يادداشتي به مناسبت سالروز درگذشت قمرالملوك وزيري
نقطه عطفِ تاريخ آواز زنان
مهدي نوعي
قمرالملوك وزيري در قزوين به دنيا آمد. در كودكي با شنيدن نغمههاي مذهبي و تعزيه، مقدمات علاقهاش به موسيقي و آواز شكل گرفت. زماني كه به تهران آمد در محضر مرتضي نيداوود تربيت شد. رديفهاي آوازي، تحريرها و بهطور كل، تلفيق شعر و موسيقي و نسبت عروضي گوشهها را از نيداوود فرا گرفت. بعد خدمت استاد كلنل علينقي وزيري حاضر شد. وزيري با توجه به آشنايي با نت و علم موسيقي و تحصيلاتش در فرنگ، هنرمندي متمايز با همدورههاي خود بود و همين ويژگي استاد وزيري در تربيت شاگردانش هم موثر بود كه باعث غنا و پختگي بيشتر در صداي قمر هم شد. علاوه بر ويژگيهاي صوتي نظير صداي پرقدرت، گرم و پراحساس قمر، تسلط او بر موسيقي و شعر و رديف موسيقي ايراني باعث ميشد كه اجراهاي او ظرايف بيشتري داشته باشد. صداي پرصلابت، تحريرهاي قوي و ريز با صافي و درخشش از نكات بارز آواز قمر است. ضربيشناسي و تسلط او بر تصنيفها، اداي كلام و شناخت سرضربها بينهايت دقيق و شايسته هستند. موفقيت قمر در دورهاي به حدي رسيد كه كمپاني هيزمسترزوويس به خاطر ضبط صداي او دستگاه صفحهپُركني به تهران آورد و بعد از آن، كمپاني پوليفون هم آمد. گذشته از نكات فني، شجاعت و ايستادگي و جسارت يك زن در آن دوران بينهايت حايز اهميت است. اولين كنسرتي كه در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل لالهزار تهران داشت، حركتي جسورانه بود كه به نقطه عطفي در تاريخ موسيقي ايران، به ويژه صداي بانوان بدل و به نوعي راهگشاي خوانندگان بعدي، مانند روحانگيز، ملوك ضرابي، روحبخش، دلكش، مرضيه، الهه و... شد. او همچنين از اولين خوانندگان راديو بود كه همراه با اركستر ابوالحسن صبا و استاد مرتضي محجوبي در برنامه زنده آن روزهاي راديو اجرا كرد. قمرالملوك وزيري همكاري بيشماري با محمدعلي اميرجاهد داشت. بسياري از آثار اميرجاهد با صداي او اجرا شد كه به وسيله استاد ابوالحسن صبا نت شده و در ديوان دو جلدي اميرجاهد چاپ شده است. بسياري از اين آثار، با تار اميرارسلان درگاهي، روي صفحه ضبط شده است. از جمله صفحات بينظير قمر در سال ۱۳۰۶، صفحهاي با ويلون استاد حسين ياحقي و كلام ميرزاده عشقي در ابوعطاست كه در اول صفحه صداي حسين ياحقي شنيده ميشود. به ياد شاعر ناكام ميرزاده عشقي كه اثري بسيار زيباست. پيشتر به نكات فني و تاثيرگذاري اجتماعي قمر اشاره شد، اما نكته ديگري كه در كار ايشان جالب توجه است، اينكه ايشان هنرمندي بسيار خيرخواه و دغدغهمند بود و عوايد كنسرتهايش را به امور خيريه اختصاص ميداد. براي مثال او در سفرش به خراسان، در مشهد كنسرت داد و عوايد آن را صرف آرامگاه فردوسي كرد. در سال ۱۳۰۸ به نفع جمعيت شير و خورشيد سرخ كنسرت داد و عوايدش را به كودكان يتيم اختصاص داد. شهرت قمر به جايي رسيده بود كه براي حضور در مهمانيها و جشن و سرورها، خودش تصميم ميگرفت و اغلب عوايدش را بين نيازمندان تقسيم ميكرد.
قمر در سال ۱۳۳۶ دچار سكته قلبي شد و از آن زمان رسما خوانندگي را كنار گذاشت. در مجله «خواندنيها» سال ۱۳۲۶ از او مصاحبهاي منتشر شده كه نظرش را در مورد خوانندگان جوان پرسيدند، ايشان در آنجا گفته: «من در صداي نرم و لطيف مرضيه گذشتههاي تابناك زندگي خود را ميبينم. مرضيه اميد موسيقي ايران است ولي به شرطي كه عاقبت كارش مثل من نباشد.» قمر در ادامه ميگويد: «چند سال پيش در مراسم شب هفت محمدعلي فروغي، كنسرتي اجرا كردم. در آن شب چند بيتي از اشعار نغز آن مرحوم در حالي كه بغض گلويم را ميفشرد، خواندم بايد بگويم يكي از بهترين برنامههاي هنري من همان كنسرت بود؛ در پايان مراسم هنگامي كه ميخواستم به منزل بروم دختر كوچكي جلو دويد و يك دسته گل بنفشه به من داد، اين محبت آنقدر در دل من تاثير كرد كه بياختيار او را در آغوش گرفته و بوسيدمش، بعدها شنيدم كه مرضيه بود. من هميشه به برنامههايش گوش ميدهم و او را دعا ميكنم.» قمر در اين مصاحبه گفته بود از زماني كه سكته كرده خودش و گذشته را از ياد برده و حتي نميداند، اولين ترانهاي كه خوانده كدام است. با تمام بخشندگي و خيرخواهي كه قمر داشت، زماني در روزنامهها اعلام شد كه با شركت خوانندگان جوان براي كمك به قمر كنسرتي داده شود؛ اما قمر هيچگاه اعتماد به نفسش از دست نرفت و او از اين حركت هم به شدت ناراحت شده و گفته بود اين اقدام شهرتطلبانه پتك سنگيني بر شخصيتش فرود آورده است، زيرا همه جواني، شهرت و ثروتش را صرف كمك به يتيمان و بيچارگان كرده بود. او گفته بود كه فقر را به اين نوع مساعدت ترجيح ميدهد. قمر هفتهاي يكبار به بارگاه حضرت عبدالعظيم و سر مزار محمدحسن مراغهاي كه از دراويش بزرگ و عاليقدر بود، ميرفت؛ از 20 سالگي به او ارادت داشت. جالب اينكه تا آخرين روزهاي عمرش هم دست از كمك به محتاجان برنداشت. در اطراف مزار محمدحسن خان مراغهاي پيرزن درماندهاي بود كه قمر هر بار كه سر مزار ميرفت به آن زن سالمند هم كمك ميكرد. اين از طبع بلند زني بود كه روزگاري بلبل ايران لقب داشت.
*نوازنده ویولن