بازگشت آتشفشان آبي: ساپينتو و سمفوني ناتمامي كه بايد به سرانجام برسد
سيد محيالدين حسينيمقدم
در تاريخ فوتبال، داستانهاي ناتمام، قدرتي مسحوركننده دارند؛ داستان مربياني كه آمدند، توفان بهپا كردند، قلبها را تسخير نمودند اما پيش از فتح آخرين قله، رفتند. داستان ريكاردو ساپينتو و استقلال، يكي از همين سمفونيهاي پرشور اما ناتمام بود. اما تاريخ، گاهي فرصت نوشتن پرده دوم را به قهرمانانش ميدهد. حالا پس از چندي دوري، آن ژنرال پرتغالي بازگشته است؛ نه براي تكرار گذشته، بلكه براي بهسرانجام رساندن آن.
پيمان وفاداري در كوران بحران
براي درك اهميت اين بازگشت، بايد به فصل اول اين حماسه بازگشت. در ميانه جنگ دوازدهروزه كه فضاي فوتبال ايران براي خارجيها ملتهب بود، ساپينتو با اعلام آمادگي براي سفر زميني به ايران، پيماني از غيرت و تعصب با هواداران بست. او پيش از آنكه با تاكتيكهايش شناخته شود، با قلبش سخن گفت و نشان داد كه براي دفاع از پيراهن آبي، حاضر است از هر مسيري عبور كند. اين حركت، سرمايه اجتماعي عظيمي براي او ساخت كه تا آخرين روز حضور دوبارهاش، سپر محافظش بود.
انقلاب تاكتيكي و شور آتشين
استقلالِ او، تجسم شخصيت خودش بود: پرشور، بيپروا و تهاجمي. با ارايه فوتبالي عمودي، مبتني بر پرسينگ بيامان و انتقال سريع، او تيمي ساخت كه با بهثمر رساندن ۵۲ گل، به تهاجميترين تيم ليگ بدل شد و با فتح قاطعانه سوپرجام، نويد فصلي پربار را داد. آن انرژي وصفناپذير كنار خط، كه هر لحظه از بازي را با تمام وجود زندگي ميكرد، به نماد استقلال تبديل شده بود. اما همان آتشفشاني كه تيم را به جلو هل ميداد، گاهي گدازههايش با كارتهاي رنگي و محروميت، دامن خود تيم را ميگرفت و درنهايت، روياي فتح جامهاي بزرگتر را به حسرت بدل كرد. او رفت، درحالي كه قلبها را فتح كرده بود، اما تالار افتخارات را نه.
بازگشت به خانه براي اتمام ماموريت
و حالا، پرده دوم آغاز شده است. ساپينتو بازگشته و اينبار، داستان متفاوت است. او به محض ورود به ايران، با كلماتي كه مستقيم از قلبش و براي ميليونها هوادار آبي برميآمد، ماموريت جديدش را اعلام كرد: «خوشحالم به خانه برگشتم. به استقلال برگشتم كه به هدف نهاييمان برسيم. اميدوارم اين دفعه جبران كنم و موفقيتهاي بيشتري كسب كنيم.» اين سوگندنامهاي است براي جبران و براي شروعي دوباره. او كه حالا با پيچوخمهاي فوتبال ايران، با حساسيت سكوها و با نقاط قوت و ضعف تيمش آشناتر است، براي يك هدف مشخص بازگشته است: تبديل آن فوتبال زيبا و تحسينشده به جامهاي قهرماني. او آمده تا كار نيمه تمام را زيبا تمام كند؛ تا با كسب چهارگانهاي كه فصل اول رويايش را در سر هواداران كاشت، نامش را براي هميشه در اين سرزمين جاودانه سازد. اينبار او رهبري باتجربهتر است كه ميداند شور و هيجان بايد با ديسيپلين و آرامش در لحظات كليدي همراه شود. او بازگشته تا نشان دهد ميتواند همان فرمانده شجاع روزهاي سخت باشد و در عين حال، ژنرالي باشد كه جامها را به خانه ميآورد. به احترام مردي كه براي بار دوم، خانه را به هر مقصد ديگري ترجيح داد، بايد ايستاد. او بازگشته تا آخرين نتهاي اين سمفوني را بنويسد؛ نتي كه هواداران استقلال اميدوارند نت قهرماني، فرياد شادي و فتح قلههايي باشد كه در فصل اول، تنها از دور نظارهگرش بودند. آتشفشان آبي بازگشته است؛ اينبار نه فقط براي سوزاندن كه براي ساختن يك امپراتوري.
كارشناسارشد مطالعات فرهنگي و رسانه