نگاهي به رمان «باچان» اثر ناتسومه سوسهكي
جستوجوي عدالت
صبا صحبتي
ناتسومه سوسهكي (۱۸۶۷-۱۹۱۶)، يكي از مهمترين و محبوبترين نويسندگان ژاپني دوران مدرن، شناخته ميشود. آثار او، بهويژه رمانهايش، تركيبي از طنز، واقعگرايي و نقد اجتماعي هستند. در طول دوران حيات خود، سوسهكي با خلق شخصيتهاي پيچيده و پرداختن به مشكلات فردي و اجتماعي در جامعه ژاپن، تأثير عميقي در ادبيات جهاني گذاشت. او در رمانهايي همچون «ما گربه نيستيم» و «كوكورو» به مسائل اجتماعي، فلسفي و روانشناختي پرداخته و جايگاه ويژهاي در ادبيات معاصر ژاپن پيدا كرده است. در ميان آثار برجستهاش، رمان «باچان» از ديگر دستاوردهاي مهم او به شمار ميآيد كه با نوآوري در شخصيتپردازي و نثر، يكي از نمونههاي شاخص طنز ژاپني در قرن بيستم به حساب ميآيد. اين رمان با دو ترجمه به فارسي منتشر شده است: ترجمه پويان حسنآبادي در نشر برج، و هاشم رجبزاده در نشر فرهنگ معاصر.
رمان «باچان» يكي از محبوبترين و برجستهترين آثار ادبيات ژاپن است كه توسط ناتسومه سوسهكي نوشته شده و در سال ۱۹۰۶ منتشر شد. اين رمان طنزآميز داستان معلم جواني را روايت ميكند كه براي تدريس به شيكوكو، يكي از جزاير دورافتاده ژاپن ميرود. معلمي بيست و سه ساله و اهل توكيو كه با بيپروايي نام مستعار خصوصياش را با همكاران و دانشآموزان در ميان ميگذارد و چيزي نميگذرد كه به دردسر ميافتد. بخش عمدهاي از مشكلات او به فقدان مهارتهاي اجتماعي يا بهطور دقيقتر به عدم تمايلش به مشاركت در تفريحات اجتماعي بازميگردد. او در روابطش با همكاران و دانشآموزانش بيش از حد صادق و رك است.
شخصيت اصلي رمان، باچان، با تعصبات شديد و احساسات تند نسبت به عدالت، بسيار جذاب است. بيان شفاف و بيپرواي افكارش بهويژه در مورد رفاه و سلامت شخصياش، مانند علاقهاش به استخر رفتن و خوردن كوفته تا حد تركيدن، در طول داستان بهشدت خواننده را جذب ميكند. هرچند اين مشغوليتها چندان پسنديده و معقول نيستند، اما باچان آنها را پاداشي براي تحمل اقامتش در اين شهرستان دورافتاده ميداند. او درگير جنگ رواني دايمي با گروهي از دانشآموزان است كه همواره تلاش دارند از شر معلم جديد خود خلاص شوند و با روشهاي مختلف او را مسخره كنند.
در بخشي از داستان، كشمكشهاي باچان و «ردشرت»، معلم رياكار و با نفوذي كه به دلايلي سياسي در مدرسه حاضر است، محوريت دارد. ردشرت، كه به دليل پيراهن پشمي قرمز رنگش مشهور شده، در تلاش است تا كوگا، معلم خوشقلب و بيادعاي مدرسه را از مدرسه اخراج كند. او براي اجراي نقشههايش با قلدري از كوگا ميخواهد كه براي انتقال به مدرسهاي ديگر در شهرستاني دورافتاده موافقت كند. اين اقدام منجر به ستيزي ميان ردشرت و «پروكيوپاين»، رييس هياتمديره بخش رياضيات، ميشود كه در جلسهاي به ردشرت ميگويد كه بايد انتقال كوگا را لغو كند. ردشرت براي عملي كردن نقشههايش همدستش «كلان»، معلم فريبكار هنر، را به همراه باچان به ماهيگري دعوت ميكند. در حالي كه باچان در حال استراحت بر روي قايق است، ردشرت و كلان شروع به گفتوگو ميكنند تا باچان ناخواسته صحبتهاي آنها را بشنود. هدف آنها اين است كه باچان را متقاعد كنند كه پروكيوپاين بود كه در مدرسه شبانهروزي دانشآموزان را تحريك كرده تا زماني كه باچان به دوش گرفتن رفت، ملخي در رختخوابش بگذارند. اين اتفاق منجر به يك دعواي جدي ميان باچان و پروكيوپاين ميشود. در اين شرايط، كلان نيز مشغول توطئهچيني است و هيچ تلاشي براي حل مشكل ندارد. هنگامي كه باچان تازه به شهر رسيده بود، پروكيوپاين به او كمك كرده بود تا اتاقي براي كرايه پيدا كند، اما بعدها كلان با دروغگوييها و داستانپردازيهايش سعي ميكند اعتبار باچان و پروكيوپاين را خدشهدار كند. باچان و پروكيوپاين از نظر شخصيتي شباهتهاي زيادي به هم دارند؛ هر دو با مزاجي تند و بيپرده در بيان نظراتشان هستند. اما خوشبختانه آنها به سرعت متوجه نقش منفي ردشرت و كلان ميشوند و تصميم ميگيرند اختلافات خود را حل كنند.
رمان به اوج خود ميرسد زماني كه ردشرت بهخاطر برادرش كه در جشن بزرگداشتي براي پيروزي نظامي شركت كرده، جنگي لفظي بين باچان و پروكيوپاين به راه مياندازد. اين منجر به كتك خوردن باچان و پروكيوپاين ميشود و آنها بهطور ناعادلانهاي به عنوان عاملان نزاع محكوم شده و شغل خود را از دست ميدهند. با اين حال، اين شكست به هيچوجه روحيه آنها را تضعيف نميكند. برعكس، آنها تصميم ميگيرند كه تلافي كنند و براي انتقامگيري از ردشرت و كلان، اتاقي نزديك به كلوپي كه ردشرت هميشه به آن ميرود، اجاره ميكنند. بعد از چندين شب انتظار، آنها ردشرت و كلان را در حالي كه از كلوپ خارج ميشدند مچ ميگيرند و در صحنهاي خندهدار به آنها كتك ميزنند. ردشرت و كلان كه ميترسند آبرويشان لكهدار شود، هيچ اقدامي نكرده و داستان با يك پيروزي براي باچان و پروكيوپاين به پايان ميرسد. باچان به توكيو برميگردد و پروكيوپاين نيز به يك شركت حملونقل ميپيوندد. «باچان» نماد سادگي، صداقت و آرمانگرايي دوران جواني است. اين رمان به خواننده يادآوري ميكند كه بيان حقيقت و نپذيرفتن سازشهاي بزرگسالي پيش از آنكه جواني به پايان برسد، آسانتر است. ويژگيهايي مانند جستوجو براي حقيقت، عبور از سنتهاي دستوپاگير و ناديده گرفتن پيشرفت شخصي در شخصيت باچان قابل تحسيناند. اين رمان با ارزشهاي فرهنگي و تاريخياش توانسته است در دل خوانندگان از هر نسل جايگاه ويژهاي پيدا كند.