‌باقالي نژاد پرشين كه قاطعانه مي‌گفت «ميو» و معناي ميويش اين بود: «هر كسي حق ندارد پا شود برود هر جايي كه دلش خواست ادعاي مالكيت كند. حتي نادان‌ترين گربه‌هاي نر هم موقع جيش كردن براي تعيين قلمرو تمام جوانب امر را در نظر مي‌گيرند تا كمترين مشكل پيش بيايد و منفعت فردي جاي خير جمعي را نگيرد.»
به اين ترتيب در خانه ما توازن قوا برقرار بود و دو جبهه در تعادلي نسبي به سر مي‌برند و البته اگر ملاحظات عددي را در نظر بگيريم، جبهه ما، يعني طرفداران حق حاكميت مرد خپل بر مجمع‌الجزاير دلموندو برتري داشت و زورش به طرفداران كشف مجمع‌الجزاير راسكاليا مي‌چربيد.
جر و بحث در دوقطبي آپارتمان ما هنوز بالا نگرفته بود كه راسكال دي واسپال از جاي برخاست و گرد و خاك را از تن تكاند- در واقع تمام تلاشش را كرد تا اين كار را بكند؛ اما چون ماسه‌ها خيس بودند، همچنان بر شلوارك طرح بلبل سوماترايي او خودنمايي مي‌كردند.
ايستاده با كتاني پاره‌پوره و شلوارك ماسه‌مال‌شده، به زبان آنگلوساكسوني اما با لهجه غليظ اسپانيول بنگلادشي گفت: «چطور جرات مي‌كني بگويي من غلط كرده‌ام! من مقابل چشم تمام جهانيان اينجا را كشف كرده‌ام و كسي كه چنين كند، هرگز غلط نمي‌كند!»
پاسخي كه بعد از آن از مرد خپل سرخ‌عينك شنيديم به نظر من كاملا صحيح و مبرهن بود، اما مبرهن‌تر از آن، فرماني بود كه عالي‌جناب مستطاب فرماندار در همان لحظات سرنوشت‌ساز داشت صادر مي‌كرد.
 (ادامه دارد) 
پي‌نوشت: اين داستان روزهاي يكشنبه، سه‌شنبه و پنجشنبه در اين ستون منتشر مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون