نگاه عميق به يك پست نسبتا جديد در فوتبال
مدير ورزشي از ليگ ايران تا اروپا
گروه ورزش
در ليگ برتر ايران مدتي است پستي به عنوان مدير ورزشي يا معاون باشگاه رايج شده است. پستي كه در آن نه شرح وظايف مشخص است نه جزييات. اخيرا در باشگاه پرسپوليس محمد انصاري، مدافع سابق تيم به عنوان مدير ورزشي پرسپوليس و معاون رضا درويش منصوب شد. اولين سوال اين بود كه انصاري با كدام سابقه مديريتي به چنين سمتي رسيده؟ اما سوال اساسيتر اين است كه اصلا محمد انصاري بايد چكار كند كه بدانيم تخصصش را دارد يا نه؟ در دو هفته گذشته حسين بادامكي و حميد استيلي، معاون و مشاور رضا درويش از سمت خود استعفا كردند در حالي كه هر دو مدعي بودند از اختيار عمل كافي در باشگاه برخوردار نبودند.
بنابراين براي بررسي پست «مدير ورزشي» در فوتبال سراغ يك مقاله مفصل و جامع از نشريه اتلتيك رفتيم با اين عنوان: نگاه عميق به دنياي مديران ورزشي؛ آنها چه ميكنند و چه چيزي يك مدير ورزشي خوب را ميسازد؟
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از اتلتيك، در داستانهاي مربوط به نقلوانتقالات فوتبال، هميشه بازيكنان در مركز توجه هستند. اما مربيان، مدير برنامهها و مالكان باشگاهها نيز نقش مهمي در جذابيت اين داستانها دارند. اما در سالهاي اخير، نقشي نسبتا جديد در اين ميان بيشتر مورد توجه قرار گرفته است: مدير ورزشي.
در اساس، وظيفه مدير ورزشي ايجاد ارتباط بين كادر فني و مديريت ارشد باشگاه است؛ نقشي كه استمرار، پايداري و استراتژي بلندمدت را در عمليات فوتبال باشگاه تضمين ميكند.
«مدير ورزشي نگهبان فرهنگ باشگاه است» اين جملهاي است از ديمين كومولي، مدير فعلي يوونتوس و مدير ورزشي سابق فنرباغچه، ليورپول، سنتاتين و تاتنهام. او ميگويد: «بايد مطمئن شويم كه به كوتاهمدت، ميانمدت و بلندمدت به يك اندازه توجه ميشود.»
در حالي كه در آغاز قرن جاري ميلادي تعداد كمي از باشگاههاي ليگ برتر انگليس مدير ورزشي داشتند، اكنون اين نقش در بيشتر باشگاههاي سطح بالا رايج شده است و حتي بعضي از اين مديران در ميان هواداران شهرت يافتهاند.
در اكتبر سال گذشته، تيكي بگريستاين اعلام كرد كه پس از ۱۲ سال از منچسترسيتي كنارهگيري خواهد كرد و هوگو ويانا جاي او را خواهد گرفت. در سمت ديگر شهر، موضوع خروج دن اشورث از منچستريونايتد پس از تنها پنج ماه، بحثبرانگيز شد.
در مارس، آندرهآ برتا، مدير سابق اتلتيكو مادريد به عنوان مدير ورزشي جديد آرسنال معرفي شد؛ پس از آنكه ادو به طور غيرمنتظرهاي استعفا داد و به گروه چندباشگاهي متعلق به مالك ناتينگهام فارست پيوست.
در همين حال، ريچارد هيوز تابستان گذشته مدير ورزشي ليورپول شد و مسووليتهايي دشوار مانند مذاكره بر سر تمديد قرارداد فيرجيل فندايك، محمد صلاح و ترنت الكساندر- آرنولد را بر عهده گرفت.
با وجود افزايش تمركز بر اين نقش، هنوز بسياري از افراد به درستي نميدانند كه يك مدير ورزشي دقيقا چه كاري انجام ميدهد.
ساختار مدير ورزشي در باشگاهها
نقش مدير ورزشي در باشگاههاي مختلف يكسان نيست و عنوانهايي مانند «مدير فوتبال»، «مدير فني»، «مديركل» يا «مدير ارشد فوتبال» همگي به شكلي به همين نقش اشاره دارند. اما وظايف مشخصي براي اين عنوان وجود ندارد و ميتواند بسيار متنوع باشد.
در بعضي كشورها مانند آلمان، ساختار مديريتي شامل نقشهايي مانند مدير ورزشي، كادرپلنر (مسوول برنامهريزي تركيب تيم) مدير فني و حتي يك مقام عاليرتبه صرفا براي ورزش است.
يوناس بولت، مدير سابق باشگاههاي هامبورگ و باير لوركوزن ميگويد: «در اين ساختار ممكن است ناهماهنگيهايي پيش بيايد، چون گاهي مشخص نيست كه چه كسي قدرت تصميمگيري نهايي را دارد.»
كومولي نيز ميگويد: ساختار باشگاهها در حال تغيير است. نقش مدير ورزشي در كشورهايي مانند آلمان، اسپانيا و ايتاليا قدمت بيشتري دارد، اما بهطور كلي صنعت فوتبال در حال تحول است.
مثالي از تركيب موفق نقشها را ميتوان در باشگاه برنتفورد ديد. در آنجا فيل جايلز (مدير فوتبال) مسوول برنامهريزي تيم و تمديد قراردادهاست، در حالي كه لي دايكس (مدير فني) مديريت جذب بازيكنان را بر عهده دارد. آنها با همكاري نزديك كار ميكنند تا بهترين استعدادها را جذب كنند.
طبق آمار، در ليگهايي مانند سريآ، بوندسليگا و لاليگا، هر باشگاه حداقل يك مدير ورزشي دارد. در ليگ فرانسه (لوشامپيونه)، از ميان ۱۸ تيم، ۱۵ تيم چنين نقشي دارند. در ليگ برتر انگليس، ۱۹ باشگاه از ۲۰ باشگاه فصل گذشته داراي حداقل يك مدير ورزشي بودند (در حالي كه اين عدد در فصل ۲۰۱۷-۲۰۱۶ فقط ۱۳ باشگاه بود) .
مسير شغلي مديران ورزشي چگونه است؟
تجربه كاري مديران ورزشي ميتواند بسيار متفاوت باشد.
مثلا فيل جايلز مدرك دكتراي آمار دارد و در زمينه تحليل دادهها فعاليت كرده و از آن مسير وارد فوتبال شده است. لي دايكس سابقه مربيگري و مديريت در باشگاههاي دستهپايين را داشته است.
طبق تحليل شركت Traits، چهار الگوي رايج براي مسير شغلي مديران ورزشي شناسايي شدهاند:
مديركل (The Manager): مسوول استراتژي كلان باشگاه، شامل كاركنان تيم اصلي، آكادمي، تيم پزشكي، علمي و... .
استعدادياب (The Recruiter): مسوول شناسايي استعداد و استراتژي جذب بازيكن، اغلب با پيشزمينه داده و تحليل.
بازيكن سابق (The Ex-Player): كسي كه تجربه ميداني خود را به مديريت منتقل كرده. مانند ريچارد هيوز (ليورپول)، مارك نوبل (وستهام) و داگي فريدمن (كريستال پالاس) .
مدير اجرايي (The Executive): تمركز بر جنبههاي تجاري، مانند قراردادها و جذب نيروهاي جديد.
همچنين مسير آكادمي نيز ميتواند به اين نقش ختم شود. مثلا دن اشورث سابقه مديريت آكادمي را داشته است. در باشگاه ساسولو، فرانچسكو پالميري پس از ۹ سال مديريت آكادمي به عنوان مدير ورزشي انتخاب شد.
يوهانس اسپورس، مدير ورزشي ساوتهمپتون نيز همين ديدگاه را دارد و ميگويد: «مدير آكادمي بودن تمريني است براي اين نقش؛ تصميماتي مشابه، اما با تاثير مالي كمتر.»
در بعضي موارد، مديران ورزشي از خارج دنياي فوتبال وارد ميشوند. مثلا اسكات مان، مدير سابق تاتنهام، پيش از آن در ليگ راگبي استراليا و ليگ فوتبال استراليا فعاليت تجاري داشته است.
نمونه ديگر، داميان ويداگاني در استون ويلاست كه قبلا روزنامهنگار بوده و اكنون يكي از نزديكترين همكاران مونچي (رييس عمليات فوتبال ويلا) است.
اسپورس تاكيد ميكند كه رهبري سازمان و انتخاب افراد مناسب، از ويژگيهاي اصلي يك مدير ورزشي خوب است. او ميگويد اولين اقدامش در ساوتهمپتون، استخدام يك متخصص داده (اليوت استيپلي) و بازسازي كامل تيم جذب بازيكن بود تا تمركز بيشتري بر تحليل دادهها داشته باشند.
چگونه ميتوان موفقيت يك مدير ورزشي را سنجيد؟
موفقيت يك مدير ورزشي بسته به شرايط باشگاه تعريف ميشود. كسب جام مهم است، اما موفقيتهاي پشتصحنه نيز اهميت زيادي دارند.
اسپورس ميگويد: «اين يك شغل بسيار فني است و من بايد ساختار رهبري و ارتباطات را در تمام بخشها بهينه كنم. هر چه در اين زمينه موفقتر باشيم، احتمال موفقيت در زمين بيشتر ميشود.»
بولت كه بين سالهاي ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۴ در هامبورگ مدير ورزشي بود، تاكيد ميكند كه هدفش بازسازي هويت باشگاه، توسعه بازيكنان جوان و تثبيت وضعيت مالي بود.
هامبورگ در سالهاي اخير پس از شش سال غيبت به بوندسليگا بازگشت و براي سومين سال متوالي سود مالي ثبت كرد. بولت ميگويد اگر بلافاصله پس از سقوط به ليگ برتر بازميگشتند، فاجعهبار ميشد چون زيرساختها هنوز آماده نبود.
او ميگويد: «براي موفقيت بايد يك گام جلوتر باشيد. گاهي بايد بازيكنان جوان را به تيمي ديگر بدهيد تا پيشرفت كنند، حتي اگر ديگران آن را موفقيت نبينند. اما ايجاد ثبات واقعي موفقيت است.»
در ليگ برتر انگليس، بيثباتي در اين نقش زياد ديده ميشود. مثلا دن اشورث پس از ۱۷ ماه نيوكاسل را ترك و بعد از فقط پنج ماه منچستريونايتد را نيز رها كرد. جانشين او، پاول ميچل، كمتر از يك سال در نيوكاسل ماند.
در ليورپول نيز تغييرات پيدرپي در نقش مدير ورزشي باعث شد مذاكرات مهم با بازيكنان به بحران تبديل شود.
نتيجهگيري اين است كه هيچ چيز در زمين فوتبال تضمين شده نيست، اما مدير ورزشي خوب ميتواند «قابل كنترلها» را كنترل كند و به باشگاه ثبات و بهبود بلندمدت بدهد، حتي اگر در كوتاهمدت با چالشهايي روبهرو باشد.
اسپورس در پايان ميگويد: «من فقط ميتوانم شانس موفقيت را بالا ببرم. ما مديران ورزشي ميتوانيم كارهايي فراتر از جذب بازيكن يا مربي انجام بدهيم. ميتوانيم فرهنگ بسازيم. ميتوانيم مطمئن شويم هر بخش باشگاه در بالاترين سطح خودش عمل ميكند.
سه امتياز روز بازي، فقط نتيجه تمام اين كارهاست.»
به گزارش روزنامه اعتماد، با بررسي همين مقاله و مطابقت دادن آن با شرايط فوتبال ايران كاملا مشخص ميشود كه پست مدير ورزشي در ليگ برتر كشورمان هنوز تعريف درستي ندارد و چارت مشخصي براي آن تعريف نشده است.