• 1404 سه‌شنبه 4 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6123 -
  • 1404 دوشنبه 3 شهريور

افسانه‌ها و راز بادهاي موسمي

مهدي خاكي فيروز

اين روزها كه واژه «تغيير اقليم» مثل بادي داغ از تيتر خبرها مي‌گذرد، شايد وقت آن باشد نگاه را به عقب برگردانيم؛ به سرزميني كه خيرات‌‌الصالح در كتاب «شهرهاي افسانه‌اي، شاهزادگان و جن‌ها» تصوير كرده. شِبا، سرزميني كه افسانه و واقعيت را در هم آميخته و مردماني داشت كه هزاران سال پيش، در دل خشكي‌هاي جنوب عربستان، راز بادهاي موسمي را مي‌دانستند. آنها فهميده بودند براي ماندن، بايد با زمين همنوا شد، نه اينكه با آن ستيز كرد.
شِبا فقط قصه نبود. رد پايش همچنان در شبه جزيره عربستان پيداست. همانجايي كه «سد مأرب» مثل معجزه‌اي از مهندسي باستان، آب سيلاب‌هاي موسمي را مهار مي‌كرد و از دل بيابان، باغ‌هاي سبز مي‌روياند. اين سد، يكي از شگفتي‌هاي دنياي كهن بود. مورخان مي‌گويند فروپاشي‌اش موجي از مهاجرت و تغييرات فرهنگي در سراسر شبه‌جزيره به راه انداخت. حالا همين سازه، در فهرست ميراث جهاني يونسكو است، اما در كنار اين افتخار، مُهر «در خطر» هم بر پيشاني دارد؛ درست مانند خود سياره‌ زمين كه خانه ماست.
راز شِبا در خاك خلاصه نمي‌شد. در باد هم بود. مردماني كه از عطر و دود بخور ثروت مي‌ساختند و راه‌هاي تجاريشان را به موسِم باد گره زده بودند. «كاروان‌هاي بخور» در رقابت اقتصادي با راه ابريشم و مسيري بود كه از حضرموت و ظفار آغاز مي‌شد و تا شام و مديترانه امتداد داشت. اين كاروان‌ها حامل گنجي بودند كه براي مصر و روم و يونان ارزش داشت. كندر و مُرّ، عطر و ادويه، كالاهايي كه براي آيين‌هاي مذهبي و پزشكي حكم طلا را داشتند. باد شاهراه اقتصادشان بود. وقتي نسيم موافق از اقيانوس هند مي‌وزيد، كشتي‌ها از بنادر شِبا به راه مي‌افتادند و با برگشت باد، ادويه و پارچه از هند و شرق آفريقا به خانه بازمي‌گشت. دانشي كه بعدها حتي در نوشته‌هاي يوناني با نام باد «هيپالوس» ثبت شد.
امروز، همان بادها بوي هشدار مي‌دهند. گرمايش جهاني، درياي عرب را به دريايي بي‌قرار بدل كرده است. توفان‌هايي كه زماني كمياب بودند، حالا پي‌درپي رخ مي‌دهند. نام‌هايي همچون «چپالا» در ۲۰۱۵ و «تِج» در ۲۰۲۳ در حافظه مردم يمن سنگيني مي‌كنند. توفان‌هايي كه در عرض چند روز، باراني برابر سال‌ها باريدند، روستاها را زير گل بردند و هزاران نفر را آواره كردند. اين حوادث اتفاق‌هاي پراكنده نيستند، نشانه‌اند. پيام‌هايي از جهاني كه ديگر نمي‌خواهد با بي‌تفاوتي ما كنار بيايد. درس شِبا روشن است. توسعه پايدار نه از دل نبرد با اقليم و لوله‌كشي‌هاي بزرگ از اين‌طرف كشور به آن‌طرف، بلكه از همزيستي با آن بيرون مي‌آيد. مردماني با ابزارهاي ساده، فهميدند بايد تقويم خود را با ريتم باد و باران هماهنگ كنند. ما امروز با همه فناوري و علم، هنوز گوشمان سنگين مانده. شايد پاسخ آينده، در همان منطق كهن باشد. بياييد شهرهايي بسازيم كه آب را دشمن نداند، كشاورزي را به فصل بسپاريم و انرژي را از خورشيد و باد بگيريم.
راز شِبا را بايد دوباره شنيد. رازي كه كاروان‌هاي بخور را به حركت درمي‌آورد و امروز مي‌تواند مسير بقا را به ما نشان دهد. در اين زمانه پرهياهو، صداي باد هنوز همان است. شايد گوش ماست كه كمي سنگين شده و اين صدا را دير مي‌شنود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون