مجتمع مسكوني و جامعه مدني!
بهروز مرباغي
صحبت سر زندگي شهري است. ما در شهرهايي زندگي ميكنيم كه با مقياسهاي متفاوت از «شهر كوچك» تا «كلانشهر» تعريف شدهاند. صحبت سر اين است آيا سازمان فضايي شهر و مقياس ابنيه آن تاثيري در تربيت اجتماعي مردم دارد يا نه. در مثالِ زندگي در مجتمعهاي بزرگ، در برابرِ زندگي در مسكن شخصي يا چند واحدي، ميتوانيم به موضوعاتي اشاره كنيم كه تاثير مستقيم بر تفكر ساكنان دارند. ما وقتي در مجتمع بزرگي زندگي ميكنيم كه چند صد واحد مسكوني دارد، مثل شهرك اكباتان تهران، بالاجبار بايد به اصول و قواعد زندگي جمعي تن دهيم. زيرساختهاي مشترك چنين مجتمعي ما را واميدارد منافع عمومي را اگر نه بالاتر از منافع شخصي، حداقل همتراز آن بپذيريم. سامانه گرمايش و سرمايش چنين مجتمعي خارج از كنترل شخصي ماست و ما بايد درجه دماي خانهمان را با صلاحديد جمع تعريف كنيم. اگر، خداي نكرده، مشكل سوخت در شهر باشد و مجتمع تصميم بگيرد درجه حرارت آب را از 65 به 45 درجه كاهش دهد، چارهاي جز پذيرش نداريم. اگر اتفاقيدر موتورخانه بيفتد، اين تكتك ما ساكنان نيستيم كه بايد دنبال تعمير و راهاندازي آن باشيم، مديريت واحد ساختمان است كه اين وظيفه را به عهده دارد. اين مديريت چگونه شكل ميگيرد؟ با انتخاب مستقيم ما اهالي ساختمان. بنابراين اگر علاقهمنديم امور مجتمع به خوبي بچرخد، بايد در انتخاب مديريت خوب بكوشيم. پس بايد در ساخته شدن «سيستم» مديريت ساختمان شركت كنيم. ساختماني كه چند صد خانوار ساكن دارد بايد با مديريت منتخب اهالي اداره شود. ما اهالي، با شركت در فرآيند انتخاب مديريت ساختمان، به نوعي، تمرين دموكراسي ميكنيم، چون تاثير مستقيم راي خودمان را در زندگي روزمره حس ميكنيم. بنابراين همين كه مقياس شهر چنان است كه مجتمعهاي چند صد واحدي در آن وجود داشته باشد، ما كه در اين مجموعهها زندگي ميكنيم، خواه ناخواه، رسم دموكراسي ميآموزيم. اين همان تفكر مهم در معماري و شهرسازي است كه آيا ما مردم را به زندگي جمعي تشويق كنيم يا به زندگي و منافع شخصي. در همين مثال شهرك اكباتان، وقتي تجمع خانوار چنين تراكمي دارد، نخستين نتيجه آن است كه زمين خدا زير بار آسفالت و بتن نميرود. حدود دوسوم زمين شهرك اكباتان فضاي باز و سبز است. اين هم نقش اصولي خود را در تربيت اجتماعي مردم ميگذارد. در ساختار اصلي و اوليه اين شهرك هيچ ديواري وجود نداشته و بلوكها بدون حائل در كل محوطه چيده شده بودند. پس با همين مصداق روشن و ساده ميتوانيم نقش معماري و شهرسازي را در تربيت اجتماعي جامعه حس كنيم. شما وقتي در يك مجموعه بزرگ زندگي ميكنيد، به خودي خود برخي آشناييها و مشاركتها را تجربه ميكنيد كه در زندگي در تكبناهاي شخصي يا چند واحدي امكانش وجود ندارد.
معمار و مدرس دانشگاه