سارقان زورگير بدون اطلاع از يك سارق سرقت كردند و به دردسر افتادند
طبق گزارش پليس؛ فردي به اداره آگاهي رفته و گفته كه
طعمه چند سارق قرار گرفته و به خاطر اينكه سارقان شناسايي شوند كيف پول آنها را سرقت كرده است
سارقان زماني كه قصد زورگيري از مرد ميانسالي را داشتند، خبر نداشتند طعمهشان فردي است كه خودش زورگير بوده است. يك جيببر قديمي بدون اينكه زورگيران متوجه شوند كيف يكي از آنها را دزديد و آنها را به دردسر بزرگي انداخت. چند روز قبل مردي به اداره پليس تهران رفت و گفت كه در دام سارقان خشن گرفتار شده است. او ماجرا را اينگونه توضيح داد: «سالها قبل يك جيببر حرفهاي بودم و خلافكارها مرا پنجه طلا صدا ميزدند. بارها به زندان افتادم تا اينكه با دختري آشنا شدم و به خاطر او توبه كردم. با هم ازدواج كرديم و براي خودم كاسبي راه انداختم و دور خلاف را خط كشيدم، اما ساعتي قبل طعمه دزدان زورگير شدم.» او در ادامه گفت: «به عنوان مسافر سوار خودروي پژويي در شمال تهران شدم. در صندلي جلو مردي نشسته بود كه تصور كردم مسافر است. من در صندلي عقب نشستم و بين راه جوان كمسن و سالي هم سوار شد و كنار من نشست. فكر كردم او هم مسافر است، اما آنها با چاقو تهديدم كردند و اموالم را به سرقت بردند، چون خيلي كمسن و سال بودند به من بر خورد و بدون اينكه متوجه شوند كيف پول پسري را كه كنارم نشسته بود سرقت كردم تا به عنوان سرنخ دراختيار پليس قرار بدهم. با سرنخي كه اين فرد به ماموران داد، هويت سارق شناسايي شد و ماموران اعضاي اين باند زورگير را دستگير كردند. سارقان به سرقتهاي سريالي اعتراف كردند و تحقيقات از آنها ادامه دارد.» جوانترين عضو باند ۲۰ سال دارد. او در مورد پروندهاش به سوالات زير پاسخ داده است.
چه شد كه وارد اين باند سرقت شدي؟
همه چيز برميگردد به تصادف وحشتناكي كه داشتم. بعد از آن دوستانم به من گفتند مواد بكش تا دردهايت آرام شود. به خودم آمدم و ديدم معتاد به موادمخدر شدهام. براي تامين هزينه موادم نياز به پول داشتم چون خانوادهام هزينه درس و دانشگاهم را ميدادند و نميخواستم در جريان اعتيادم قرار بگيرند. بعد از مدتي دوستانم مرا به اعضاي اين باند معرفي كردند. اسمشان را گذاشته بودند «مردان خشن» چون به كسي رحم نميكردند. من هم شدم يكي از اعضاي اين باند.
با چه شگردي، سرقت ميكرديد؟
ابتدا خودروهاي پژو و پرايد را سرقت و بعد با خودروهاي سرقتي مسافر سوار ميكرديم. معمولا من بين راه سوار ميشدم تا طعمههايمان شك نكنند، سپس با تهديد چاقو اموال آنها را به سرقت ميبرديم و در جايي خلوت آنها را از ماشين بيرون ميانداختيم.
كسي را هم با چاقو زخمي كرديد؟
سركرده باند به من آموزش داده بود كه اگر طعمهها مقاومت شديدي داشتند با چاقو به دستشان ضربه بزن، اما در تمام سرقتهايي كه انجام دادهام، همه طعمههايمان با ديدن چاقو تسليم ميشدند. حتي آخرين طعمه كه من خبر نداشتم جيببري حرفهاي است به راحتي تسليم شد و اموالش را دراختيارمان قرار داد. اصلا متوجه نشدم كه چطور كيفم را به سرقت برد. من خيلي خوششانس نيستم. در طول اين 20 سالي كه زندگي كردهام پشت سر هم بدشانسي آوردهام و حالا هم كه اعضاي باند به خاطر من گير افتادهاند، حتما بين خلافكاران ديگر از من بدگويي و همه مرا مسخره خواهند كرد.