بازخواني ميراث موريس راول در صدوپنجاهمين سال تولدش
ميراثدار نظم و تعادل هنري
فريد پريش
در سال ۲۰۲۵، دنياي موسيقي كلاسيك صدوپنجاهمين سالروز تولد موريس راول را گرامي ميدارد؛ آهنگسازي كه سبك ظريف، دقت وسواسگونه و صداي منحصربهفردش نقشي ماندگار در موسيقي قرن بيستم ايفا كرد. اين سالگرد فرصتي مغتنم براي بازشناسي زندگي و آثار آهنگسازي است كه اگرچه نسبت به همعصرانش آثار كمتري نوشت، اما هر اثر او با ظرافتي مثالزدني ساخته شده و سرشار از تخيل و نبوغ است.
به همين مناسبت، اركسترهاي مختلفي در سراسر جهان بخشي از برنامههاي خود را به اجراي آثار راول اختصاص دادهاند و بسياري از جشنوارههاي موسيقي نيز در رپرتوارهاي سال ۲۰۲۵ خود، نگاه ويژهاي به اين آهنگساز دارند. براي مثال در اين ميان، اركستر اپراي اسلو، اركستر سمفوني تولِدو در اوهايو امريكا، اركستر سمفوني سيدني و همچنين اركستر سمفونيك نشويل امريكا بهطور رسمي اعلام كردند كه در برنامههاي پيش روي خود به آثار موريس راول خواهند پرداخت. افزون بر اين، فستيوال راول در فرانسه كه از سال ۲۰۲۰ فعاليت خود را آغاز كرده، در سالگرد صدوپنجاهمين تولد او برنامهاي گسترده و متفاوت را تدارك ديده است. بر اساس وبسايت رسمي اين فستيوال، برنامههاي فصل هنري امسال اعلام شده و نشاندهنده تمركز ويژهاي بر آثار و ميراث موسيقايي موريس راول است؛ نگاهي ويژه، چندلايه و همهجانبه به جهان موسيقايي اين آهنگساز فرانسوي كه آثار شناخته شده و ناشناخته او را با رويكردي پژوهشي و اجراهاي متنوع واكاوي ميكند. در ادامه به بيوگرافي مختصري از اين هنرمند فرانسوي ميپردازيم كه بر اساس دانشنامه بريتانيكا تنظيم شده است.
موريس راول (۱937-۱875) اغلب در كنار كلود دبوسي به عنوان يكي از چهرههاي اصلي امپرسيونيسم موسيقايي شناخته ميشود. با اين حال، اگرچه آثارشان گاه در بافت و فضا به هم شباهت دارند، سبك راول بهطور چشمگيري شخصي و مستقل بود. او از منابع متنوعي الهام ميگرفت: موسيقي باروك فرانسه، سنتهاي فولكلور اسپانيايي، جز امريكايي و قالبهاي كلاسيك كه همگي در تركيبي ظريف و متعادل در آثارش نمود مييافتند. موسيقي او بيدرنگ قابل تشخيص است؛ دقيق، منظم و سرشار از تعادل و احساسات پنهان.
راول در شهر سيبور در ناحيه باسك فرانسه زاده شد و در خانوادهاي فرهيخته و هنردوست رشد كرد. مادر باسكياش او را با فرهنگ اسپانيايي آشنا كرد و پدر سوييسياش كه مخترع و مهندس بود، احتمالا روحيه نظم و ساختار را در او پرورش داد. راول در ۱۴ سالگي وارد كنسرواتوار پاريس شد و سالها در آنجا زير نظر استاداني چون گابريل فوره تحصيل كرد.
در همين دوران، برخي از آثار شاخص آغازين خود را خلق كرد: Pavane pour une infante défunte
، Jeux d’eau، Sonatine و كوارتت زهي فا ماژور. اين آثار از همان ابتدا بلوغ كمنظير او را در پرداخت فرمال و بافت صوتي نشان ميدادند. با اين حال، راول به دليل نپذيرفتن اصول محافظهكارانه نظام آكادميك، بارها در كسب جايزه معتبر رُم ناكام ماند. آخرين رد شدن او در سال ۱۹۰۵ باعث جنجال عمومي شد، به استعفاي مدير كنسرواتوار انجاميد و موجب تغيير مسير اين نهاد به سوي نوگرايي شد.
راول اگرچه در جواني نزد برخي محافظهكاران «مدرنيست» شناخته ميشد، در جوهره، هنرمندي كلاسيكگرا بود. او به جاي برهم زدن سنتها، آنها را صيقل داد. موسيقياش در چارچوب توناليته باقي ماند، اما با استفاده از مدهاي محلي و قديمي و هارمونيهاي غير معمول، به رنگي خاص و منحصربهفرد رسيد. هر اثر او با دقتي مثالزدني ساخته ميشد، چنانكه ميتوان گفت هر ميزان از آثارش همچون اثري هنري پرداخت شده است.
با وجود ارادت هميشگي به موسيقي دبوسي، حسادت حرفهاي به تدريج رابطه آنها را سرد كرد. در مقابل، دوستي راول با ايگور استراوينسكي صميميتر و ثمربخشتر بود. اين دو با سرگئي دياگيلف، مدير باله روس، همكاري نزديكي داشتند و راول براي او بزرگترين اثرش يعني دافنيس و كلوئه (۱۹۱۲) را نوشت. اين باله درخشان، اوج مهارت راول در اركستراسيون و فضاسازي است. قطعه لا والس - تاملي تاريك و پيچيده درباره سقوط امپراتوري اتريش- مجارستان كه دياگيلف آن را رد كرد، بعدها يكي از مشهورترين آثار اركسترال قرن شد.
جنگ جهاني اول كه راول در آن به عنوان راننده در خط مقدم خدمت كرد، نقطه عطفي در زندگي او بود. پس از آن و مرگ مادرش در ۱۹۱۷، به سكوتي چند ساله فرو رفت. اما در دهه ۱۹۲۰، با انرژي تازه به صحنه بازگشت. او در سال ۱۹۲۵ اپراي فانتزي كودك و افسونها را به همراه نويسنده فرانسوي، كولت نوشت؛ اثري تخيلي و شوخطبع كه وجهي متفاوت از راول را نشان داد.
در سال ۱۹۲۸، راول سفري بزرگ به امريكاي شمالي داشت، با استقبال گسترده روبهرو و با جرج گرشوين آشنا شد. موسيقي جز و بلوز امريكايي براي او جذابيتي نو داشت كه در آثاري چون كنسرتو پيانو در سل ماژور و سونات براي ويلون و پيانو شماره ۲ تاثير آن به وضوح مشهود است. راول در زمينه اركستراسيون همواره به عنوان استادي بيبديل شناخته ميشود. تنظيم او از قطعه «Pictures at an Exhibition » ساخته موسورگسكي همچنان يكي از پراجراترين آثار اركسترال جهان است. در عين حال، بولرو (۱۹۲۸) معروفترين اثر اصيل او است؛ قطعهاي تكرارشونده با ضربي ثابت كه ملودياش پيوسته ميان سازها ميچرخد. راول خود آن را «موسيقي بيموسيقي» خوانده بود، اما بولرو با وجود سادگي ساختاري، به يكي از نمادهاي قرن بيستم بدل شد.
سالهاي پاياني زندگي راول، غمانگيز بود. پس از يك سانحه رانندگي در سال ۱۹۳۲، دچار بيماري عصبي وخيمي شد كه توان سخن گفتن و آهنگسازي را از او گرفت، هرچند گمان ميرفت ذهن موسيقايياش همچنان فعال باشد. عمل جراحي مغز در سال ۱۹۳۷ بيثمر ماند و راول در همان سال، در ۶۲ سالگي درگذشت. پيكرش در شهر حومهاي لووالوآ به خاك سپرده شد، در حضور چهرههايي چون استراوينسكي. راول هيچ سمفوني يا موسيقي مذهبي ننوشت، اما آثارش در قالبهاي گوناگون - پيانو، موسيقي مجلسي، اركسترال، باله و آواز - جايگاهي اساسي در رپرتوار قرن بيستم دارد. اكنون كه ۱۵۰ سال از تولد اين هنرمند بيبديل ميگذرد، ميراث او همچنان زنده است.