• 1404 يکشنبه 22 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6090 -
  • 1404 يکشنبه 22 تير

گذشته، حال و آينده ادبيات داستاني جنگ براي كودكان در گفت‌وگو با احمد اكبرپور

دست‌ساخته‌هاي بشر جاي قهرمان‌ها را مي‌گيرند

ادبيات جنگ از جمله در حوزه ادبيات كودك، پيشاروي دوراه تازه‌اي قرار گرفته است كه انسان در آن ديگر قهرمان نيست

شبنم كهن‌چي

جنگ اين‌بار از پشت در خانه‌ها، از وسط شهر آغاز شد و به اتاق كودكانمان رسيد؛ به خواب‌هاي نيمه‌كاره، به كيف‌هايي كه مهدكودك و مدرسه نرفتند، به كارتون‌هايي كه با صداي انفجار و پدافند قطع شدند. جنگ اين‌بار وارد دنياي كودكان شد تا بعد از شبي هولناك در راهروي نيمه ‌امن خانه، از پس كوبيده شدن شهر زير موشك و پدافند، چشم بمالند و بگويند: «مامان، خدا رو شكر صبح شد.»

اين جنگ، خشونتي بي‌واسطه بر تن شهر و روان ما فرود آمد و واژه‌هايي مثل حمله، پدافند، موشك و كشته ‌شدن، وارد مونولوگ‌هاي ساده‌ كودكان در بازي‌هايشان شد. جنگ مقابل چشمان بچه‌هايي قد كشيد كه هنوز با واژه‌هايي چون «آتش‌بس» مانوس نشده‌اند، در ذهن نوجواناني ريشه دواند كه تصوير اين خشونت را روي صفحه‌ موبايل جست‌وجو مي‌كنند. در اين دوازده روز، چيزي در ذهن ما شكست و تغيير كرد؛ مفاهيم تازه‌اي وارد واژگانمان شد، احساس‌هايي كه برخي از ما در كودكي تجربه كرده بوديم و برخي ديگر تا پيش از اين فقط در خاطرات جنگ قديمي شنيده بوديم و حالا بي‌واسطه لمس شدند.
شايد هنوز داستاني درباره‌ اين دوازده روز نوشته نشده باشد، اما اين روزها در حافظه‌ ادبيات ثبت شده‌اند. ادبيات كودك و نوجوان، يكي از مهم‌ترين و در عين حال شكننده‌ترين بسترهاي روايت است. در جنگ هشت ‌ساله‌ ايران و عراق، تصوير كودك در داستان‌ها، اغلب با چهره‌ قهرمانانه‌اي همراه بود؛ كودكاني كه در خيال نويسندگان، سنگر مي‌ساختند، پرچم بلند مي‌كردند و گاهي حتي شهيد مي‌شدند. اما در روايت‌هاي پراكنده‌ اين دوازده روز، كودك بيشتر در جايگاه ناظر، پناهجو يا راوي رنج ديده شد.
روايت جنگ در ايران سال‌ها بيشتر در اختيار حماسه‌سازي‌هاي رسمي بوده و حالا قرار است دچار دگرگوني شود؛ نه روايت‌هايي از جنگ به مثابه ميدان شجاعت كه روايت‌هايي از جنگ به مثابه ميدان سكوت، اضطراب و غياب انسان. براي فهم اين دگرگوني، تفاوت و چشم‌انداز آينده‌ روايت در ادبيات كودك، با احمد اكبرپور، نويسنده‌ نام‌آشناي ادبيات كودك و نوجوان و خالق رمان‌هايي مانند «شب‌بخير فرمانده»، «امپراتور كلمات» و... و نامزد جايزه جهاني هانس كريستين اندرسن در سال ۲۰۲۶ گفت‌وگو كردم.

مي‌دانم امروز زود است درباره روايت‌هاي داستاني دوازده روز جنگ صحبت كنيم. تقريبا هنوز چيزي منتشر نشده، اما اين را هم مي‌دانم كه شما به عنوان يكي از باتجربه‌ترين نويسنده‌هاي ادبيات كودك، حتما پيش‌بيني‌هايي داريد. اولين سوالم درباره نقش كودك است؛ در تجربه هشت سال جنگ ايران و عراق، چه در رسانه‌ها چه در ادبيات داستاني ادبيات كودكان بيشتر در نقش قهرمان يا سربازان كوچك ظاهر مي‌شدند، نسل ما دست‌كم نامي مانند حسين فهميده را به خاطر دارد. شايد هنوز زود باشد با شخصيت كودك در داستان‌هايي از جنگ دوازده روزه روبه‌رو شويم، اما حداقل در رسانه‌ها از كودك بيشتر به عنوان راوي رنج استفاده شده است. شما پيش‌بيني مي‌كنيد در داستان‌هايي كه نوشته خواهد شد، كودك همچنان قهرمان است يا قرباني؟
در داستان‌هاي آينده، قطعا قهرمان‌ها، انسان نيستند. قهرمان‌ها يا ساخته‌هاي دنياي مجازي خواهند بود يا ساخته‌هاي دنياي واقعي يعني دست‌سازه‌هاي انسان هستند؛ فلان بمب، فلان هواپيما، فلان كشتي و... در حقيقت اين تكنولوژِ‌ي و سازه‌هاي دست بشر قهرمان خواهند بود و گويي بشر تواضع به خرج داده و كنار رفته است. اگر پيش از اين قهرمان‌ها در جوامع مختلف هركول و رستم بود، الان با موشك و جنگنده‌ها قهرمان‌ها مشخص مي‌شوند. در واقع بشر از لحاظ رشد ذهني به نظر من هيچ تكاني نخورده است. از لحاظ آن چيزي كه فرويد مي‌گويد، يعني غريزه نابودي و جنگ كه در وجود همه هست، بشر نه تنها هيچ فرقي نكرده، بلكه به نظر من روزبه‌روز عصبي‌تر و خشن‌تر و ويرانگرتر شده. فقط شخصيت‌ها تغيير كرده‌اند. رجزها ديگر از دهان قهرمان‌ها نيست از ويژگي‌ها و شرايط ويران‌كنندگي موشك‌ها و هواپيماها گفته مي‌شود.
اين جايگزيني چه تاثيري بر ادبيات داستاني مي‌گذارد؟
قهرمان‌ها تبديل به ابزار خواهند شد. ابزاري براي همين موشك‌ها و هواپيماها. شايد خلباني نيز حضور داشته باشد يا كسي كه موشك را پرتاب مي‌كند و... اما انسان ديگر در اين جنگ‌ها سياهي‌لشكر است، ديگر نقش اول داستان‌ها نيست.
يعني كودكان و نوجوانان طي سال‌هاي آتي با داستان‌هايي روبه‌رو خواهند بود كه هيچ قهرمان انساني ندارند؟ حداقل در داستان‌هاي جنگ.
 درست است. در ادبيات جنگ كه به‌طور قطع ديگر آن جنس قهرمان انساني را نخواهند داشت، چون انسان ديگر حضوري در اين جنگ‌ها ندارد، حداقل حضور رويت شده، چيزي كه ببينيم ندارد. ما موشك را مي‌بينيم. به هر حال كسي هم پرتابش كرده، كسي هم آن را ساخته. ولي آنچه به چشم مي‌آيد، غرش اين موشك است، خرابي‌هايي كه به بار مي‌آورد. اگر انسان‌ها هم حضور دارند، قطعا ديگر نقش اول و آن تصوير حماسي را نخواهند داشت.
سوال بعدي من تحت تاثير همين پاسخ قرار خواهد گرفت. تا به امروز ادبيات جنگ چه براي كودكان و نوجوانان و چه براي بزرگسالان با مفاهيمي مانند ايثار، فداكاري و... گره خورده بود. با توجه به صحبتي كه درباره حذف نقش اول بودن انسان كرديد، چه مضمون‌هايي جايگزين اين مفاهيم خواهد شد؟ آنچه امروز در روايت‌هاي خبري مي‌بينيم، اضطراب و پناهجويي بوده. در ادبيات داستاني به خصوص ادبيات داستاني كودك و نوجوان با چه مفاهيمي مواجه خواهيم شد؟
در قسمتي از ماجرا، استرس و اضطراب همان‌طور كه در اين دوازده روز وجود داشت، در جنگ پيشين هم وجود داشت. فقط فرقش اين بود كه سي سال پيش پناهگاه امني وجود داشت، اما الان امروز پناهگاه هم صرفا جاي نيمه امني است. امروز با دسترسي نوجوانان به فضاي مجازي آن را از اين طريق درك مي‌كنند. چطور مي‌تواند از يك طرف دنيا دكمه‌اي زد و در طرف ديگر جان ديگران را گرفت. از اين نظر نوجوانان امروز فهم بهتري پيدا مي‌كنند. آنها متوجه خواهند شد اين روزها علم و هوش مصنوعي در عين حال كه مي‌توانند كمك كنند چقدر خطرناك و هول‌انگيز شده‌اند. در حقيقت امروز هر پيشرفتي خطرناك است و عوارض خود را دارد.
معتقديد اين نگاه و فهم به دنياي داستان هم راه پيدا مي‌كند؟
قطعا اين مسائل وارد دنياي داستان خواهد شد. 
به فضاي مجازي اشاره كرديد كه اتفاقا يكي از سوالات من هم مربوط به نقش اين فضاست. زمان جنگ هشت ساله ايران و عراق ما با تعداد محدودي رسانه مواجه بوديم و روايت‌هايي كه از آنها شنيده  يا در آنها منتشر مي‌شد نيز تنوع چنداني نداشت. امروز به خاطر فضاي مجازي، روايت‌ها پراكنده، شخصي‌تر، متنوع‌تر و گاهي حتي جعلي شده‌اند. اين دگرگوني در شكل توليد و انتشار روايت چقدر مي‌تواند محتواي داستان‌ها را تغيير دهد و اين تكثر چه پيامدهايي دارد؟
اين تكثر كمك مي‌كند در آينده، بشر رسانه دروغين را از رسانه راستين تشخيص دهد. به نظر من اتفاقا با وجود اين كثرت، صداقت جاي دروغ را خواهد گرفت، چون ذهنيت جمعي مي‌تواند دروغ را شناسايي كند، همان‌طور كه امروز اگر بتوان آمار گرفت، متوجه خواهيم شد كه كدام رسانه‌ها ديگر مورد اعتماد مردم نيستند. رسانه‌ها را دنياي متكثر ناچار به صداقت خواهد كرد؛ نه اينكه صداقت گزينه اختياريشان باشد، گزينه اجباريشان خواهد بود. توجه كنيد كه نويسنده كودك، رسانه‌اي است غير از رسانه‌هاي خبري. اين مساله بسيار مهم ‌است؛ يعني نويسنده كودك، رسانه‌اي است جدا و قاعدتا بايد مختصات و ويژگي‌هاي خودش را داشته باشد. مختصاتي متناسب با دنياي جديد. يعني تا به حال هشتاد درصد ادبيات جنگ در جبهه‌ها مي‌گذشت، اما آثاري در حوزه ادبيات كودكان و نوجوانان و حتي سينما برجاي ماند كه بيرون از جبهه را ديده، عوارض و نگراني‌هاي جنگ را، خمودگي جنگ را ديده؛ در واقع آن رسانه‌اي كه پشت صحنه‌ها را مي‌بيند.
به تغيير مختصات ادبيات كودك به عنوان يك رسانه اشاره كرديد. بايد منتظر چه تغييري در مختصات اين رسانه باشيم؟ و فكر مي‌كنيد اين تغيير چه تاثيري در فرم داستان‌ها بگذارد؟
من خودم در رمان «شب بخير فرمانده» دوست نداشتم روال حاكم بر ادبيات داستاني كودك را پي بگيرم. من روال كار خودم را در پيش گرفتم. نويسندگان ديگري هم هستند كه چه در حوزه كودك و نوجوان و چه در حوزه بزرگسال، روال كار خودشان را در پيش گرفتند. قطعا نهادهاي زيادي از هر دو طرف و يكسري نويسنده‌ها و هنرمندان هستند كه يا سفارشي خواهند نوشت يا... ولي تجربه تاريخي نشان داده آنچه ماندگار است، جدا از اين سفارش‌ها، جدا از آنچه حاكميت مي‌خواهد، بخشي است كه مي‌توان مطمئن بود اين آزادي وجود داشته كه نويسنده بنويسد، چاپش كند و اين آزادي هم وجود دارد كه بفهميم داستان در چه شرايطي خلق شده و چه پروسه‌اي طي كرده. هر حكومتي به هر حال، آدم‌هاي حالا گاهي هنرمند و غالبا نيمه‌هنرمند دارد كه به هر حال از اين موضوعات خواهند نوشت و در واقع ادامه همان روال كلي حماسه‌سازي‌ها و رجزخواني‌هاي سنتي است. ولي هميشه قشري هم هستند كه دوست ندارند جنگ را از زاويه ديد هيچ حكومتي ببينند و با انگيزه‌هاي دروني مي‌نويسند. بايد منتظر اين آثار باشيم؛ اما از نظر مختصات، شايد من نفهمم اين تغيير دقيقا چيست ولي قطعا تغيير خواهد كرد؛ همين كه نوع جنگ تغيير كرده يعني مختصات داستان‌نويسي نيز تغيير خواهد كرد. براي داستان‌نويسي مثلا در قاجار، يك برنو اين سمت بود، يك برنو سمت ديگر و روس‌ها بودند يا انگليسي‌ها آمدند و داستان رييسعلي دلواري و... يا مثلا پشت صحنه مردم كمك مي‌كردند و نان مي‌پختند و... اما حالا حتي براي كمك كردن نان هم نمي‌شود پخت كه آدم فكر كند كاري انجام مي‌دهد. شايد يك ويژگي و تغيير مثلا منفعل بودن آدم‌ها باشد. قبلا آدم‌ها يك نقش كوچك در حد نان پختن يا فرستادن پتو به جبهه داشتند. الان در حاشيه مردم فكر مي‌كنند فقط مي‌توانند اخبار را دريافت كنند و مطلع شوند چه اتفاقي افتاده. يكي از مختصات جديد شايد اين است كه قهرمان‌هاي فاعل نداريم، قهرمان‌ها خود معمولا عوامل ديگرند. 
اين مساله بسيار مهمي است كه درباره حذف قهرمان‌هاي انساني مطرح مي‌كنيد. گمانم وجود نداشتن قهرمان انساني در داستان باعث مي‌شود در روايت‌هاي داستاني آينده، بسياري از احساسات انساني را نيز از دست بدهيم. اين آينده ادبيات داستاني نگران‌كننده نيست؟
اينجا شايد به قول قديمي‌ها خرابي چون كه از حد بگذرد آباد مي‌گردد. بله دقيقا حس و حال انساني از جنگ گرفته شده است؛ مثلا شرايطي كه در رابطه با اسرا در جنگ ايران و عراق داشتيم و مسائلي اينچنيني كه يا واقعا رخ داده بود يا در تخيل نويسنده جنگ اتفاق مي‌افتاد، حالا حتي در همان تخيل هم نمي‌تواند اتفاق بيفتد.
مي‌توان گفت بايد منتظر آغاز دوران جديدي در ادبيات داستاني جنگ باشيم؟
دقيقا، در حوزه ادبيات جنگ حتما دوران جديدي اتفاق خواهد افتاد و فكر مي‌كنم كه به همه حوزه‌هاي ديگر نيز سرايت خواهد كرد. بايد منتظر باشيم نويسندگان و هنرمندان مستقل بتوانند جدا از پركننده‌هاي سيستم‌ها -چه اين‌طرفي، چه آن‌طرفي- كار خودشان را بنويسند و منتشر كنند. 
آخرين چيزي كه مي‌خواهم اشاره كنم، اين است كه طي دوازده روز جنگ واكنش نويسندگان كودك به نظر محتاطانه و همراه با سكوت بود. مي‌خواهم از شما تشكر كنم، چون مي‌‎ديدم شما با زبان طنز تقريبا هر روز مطلب منتشر مي‌كرديد. در چنين شرايطي نقش نويسنده‌ها چيست؟
جدا از اين مطالب، به يك نكته جالب اشاره كنم. من طنز تدريس مي‌كنم و با شرايطي كه پيش آمد دو هفته اين كلاس‌ها تعطيل شد. من در اين فاصله تعطيلات در گروه اعلام كردم به بچه‌ها كه رويكرد شوخ‌طبعانه‌شان با جنگ را بنويسند. باور نمي‌كنيد چه تاثيري داشت. همين كه نوشتند از منفعل تبديل به فاعل شدند. حالا كه كاري نمي‌توانيم بكنيم، مي‌توانيم بنويسيم. طنز از ديد من جنبه‌هاي روانشناختي دارد؛ نويسنده با چيزي شوخي كند كه همه ما را به حيرت و استرس انداخته است. اگر قرار است اين ويژگي دنياي بعدي ما باشد، چرا نتوانيد وسط آن زندگي كنيد؟ تاريخ را ببينيد هر چند صد سال كشوري به كشوري حمله كرده است. نقش نويسنده چيست؟ اگر جنگ عادي شود چه كنيم؟ آيا بايد همه ‌چيز را تعطيل كنيم؟ آيا ادبيات براي زمان خوشي است؟ آيا من طنزنويس بايد طنزم را تعطيل كنم؟ طي اين دوران شايد يكسري ذهن‌هاي سطحي بد و بيراه هم به من مي‌گفتند؛ اما بايد پرسيد كار من به عنوان طنزنويس چيست؟ چه نقشي مي‌توانم در اين شرايط داشته باشم؟ حداقل اين است كه بايد از انفعال خارج شد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون