• 1404 يکشنبه 22 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6090 -
  • 1404 يکشنبه 22 تير

ادامه از صفحه اول

نقاط قوت و ضعف ايران در جنگ ۱۲ روزه اسراييل 

شايد بتوان گفت كه مهم‌ترين ضعف ايران آن بوده است كه دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي ايران، به بزرگي و فعال بودن دايمي تشكيلات اطلاعاتي اسراييل توجه كافي نكرده و توانايي‌هاي لازم را براي مقابله و مواجهه با سازمان‌هاي اطلاعاتي اسراييل مثل موساد و نيز اطلاعات ارتش اسراييل و ساير دستگاه‌هاي جاسوسي همكار با اسراييل فراهم نكرده‌اند. 
بايد توجه داشت كه گرچه اسراييل داراي قوي‌ترين و باتجربه‌ترين شبكه جاسوسي در جهان است، اما امروزه تكيه بر جاسوسان انساني تا حد زيادي جاي خود را به فناوري‌هاي مدرن جاسوسي داده است. اين شبكه‌هاي جاسوسي با اتصال به ماهواره‌ها و هواپيماها و پهپادها به صورت لحظه‌اي اطلاعات مربوط به اهداف مورد نظر را تهيه كرده و در اختيار جنگنده‌ها و پهپادهاي عملياتي قرار مي‌دهند تا آنها افراد مورد نظر را ترور يا به اهداف تعيين شده شليك يا مراكز مورد نظر را بمباران كنند.
از طرفي اسراييل به دنبال آن بود تا قدرت اجتماعي ايران را نيز در جريان حمله نظامي به ايران به نفع خود به‌كار گيرد كه خوشبختانه كاملا بر عكس شد. بنابراين مهم‌ترين نقطه قوت جمهوري اسلامي ايران در جنگ اسراييل عليه ايران، حمايت اكثريت قاطع ايرانيان داخل و خارج از كشور به ويژه شخصيت‌هاي سياسي، علمي، هنرمندان و احزاب مختلف و حتي زندانيان سياسي از تماميت ارضي كشور و نيز محكوم كردن حمله نظامي اسراييل و امريكا به خاك ايران عزيز از سوي آنان بوده است.  اسراييل به دنبال آن بود تا مردم ايران در اين جنگ وحشيانه، حداقل خنثي باشند و عليه جنايات سبعانه اسراييل وارد عمل نشوند، ولي همه ايرانيانِ هوشمند، تهاجم نظامي اسراييل را جنگ ظالمانه عليه ايران و مردم ايران تلقي كردند و در مقابل تجاوز جنايتكارانه اسراييل به خوبي ايستادند و در برابر بمباران‌ها مقاومت جانانه كردند و برنامه و خواب و خيال اسراييل و امريكا را به‌طور كامل به هم زدند. 
دومين نقطه قوت جمهوري اسلامي ايران، آن بود كه به‌رغم ترور فرماندهان عاليرتبه سپاه و سران نيروهاي مسلح، ايران توانست پس از چند ساعت، با كمال اقتدار نسبت به حملات نظامي اسراييل واكنش مناسب و موثر نشان داده و اهداف نظامي مشخصي را در داخل سرزمين‌هاي اشغالي هدف قرار دهد و آنها را منهدم كند. خوشبختانه حملات موشكي ايران تا لحظه برقراري آتش‌بس همچنان بدون وقفه ادامه يافت. 
گرچه تمام قدرت پدافندي امريكا و اسراييل و ناتو از جمله گنبد آهنين و سيستم سپر دفاعي موشكي، براي جلوگيري از فرود موشك‌هاي ايراني به مراكز نظامي اسراييل بسيج شده بودند، ولي تعداد زيادي از اين موشك‌هايي كه در شرايط سخت تحريم در ايران ساخته شده بودند با دقت به اهداف خود از جمله به پايگاه امريكايي العديد در قطر اصابت كردند و اسراييل نيز طعم تلخ جنگ را به خوبي چشيد.
مهم‌ترين نقطه ضعف ايران هم غافلگير شدن در زمان آغاز حمله اسراييل به ايران بود كه باعث ترور فرماندهان عزيز و دانشمندان پرافتخار هسته‌اي همراه با خانواده‌ها و فرزندانشان شد.
البته ارزيابي عملكرد دولت محترم و نيز سياست خارجي ايران قبل و در حين جنگ، فرصت جداگانه‌اي را مي‌طلبد. 
حال فرصت مناسبي است تا ايران با استفاده از تجربيات جنگ ۱۲ روزه مانع تلاش اسراييل براي آغاز جنگي دوباره شود.

حداكثري بينديشيم و همه‌جانبه عمل كنيم

صهيونيست‌ها فكر مي‌كنند ديگر هرگز موقعيت ديگر تاريخي كنوني در حمايت چند ابرقدرت از جمله امريكا براي داشتن يك كشور را نخواهند داشت، لذا غيرمنطقي نيست كه براي حفظ موقعيت كنوني هيچ خط قرمزي را رعايت نكنند و اگر جهان را به جنگ بكشانند كاري دور از ذهن انجام نداده‌اند. البته آنها اشتباه تاريخي مي‌كنند وچون مخاطب اين نوشتار نيستند از آن درمي‌گذرم. اسراييل در جنگ شش روزه با ۳ كشور عربي بيشترين استفاده از غفلت دشمنان خود را برد و تاكتيك‌هاي جنگيش به قول عوام به عقل جن هم نمي‌رسيد.آنها تمام زندگيشان وقف درگيري و ضربه زدن به همسايگان و دشمنان خود خلاصه مي‌شود و در اين راستا موفقيت‌هايي داشته و ظرفيت‌هاي بزرگي كسب كرده‌اند.
مقدمه فوق به اين منظور نگاشته شده است كه ما طبق قاعده عقلايي هرگز هيچ دشمني را دست‌كم نگيريم. اينكه كسي بگويد اسراييل فلان كار را نمي‌كند و بهمان جنايت را مرتكب نمي‌شود یا  جرات فلان ضربه را ندارد، نهايت سادگي است.كاري كه نتانياهو در غزه كرد در حال حاضر هيچ دولتي در جهان اراده آن را ندارد كه عليه دشمن خود انجام دهد.همه نكته همين جاست كه ما با يك دولت ياغي و مورد حمايت كامل غرب و تعهد روسيه به امنيتش روبه‌رو هستيم. اگر اين كشور حملات هوايي خود را متوقف كرده است تا از هجوم موشك‌هاي ايراني جلوگيري كند حتما راه‌هاي ديگر ضربه زدن را مورد بررسي جدي قرار مي‌دهد.امكان هر گونه خرابكاري وجود دارد و براي بستن روزنه مذاكره ايران و امريكا هيچ طرح و برنامه و شيطنتي از روي ميز كنار گذاشته نمي‌شود.براي خنثي كردن درگيري تمام عيار اسراييل عليه ايران بايد فكر حداكثري كرد و امكانات مادي و معنوي حداكثري را به ميدان آورد.در مورد بسيج و نوسازي و بازسازي دفاعي اطلاعات ما محدود است و قاعدتا با تمام توان در حال انجامند ولي حفظ و گسترش حضور مردم پشت حقيقت ايران در همه عرصه‌ها برگ برنده‌اي است كه مانند ندارد. براي اين معنا شعارها و تبليغات آثار محدود دارند ولي بايد براي اين مهم برنامه داشت و در هر مقطعي آن را به مرحله اجرا گذاشت.آقاي پزشكيان با حفظ همه پروتكل‌هاي امنيتي و حفاظتي كه براي كشور ضرورت حياتي دارد، مي‌تواند با مردم و مسوولان احزاب و گروه‌ها و صنف‌ها سخن بگويد و شنوايي خود را صادقانه نشان دهد.گشايش‌هاي مختلف در شبكه‌هاي مجازي و در عرصه سياسي موثرند.تحصيل مشورت بزرگان دلسوز و محبوب كه از ساعات اوليه تجاوز اسراييل صادقانه به محكوميت تعرض به خاك ايران برخاستند و همگان را به دفاع از ميهن فرا خواندند، راهگشا و تعيين‌كننده است .آنان مي‌توانند در هر گونه تصميم سخت مشاركت كنند و از هزينه‌هاي چنين تصميم‌هايي براي كشور بكاهند.مقايسه عملكرد اين بزرگان با بي‌مسووليتي‌هاي مشهود اين روزها قدر و قد بلند كرامت و دلسوزيشان را نشان مي‌دهد.اينكه صدا و سيما در ميان خيل كارشناسان همسو با خود از چند چهره سياسي دعوت به عمل مي‌آورد، كافي نيست بايد براي حضور سيد محمد خاتمي در رسانه ملي برنامه‌ريزي شود و فضاي دفاع از ميهن را به صورت جهشي ارتقا داد.حركت به چنين عرصه‌هايي نشان خواهد داد كه تا چه حد دفاع از ايران و حفظ كيان كشور در اولويت است و ايران در عمق فرهنگي خود تا چه حد قدرت مانور دارد؟ آيا بي‌اعتنايان به امنيت پايدار كشور و همه ايرانيان فارسي زبان را در اقليت محض قرار خواهيم داد؟

اصولگرايان و ضرورت بازانديشي

آنچه در روزهاي جنگ رخ داد، تنها يك واكنش احساسي نبود؛ يك سرمايه عظيم ملي بود كه با بي‌تدبيري و تجويز نسخه‌هاي تكراري مي‌توان آن را به سادگي از دست داد.
اصولگرايان اگر خود را وفادار به ايران مي‌دانند، بايد اكنون نشان دهند كه مي‌توانند فراتر از منافع جناحي و انحصار قدرت فكر كنند؛ بايد به جامعه مدني، رسانه‌هاي مستقل، احزاب ريشه‌دار و نهادهاي منتخب مردم ميدان دهند تا مشاركت واقعي شكل بگيرد. وقت آن رسيده كه گفتمان غالب در قدرت، از موضعي نرم و همدلانه، با جامعه سخن بگويد نه عليه آن.
جنگ تاريك و تلخ است، اما گاه در دل خود روشنايي‌هايي دارد كه مسير آينده را نشان مي‌دهد. روشنايي اين روزها، وفاداري مردم خسته‌اي بود كه هنوز به ايران‌خانم زيباي خود دل‌بسته‌اند. آيا سياست‌ورزان هم حاضرند براي حفظ اين وفاداري، بهايي بپردازند و مسير خود را اصلاح كنند؟
ققنوس، آن پرنده افسانه‌اي كه در اوج سوختن از خاكستر خود برخاسته و جان دوباره مي‌گيرد، قرن‌هاست كه در ادبيات اسطوره‌اي ايران و يونان نماد ملت‌هايي است كه از دل بحران‌زاده مي‌شوند. ايران امروز، پس از عبور از آتش جنگي ناخواسته در برابر اهريمني‌ترين قدرت‌هاي گيتي، اكنون بر لبه چنين فرصتي ايستاده است. مردمي كه در هنگامه پرخطر جنگ و تهديد، بي‌توجه به بي‌مهري‌ها و بي‌اعتمادي‌ها، در كنار وطن ايستادند، نشاني روشن از اين واقعيت بودند كه هنوز ريشه‌هاي وفاق ملي در خاك اين سرزمين زنده است. اين همبستگي و اين وفاداري بي‌چشمداشت، همان آتش است كه اگر با ترجماني به‌هنجار و به‌هنگام ديده شود، مي‌تواند ققنوسي تازه را از دل خاكستر بحران‌ها برخيزاند. اما همان‌گونه كه ققنوس اساطيري تنها يك‌بار از دل آتش برمي‌خيزد، فرصت بازسازي اعتماد عمومي نيز محدود است و شايد تكرارناپذير.
در اين ميان، مسووليت تاريخي بر دوش اصولگراياني است كه در دو دهه گذشته سكان سياست را در دست داشته‌اند. تداوم همان رويكردهاي فرسوده و انحصارگرايانه، نه‌تنها اين فرصت طلايي را نابود خواهد كرد، بلكه سلطه بي‌اعتمادي را بر ناخودآگاه تاريخي ايرانيان به امري دايمي مبدل خواهد ساخت. اكنون زمان آن است كه اين جريان سياسي، با شجاعت دست به يك چرخش پارادايمي و بازنگري راهبردي در بنيان‌هاي انديشه سياسي خود بزند؛ چرخش از نگاه امنيتي به مشاركت اجتماعي، از حذف و حصر به پذيرش و رواداري و از تكرار گذشته به بازسازي آينده. تنها در اين صورت است كه ققنوسِ وفاق ملي مي‌تواند به پرواز درآيد و آسمان وطن را در سيطره خود درآورد؛ چه اگر اصلاح مسير به تعويق بيفتد، آنچه مي‌ماند نه پرواز ققنوس كه سوگواره‌اي از مرغي اساطيري است كه در نائره بي‌تدبيري و لجاجت سوخت و خاكستر شد و به تاريخ پيوست.

روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب

 

همدلي در آتش بحران

اين «ديپلماسي انساني» (Humanitarian Diplomacy) تاب‌آوري جامعه را افزايش داد.
تشكيل «ستاد بازسازي به رياست رييس‌جمهور» بلافاصله پس از جنگ، نمونه‌اي بارز از تبديل همدلي به عمل نهادي بود. جلسات فوري با وزارتخانه‌هاي نفت، صنعت و بهداشت، بازسازي مناطق تخريب‌ شده را تسريع كرد.
اما در اين ميان، بزرگ‌ترين خطر، مصادره اين همدلي توسط جناح‌هاي خاص است. اگر «هموطن بودن» دوباره به‌طور محدود و گزينشي تعريف شود، سرمايه اجتماعي از دست خواهد رفت. نبايد فراموش كرد كه همدلي در بحران، فقط يك واكنش عاطفي نيست؛ بلكه سرمايه‌اي استراتژيك براي بازسازي نظام‌مند به ‌شمار مي‌آيد.
جنگ دوازده ‌روزه ثابت كرد كه همبستگي ملي مي‌تواند كارآمدي دولت را تا ۲۰۰ درصد افزايش دهد. اين همدلي، پادزهر جنگ تركيبي (Hybrid Warfare) است، زيرا دشمن را از محاسبه «تفرقه داخلي» ناكام مي‌گذارد. اما پايداري اين سرمايه، نيازمند نهادينه‌سازي است؛ يعني تبديل همدلي بحران به «مديريت مشاركتي» در دوران پسابحران، از مسير شفافيت، پاسخگويي و حفظ اعتماد.
تاريخ ايران گواه است كه ملتي كه در سخت‌ترين لحظات، «ما» را بر «من» ترجيح مي‌دهد، نه تنها زنده مي‌ماند، بلكه الهام‌بخش تمدن‌هاي بشري خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون