آب در آسياب خشكسالي ريختن!
مطابق همين گزارش در سال زراعي ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ ميزان بارشها در استان به ۲۹.۵درصد نسبت به ميانگين بلندمدت افزايش يافته است؟ حال در پس آن پرسش چنين پرسشي مطرح خواهد شد كه چرا سيستانوبلوچستان برخلاف استانهاي كمبارش ديگر كشور چون فارس، خراسان رضوي، كرمان، خراسان جنوبي و هرمزگان همواره با بيشترين و شديدترين تنش سالانه آبي و عوارض بالاي ناشي از خشكسالي و بحران آب مواجه است؟ شايد پاسخ به اين پرسش را نتوان در ميزان پايين بارشهاي سالانه و اقليم خشك اين منطقه يا تقاضاي بالا آب جست، بلكه بيشتر منشا اين معضل مداوم را در مديريت صحيح و حفاظت منابع آبي دانست و جلوگيري از هدررفت زياد آب. موضوعي كه همواره در پس هياهوي هميشگي بحران آب بلوچستان و حتي نيز سيستان گم ميشود و كمتر به آن پرداخته خواهد شد. فقدان مديريت صحيح آب و تضعيف فاجعهبار منابع آبي بسيار محدود منطقه است كه با حفر بيرويه چاههاي آب شرب و كشاورزي، از بين رفتن تراژديك منابع طبيعي، ناديده گرفتن ملاحظات محيط زيستي در اجراي كلانپروژههاي عمراني متعدد در حال اجراي در استان، آب در آسياب خشكسالي ريخته و بنزين روي تنشها و چالشهاي اجتماعي پيدرپي ناشي از آن. آمارهاي رسمي متوسط برداشت برنج در مناطق گرمسيري را حدود ۳ الي ۴ تن اعلام ميكنند كه آب مصرفي در هر كيلو برنج نيز رقمي بين ۱۵ الي ۱۷هزار ليتر است و نيز استانهاي خشك و گرمسيري چون سيستانوبلوچستان برخلاف استانهاي سردسير پرآب، دو بار در سال قابليت برداشت برنج را دارند كه كاشت اين محصول پرآب همچنان رونق بالايي دارد در بلوچستان! بماند كه هر ساله طرحهاي قابل توجهي در بخش كشاورزي و دامداري مجوز فعاليت ميگيرند و نيز هم سواي رواج كشاورزي غرقابي و سنتي منطقه كاشت موز و انبه و ساير درختان گرمسيري توليد و صادرات صيفيجات و نيز هندوانه و خربزه به استانهاي همجوار رونقي خاص دارد! اخيرا آماري منتشر شده است از آب مصرفي كشور كه ۷۷ درصد آن صرف كشاورزي ميشود و فقط ۹ درصدش خانگي و اداري است كه با اين وضعيت بحران آب كاشت محصولات پرآبي چون برنج آن هم در سال دوبار پارادوكسي عجيب است و خودزنياي زيانبار. در اين ميان اگر از ضعف مديريت استحصال آب و اجراي طرحهاي آبخيزداري و نيز هم هدررفت آب از مرزها به كشورهاي همسايه چشمپوشي كنيم، اما نميتوان از عمق فاجعهاي كه اجراي طرحهاي ملي بدون ملاحظات محيطزيستي در منطقه چشم بست كه متاسفانه سواي اينكه چنين كلانپروژههايي حيات و اكوسيستم منطقه را با مخاطره جدي مواجه ساختهاند و تشديد ريزگردها را دامن زدهاند، منابع آبي منطقه را نيز رو به زوال بردهاند و حياتوحش بيپناه را نيز در آستانه انقراض. به هر جهت بايد اعتراف كرد كه بخش قابل توجهي از بحران آبي موجود نه تنها ريشه در خشكي و كمبارشي اقليم دارد، بلكه ناشي از سياستهاي نادرست و ضعفهاي مديريتي زيانباري است كه بيشتر منشا آن در ناآگاهي و عدم درك فاجعهاي است كه آينده انسانها را با مخاطره جدي مواجه خواهد ساخت. اگر غير از اين ميبود لااقل اين رويه ناصواب قبل از آنكه براي هميشه دير شود، اصلاح ميشد و ملاحظات محيطزيستي طرحها و پروژهها براي دولتها به دور از شعار حايز اهميت و حياتي ميبود و اصلاح سياستهاي نادرست مديريت آب در اولويت قرار ميگرفت!