• 1404 پنج‌شنبه 19 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6087 -
  • 1404 چهارشنبه 18 تير

در ستايش قدرت بازدارندگي همدلي و وطن‌دوستي

2- وطن‌پرستي و هويت ايراني به عنوان عوامل بازدارنده 
۲.۱. نظريه سرمايه اجتماعي (Social Capital Theory)  - سرمايه اجتماعي به شبكه‌هاي اعتماد و همبستگي ملي اشاره دارد كه در مواقع بحران، مقاومت جامعه را افزايش مي‌دهد. در ايران، تاريخ كهن، فرهنگ شهادت‌طلبي و دفاع از ميهن (مانند دوران دفاع مقدس) نمونه‌هايي از سرمايه اجتماعي بازدارنده هستند كه در صورت ناديده گرفته شدن، معادلات مهاجم را به هم مي‌ريزد (Putnam, 2000) . 
۲.۲. نظريه هويت اجتماعي (Social Identity Theory) - افراد با تكيه بر هويت ملي، در برابر تهديدات خارجي متحد مي‌شوند. ايراني بودن نه‌تنها يك هويت فرهنگي، بلكه يك عامل مقاومت رواني-اجتماعي است (Tajfel & Turner, 1986) .
۲.۳. فلسفه مقاومت و اخلاق جنگ (Just War Theory) - از ديدگاه فلسفي، حق دفاع از سرزمين يك ارزش اخلاقي است كه مشروعيت بيشتري نسبت به جنگ تهاجمي دارد. نظريه‌پردازاني مانند والزر (Walzer, 1977) معتقدند مقاومت مردمي در برابر تجاوز، توجيه اخلاقي دارد.
۲.4. ميشل فوكو: قدرت به ‌مثابه شبكه گفتماني
فوكو قدرت را نه در انحصار دولت‌ها، بلكه در گفتمان‌ها، روابط و دانش جاري مي‌داند. بر اين اساس گفتمان مقاومت (مثلا شهادت‌طلبي در ايران) و گفتمان امنيتي اسراييل (ترس از موجوديت) اشكال مختلف اعمال قدرت هستند. حاكميت مي‌تواند با بازتعريف گفتمان‌هاي داخلي (مثلا تاكيد بر وحدت ملي به‌ جاي ترس از دشمن) قدرت مقاومت را افزايش دهد.
۲.5. ژان بودريار (Baudrillard): جنگ به ‌مثابه نمايش رسانه‌اي (Simulacra) - بودريار (1995) معتقد است جنگ‌هاي مدرن بيشتر ساخته رسانه‌ها هستند تا واقعيت عيني. بر همين اساس تصويرسازي رسانه‌اي از تهديد هسته‌اي ايران يا حمايت غرب از اسراييل، نمونه‌اي از فراواقعيت يا بازنمايي است. مديران بحران بايد رسانه‌ها را به عنوان ابزار قدرت بشناسند و از ديپلماسي جلب افكار عمومي براي تاثيرگذاري بر افكار جهاني استفاده كنند.
۲.6. ژيل دلوز و فليكس گاتاري (Deleuze & Guattari, 1987): قدرت به ‌مثابه ريزوم (Rhizome) - قدرت در نظريه ريزوم، غيرمتمركز، چندجهتي و انعطاف‌پذير است. مقاومت مردمي ايران يا حملات نامتقارن نيابتي‌ها، نمونه‌اي از جنگ ريزوماتيك عليه ساختار سلسله‌مراتبي ارتش اسراييل است. به همين دليل سازمان‌هاي دفاعي بايد ساختارهاي انعطاف‌پذير و شبكه‌اي را جايگزين سلسله‌مراتب سنتي كنند.
۲.7. ريچارد رورتي (Rorty, 1989): قدرت و روايت‌سازي (Narrative Power)  - رورتي بر اين باور است كه روايت‌هاي مسلط (مثل «تهديد ايران» يا «حق دفاع اسراييل») سازنده واقعيت‌هاي سياسي هستند. بهتر است حاكميت روايت‌هاي جايگزين (مثل صلح‌طلبي يا عدالت‌خواهي) را براي مقابله با گفتمان جنگ تقويت كند تا مقاومت فراگير مردمي تشكيل شود. 
۲.8. نقد پست ‌مدرن به مديريت استراتژيك سنتي- نظريه‌هاي كلاسيك مديريت (مثل Porter يا SWOT) قدرت را متمركز و قابل پيش‌بيني مي‌دانند، اما پست ‌مدرنيست‌ها نشان مي‌دهند كه قدرت سيال و چندپاره است. قدرت در ديدگاه پست ‌مدرن غيرمتمركز، گفتماني و رسانه‌اي است. ايران مي‌تواند با بازتعريف گفتمان‌ها، استفاده از رسانه و ساختارهاي شبكه‌اي، اشكال جديدي از بازدارندگي ايجاد كند.
۳- تركيب نظريه‌هاي مديريتي با عوامل وطن‌پرستي 
۳.۱. نظريه رهبري تحول‌آفرين (Transformational Leadership Theory) - رهبراني كه با تكيه بر ارزش‌هاي ملي و فراخواني به وحدت، روحيه مقاومت را تقويت مي‌كنند، مي‌توانند بازدارندگي غيرنظامي ايجاد كنند (Bass & Riggio, 2006) . 
۳.۲. مديريت استراتژيك منابع انساني (Strategic HRM)  - وفاداري ملي در نيروهاي نظامي و غيرنظامي، يك دارايي نامشهود است كه از طريق آموزش‌هاي ايدئولوژيك و فرهنگ‌سازي تقويت مي‌شود (Barney, 1991) .
۳.۳. نظريه بازي‌ها و بازدارندگي رواني (Game Theory & Psychological Deterrence)- 
اين نظريه به تحليل استراتژي‌هاي ايران و امريكا در قالب تعارض‌هاي رقابتي مي‌پردازد. مدل‌هايي مانند معماي زنداني يا بازي جنگ تسليحاتي مي‌توانند براي پيش‌بيني رفتار طرفين استفاده شوند . (Axelrod, 1984). 
اين جنگ را مي‌توان به عنوان يك بازي با مجموع غيرصفر در نظر گرفت كه در آن اقدام يك طرف بر منافع طرف ديگر تاثير مي‌گذارد. ايران به دنبال افزايش توان موشكي (استراتژي دفاعي) و اسراييل به دنبال حملات پيشدستانه (استراتژي تهاجمي) است. در تعادل نش اين نتيجه به دست مي‌آيد كه در وضعيت فعلي هر دو طرف با وجود تنش، از جنگ تمام‌عيار اجتناب ‌كنند (Schelling, 1960) . يعني هزينه‌هاي جنگ براي هر دو طرف آنقدر بالاست كه به تعادل غيرهمكارانه (عدم جنگ گسترده) رسيده‌اند. 
اگر مهاجم بداند كه ملت ايران متحد و مصمم به مقاومت هستند، هزينه حمله را غيرمنطقي مي‌بيند كه مشابه تعادل نش در نظريه بازي‌هاست. 
نتيجه‌گيري: 
٭  همبستگي ملي و همدلي اجتماعي به عنوان عوامل بازدارنده‌اي قوي‌تر از قدرت نظامي عمل مي‌كنند.
٭  اتحاد مردمي در بحران‌هاي اخير (مانند جنگ ۱۲ روزه با امريكا) نشان داد كه وطن‌دوستي مي‌تواند اختلافات داخلي را كمرنگ و يك سپر دفاعي ايجاد كند.
٭  بازدارندگي اجتماعي به عنوان يك استراتژي موثر در مقابل تهديدات خارجي عمل مي‌كند، به‌ويژه در جوامعي مانند ايران كه از انسجام بالايي برخوردارند.
٭  قدرت نرم مردمي (همدلي، وطن‌پرستي، انسجام اجتماعي) مي‌تواند مكمل يا حتي فراتر از قدرت سخت نظامي عمل كند.
٭  تاريخ و فرهنگ ايران (مانند فرهنگ شهادت‌طلبي و دفاع مقدس) به عنوان سرمايه اجتماعي، مقاومت جامعه را در برابر تهديدات افزايش مي‌دهد.
٭  اعتماد و همبستگي ملي باعث مي‌شود مهاجمان در محاسبات خود بازنگري كنند.
٭  هويت ملي ايراني به عنوان يك عامل رواني-اجتماعي، مردم را در برابر تهديدات خارجي متحد مي‌كند.
٭  دفاع از سرزمين يك ارزش اخلاقي مشروع است كه مشروعيت بيشتري نسبت به جنگ تهاجمي دارد.
٭  بازتعريف گفتمان‌هاي داخلي (مانند تاكيد بر وحدت ملي) مي‌تواند مقاومت را افزايش دهد.
٭  رسانه‌ها در شكل‌دهي به ادراك از جنگ نقش كليدي دارند. ديپلماسي رسانه‌اي ملي‌گرايانه مي‌تواند افكار عمومي جهاني را تحت تاثير قرار دهد.
٭  تقويت روايت‌هاي جايگزين (مانند صلح‌طلبي و عدالت‌خواهي) مي‌تواند گفتمان جنگ را تضعيف كند.
٭  حاكميت مي‌تواند با بازتعريف گفتمان‌ها و استفاده از رسانه، اشكال جديدي از بازدارندگي ايجاد كند.
٭  تاكيد بر ارزش‌هاي ملي مي‌توانند روحيه مقاومت و بازدارندگي غيرنظامي همگاني را تقويت كنند.
منابع  در روزنامه موجود است
 عضو هيات رييسه جبهه اصلاحات گيلان

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها