روايت شصتودوم: از هرات تا پاريس
مرتضي ميرحسيني
خبر جنگ هرات و كشمكش ايران و انگليس و بعد هم حمله انگليسيها به بنادر جنوبي كشور ما و در نهايت امضاي فرخ خان غفاري پاي معاهده صلح پاريس (چهارم مارس 1857 ميلادي) به امريكا هم رسيد و در چندتايي از نشريات آنجا روايت شد. اين روايتها جالب و مهم هستند، چون آن روي ديگر ماجرا را - نه تنگنايي كه قاجارها گرفتارش شدند كه مشكلات و سختيهايي كه خود انگليسيها با آن درگير بودند - نشان ميدهند. در آن روي ماجرا، برخي واقعيتهاي ديگر را - واقعيتهايي كه در روايتهاي ايراني به چشممان نميخورند - ميبينيم. اينكه افسران انگليسي از گرماي هوا ميناليدند و رمق جنگي طولانيمدت را نداشتند، به كمبود تداركات و نيز به سياست جنگي حكومتشان معترض بودند و حتي دو نفر از فرماندهانشان در بحبوحه عمليات و در اعتراض به شرايط نامساعد - و بيتوجهي تصميمگيران ردهبالا به اين شرايط نامساعد - دست به خودكشي زدند. در گزارش روزنامه نيويورك ديلي تريبون به تاريخ بيستوچهارم ژوئن 1857 ميخوانيم: «عهدنامه صلح در چهارم مارس 1857 در پاريس به امضا رسيده است و در دوم مه 1857 در بغداد مورد تصويب واقع گرديده و اكنون پيش روي مجلس (عوام انگليس) گذارده شده است. عهدنامه چهارده بند دارد كه هشت بند آن با خردهسنگهايي معمول چنين قراردادهايي پر شده است. در بند پنجم تصريح گرديده كه سربازان ايران بايد ظرف سه ماه، از تاريخ مبادله تصويب عهدنامه، از سراسر ناحيه هرات و از هر بخش افغانستان عقبنشيني كنند. در بند چهاردهم، دولت بريتانيا به سهم خود متعهد شده است كه به محض تخليه هرات توسط نيروهاي ايراني، سربازان آن كشور بيدرنگ از تمام بندرگاهها، مناطق و جزاير متعلق به ايران عقبنشيني نمايند.» ادامه گزارش مهمتر است؛ «تنها فايده جديد كه از اين بند شامل انگلستان ميشود، محدود شدن حيطه اين گرفتاري در زمان ناسالمترين فصل است كه بيماريزاترين مشكلات پوستي را براي سربازان انگليسي در خاك ايران به بار ميآورد. اثرات بسيار ناگوار نور آفتاب و زمينهاي باتلاقي در ماههاي تابستان، حتي براي اهالي بوشهر و محمره، چيزي است كه وقايعنگاران از ديرباز تاكنون به آن اشاره داشتهاند. اما چرا به اين موضوع برميگرديم؟ علت اين است كه در چند هفته گذشته هنري راولينسن همه جا اعلام كرده بود كه سربازان انگليسي و هندي يقين دارند كه آن شرايط اقليمي موجب تباهي خواهد بود.» حتي - اگر درستي گزارش نيويورك ديلي تريبون را بپذيريم - فرماندهان ميداني انگليسي كه عمليات را اجرا ميكردند در تصميم به پيشروي در فارس و حركت به سوي شيراز هم مردد بودند و ميترسيدند در عمق خاك ايران به محاصره بيفتند و نابود شوند. اما كار به آنجا نكشيد. دربار قاجار پس نشست و همه شرايط انگليسيها براي آتشبس را پذيرفت. «در بند ششم قيد شده است كه ايران موافقت ميكند از همه ادعاهاي حاكميت خود بر قلمرو شهر هرات و نواحي افغانستان دست كشيده و از هرگونه مداخله در امور داخلي افغانستان خودداري نمايد. ايران ميبايست استقلال هرات و سراسر افغانستان را به رسميت بشناسد و هيچگاه مداخلهاي در خودمختاري استانهاي آنجا نداشته و در صورت اختلافنظر با هرات و افغانستان، حلوفصل آن به مراجع يارمند دولت بريتانيا ارجاع داده شود و هرگز وارد كارزار نگردد مگر اينكه اين مراجع يارمند در وظايف خود ناكام شوند. دولت بريتانيا به سهم خود تعهد ميكند كه همواره از اعمال نفوذ خود در استانهاي افغانستان خودداري كند تا موجبات تيرگي از سوي او فراهم نيامده، به شكلي شرافتمندانه و از روي عدل و انصاف تلاش شايسته خود را براي حلوفصل اختلافات به كار گيرد.» گزارش، سپس به اين نكته مهم ميرسد كه در روابط بين دولتها، نبايد واژههايي مثل عدل و انصاف و شرافت را زياد جدي گرفت. «حال اگر كاغذبازيهاي تشريفاتي اين فقره را كنار بگذاريم، تنها چيزي كه باقي ميماند، اقرارنامه ايران به استقلال هرات است... طبق اين مندرجات، دولت بريتانيا در مقام منجي ميان ايران و افغانستان در نظر گرفته شده و حق ادامه آن، نه از براي محق بودن، بلكه از جهت زورمندي است. وانگهي شاه ايران... درنهايت پي خواهد برد كه هر عهد و پيمان كشوري مستقل با يك دولت بيگانه در زمينه حق مداخله در روابط جهاني خود، طبق حقوق بينالملل پوچ و بياعتبار است و در مورد انگلستان نيز همينطور است.»