• 1404 چهارشنبه 18 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6087 -
  • 1404 چهارشنبه 18 تير

«اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با رحمان قهرمانپور بررسي مي‌كند

مسيردشوار دیپلماسی

گفت‌وگوي پزشكيان با مجري امريكايي در شرايطي كه توسل به ديپلماسي گزينه‌اي ضروري است، اقدامي هوشمندانه جهت تاثيرگذاري بر افكار عمومي است

حدیث روشنی

دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريكا دوشنبه ‌شب ميزبان بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير اسراييل در جريان ضيافت شام رسمي بود؛ ديداري كه در بازه زماني حساس برگزار شد و با تلاش‌ها جهت تحقق آتش‌بس در غزه و تصميم‌گيري درباره مسير مذاكرات احتمالي واشنگتن با تهران همزماني داشت. اين سومين سفر نخست‌وزير اسراييل به واشنگتن در كمتر از شش ماه گذشته است، اما برخلاف ديدارهاي پيشين، اين‌بار ميز شام رسمي در اتاق آبي كاخ سفيد به صحنه‌اي براي بازتعريف مواضع، تهديدها و وعده‌ها در قبال تهران تبديل شد. در همين راستا، ترامپ كه با گفتماني دوگانه هشدار و مذاكره سخن مي‌گفت، بار ديگر مدعي شد كه تمامي تاسيسات هسته‌اي ايران نابود شده‌اند و ادعا كرد: از بزرگ‌ترين بمب‌هاي غيرهسته‌اي در تاريخ استفاده كرديم. با اين حال، او بلافاصله با اتخاذ موضعي متفاوت، از تمايل ايران براي مذاكره سخن گفت و ادعا كرد: «در مقايسه با دو هفته پيش، رويكرد تهران تغيير كرده است. اميدوارم به زودي درباره مذاكرات اخباري تازه بشنويد.» در همين حال، استيو ويتكاف، فرستاده ويژه ترامپ در امور خاورميانه كه از معماران طرح آتش‌بس در غزه نيز هست، در حاشيه نشست با نتانياهو تاييد كرد كه احتمال ديدار با مقامات ايراني طي هفته آينده وجود دارد. به ادعاي نماينده ويژه ترامپ، واشنگتن در آستانه توافق صلح قرار دارد. با اين همه همان‌گونه كه انتظار مي‌رفت، نتانياهو در اين ديدار بار ديگر به ادبيات تند متوسل شدو با اشاره به تجاوزات هماهنگ اسراييل و امريكا به اهداف هسته‌اي ايران، از يك پيروزي تاريخي (ادعايي) سخن گفت و هشدار داد: اميدوارم ايران اشتباه نكند و مقاومت ما را نيازمايد. در همين حال، به نظر مي‌رسد تحركات ديپلماتيك تهران نيز سرعت گرفته است. نامه رسمي سيد‌عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان، به همتاي عماني‌اش در روزهاي گذشته حاكي از تلاش براي بازسازي مسيرهاي ارتباطي و اعتمادسازي منطقه‌اي است؛ تلاشي كه به ادعاي ناظران شايد به پيش‌زمينه‌اي براي بازگشت به مذاكرات منجر شود. از سوي ديگر، مسعود پزشكيان، رييس‌جمهور ايران، در گفت‌وگويي صريح با تاكر كارلسون تاكيد كرد كه ايران با اصل مذاكره مخالفتي ندارد، اما ادامه جنايات اسراييل، ترور فرماندهان و دانشمندان و بمباران غيرنظاميان اعتماد به روند گفت‌وگو را نابود كرده است. همزمان با اين فعل و انفعالات گروهي از تحليلگران بر اين باورند كه تحولات اخير بيش از هر زمان ديگري مي‌تواند مسير ديپلماسي منطقه را بازتعريف كند.  يوحنان پلزنر، رييس موسسه دموكراسي، در توصيفي كم‌سابقه و با استناد به فعل و انفعال‌هاي منطقه‌اي مدعي شد: «از زمان نيكسون و كيسينجر تا امروز، هيچ‌گاه به چنين نقطه عطفي در معماري منطقه نرسيده‌ايم.» در همين راستا، كارشناساني چون جاناتان رينهولد نيز مدعي‌اند كه افزايش فشارهاي بين‌المللي، خستگي عمومي از جنگ و تحولات اخير منطقه كه حماس و ايران را نيز متاثر كرده ممكن است شرايط را براي آتش‌بسي پايدارتر فراهم آورد؛ به‌ويژه اگر واشنگتن و تهران بتوانند مسير ناپايدار ميان تهديد و تفاهم را به نقطه‌اي از توازن برسانند. با اين همه و در حالي كه ترامپ وعده ديدار با ايران را مي‌دهد و از احترام متقابل سخن مي‌گويد، تهران بر شرط اعتماد و توقف حملات اصرار دارد. اين ميان، پرسش كليدي باقي است: آيا فضاي پرتنش فعلي، به صحنه‌اي براي يك توافق تاريخي بدل خواهد شد، يا به دور باطل ديگري از درگيري دامن خواهد زد؟  در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف ارزيابي متغيرهاي تاثيرگذار بر آينده تنش‌ها ميان تهران و واشنگتن با رحمان قهرمانپور، كارشناس مسائل سياست خارجي گفت‌وگو كرده است. 

به باور قهرمانپور بازگشت به ديپلماسي هم براي ايران و هم براي امريكا يك ضرورت است با اين همه از منظر اين كارشناس بين‌الملل حمله امريكا و اسراييل به ايران در ميانه مذاكرات اعتماد نسبي و شكننده حاكم را ازميان برده است و همين گزاره مي‌تواند چرخه ديپلماسي و رويارويي را بار ديگر رقم بزند. قهرمانپور در بخش ديگري از گفت‌وگوي خود با «اعتماد» به مصاحبه رييس‌جمهوري كشورمان با مجري فاكس‌نيوز اشاره كرد و گفت: توسل به ديپلماسي عمومي بدين شكل به شدت لازم است و ايران بايد در مسير ديپلماسي به چنين اهرم‌هايي بيش از هر زمان ديگر متوسل شود.
رحمان قهرمانپور، كارشناس مسائل بين‌الملل در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره ادعاهاي اخير دونالد ترامپ و نماينده ويژه‌اش در خاورميانه مبني بر واداشتن ايران براي بازگشت به ميز مذاكره و واكنش احتمالي تهران به چنين كنشي گفت: حقيقت آن است كه بعد از حملات مشترك امريكا و اسراييل به ايران طبيعتا فضا براي اثرگذاري ديپلماسي محدودتر شده است. در درون كشور، نيروهاي درون حاكميتي كه باور داشتند مذاكره مي‌تواند مانع از جنگ شود، طبيعتا امروز در موضع ضعيف‌تري قرار دارند. در سوي ديگر ماجرا، آن‌ دسته ازجريان‌هايي كه استدلال مي‌كردند توازن وحشت مي‌تواند جلوي حمله به كشورمان را بگيرد نيز امروز جايگاه مستحكمي ندارند. بنابراين بايد پذيرفت كه فضا براي هر دو طيف، سخت‌تر و محدودتر از گذشته شده است. قهرمانپور در ادامه و در تحليل رويكرد ايران براي بازگشت به ميز مذاكره نيز تاكيد كرد: پاسخ تهران مثبت است. نخست به اين دليل كه هزينه بازگشت به مذاكره به‌مراتب كمتر از ساير گزينه‌هاست. 
هر چند ايران به‌ روشني اعلام كرده كه به هر اقدام نظامي اسراييل پاسخ خواهد داد و اين واكنشي است كه لازم است. اما در عين حال، به نظر مي‌رسد كه نه ايران و نه ايالات‌متحده به تشديد تنش‌ها و رويارويي نظامي تمايلي ندارند؛ رويارويي‌ كه ممكن است از كنترل خارج شده و هزينه‌هاي سنگيني را بر هر دو طرف تحميل كند. به باور اين كارشناس مسائل بين‌الملل، فايده‌مندي ديپلماسي الزاما به اين معنا نيست كه ايران يا امريكا در شرايطي ايده‌آلي قرار دارند، بلكه بيشتر از منظر نبودِ گزينه‌هاي بهتر قابل تبيين است. شايد بتوان گفت ديپلماسي در اين شرايط، يك انتخاب نيست؛ بلكه اجبار است. اجبار نه فقط به واسطه تحولات داخلي، بلكه تحولات بين‌المللي نيز بستر را براي توسل به چنين گزينه‌اي هموار كرده است. 
قهرمانپور در ادامه گفت‌وگويش با «اعتماد» خاطرنشان كرد: بر اين اساس، تصور مي‌كنم ايران بار ديگر به ميز مذاكره بازخواهد گشت؛ اما همان‌طور كه مقامات رسمي كشورمان نيز اعلام كردند، بازگشت به فرآيند ديپلماتيك مشروط خواهد بود، چراكه ايران به‌ دنبال آن است كه تجربه پيش از ۲۳ خرداد كه منجر به حمله نظامي شد، تكرار نشود. خواسته ايران روشن است: امريكا بايد متعهد شود كه در جريان مذاكرات، هيچ‌گونه حمله‌اي عليه كشورمان صورت نگيرد و ترور مقامات ارشد و فرماندهان نظامي تكرار نشود.
 به گفته قهرمانپور اگر ايالات‌متحده در اين باره به ‌نوعي چراغ سبز نشان دهد و اين پيش‌شرط‌ را بپذيرد، احتمال بازگشت ايران به ميز رايزني‌ها بسيار بالاست. 
اين كارشناس مسائل سياست خارجي در ادامه و در تحليل چرايي پيروي دونالد ترامپ از رويكردي متناقض در قبال ايران تاكيد كرد: مواضع رييس‌جمهوري امريكا نشان مي‌دهد كه او صرفا به دنبال گزينه ديپلماسي نيست، بلكه ديپلماسي اجبار را از ابتدا در دستور كار قرار داده است. يعني اگر ديپلماسي به نتيجه نرسد، دولت ترامپ گزينه نظامي را انتخاب خواهد كرد و پس از آن، باز هم به مذاكره بازمي‌گردد. بين ديپلماسي و زور نوعي رفت و برگشت وجود دارد. صرفا ديپلماسي يا زور به تنهايي مورد استفاده قرار نمي‌گيرد. به گفته قهرمانپور اين چرخه را پيش‌تر نيز شاهد بوديم. دور اول مذاكرات، به نتيجه مطلوب واشنگتن نرسيد؛ از همين رو امريكا با همكاري اسراييل، به گزينه نظامي متوسل شد و حالا دوباره در تلاش براي بازگرداندن فضا به مسير مذاكره است. از نظر من، اين بازي ادامه خواهد يافت. اگر مذاكرات پيش رو نيز با شكست مواجه شود و به نتيجه نرسد به احتمال زياد، بار ديگر چرخه پيشين تكرار خواهد شد. 
قهرمانپور در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» در باب چگونگي شكل‌گيري اعتماد ميان طرفين جهت تداوم رويكرد ديپلماتيك خاطرنشان كرد: نكته بسيار مهمي كه در اين ميان نبايد ناديده گرفت، اين‌ است كه اعتماد چگونه شكل مي‌گيرد. قاعده كلي در عرصه سياست بين‌الملل آن است كه اعتماد، بيش از آنكه محصول گفتار باشد، نتيجه «رفتار» است. به عبارت ديگر، آنچه مي‌تواند اعتماد را ميان دو طرف تقويت كند، نه وعده‌ها و بيانيه‌ها، بلكه عملكرد عملي و قابل سنجش در طول زمان است.
 به باور قهرمانپور در همين حال بايد در نظر داشت كه اعتماد يك رخداد نيست بلكه يك پروسه است؛ روندي كه به‌تدريج و در بستر زمان شكل مي‌گيرد. طبيعي است كه نه ايران و نه امريكا، با بيش از چهار دهه سابقه بي‌اعتمادي و رويارويي گفتماني، نمي‌توانند به‌صورت ناگهاني به يكديگر اعتماد كنند. به عبارتي ديگر در منطق سياست بين‌الملل اعتماد از طريق تعامل، همكاري و گره‌زدن منافع طرفين به يكديگر شكل مي‌گيرد. بر همين اساس، تا زماني كه منافع متقابلي ميان ايران و امريكا حاصل نشود، هرگونه روندي براي اعتمادسازي‌ لاجرم شكننده و ناپايدار خواهد بود.
 اين تحليلگر مسائل بين‌الملل در ادامه و در راستاي موضوعات احتمالي مورد رايزني در مذاكرات 
پيش رو به «اعتماد» گفت: توجه كنيد آنچه بايد در كانون مذاكرات قرار گيرد، كل چرخه فناوري هسته‌اي است و صنعت هسته‌اي را نبايد صرفا به بحث غني‌سازي تقليل داد. زماني كه تجربه كشورهايي مانند برزيل و آرژانتين را بررسي مي‌كنيم، شاهديم كه مهم‌ترين هدف اين گروه از بازيگران از توسعه فناوري هسته‌اي، دستيابي به چرخه سوخت بوده است. اگر هدف ما نيز بهره‌گيري صلح‌آميز از انرژي هسته‌اي باشد، ازجمله توليد برق و استفاده از آن در زندگي روزمره مردم، در آن صورت داشتن چرخه كامل سوخت بايد در اولويت قرار گيرد. به‌ نظر مي‌رسد كه در داخل كشور هم با اين رويكرد مخالفت جدي وجود ندارد. ايده‌هايي مانند تشكيل كنسرسيوم يا دريافت سوخت تضمين‌شده از مسيرهاي بين‌المللي براي مصرف در نيروگاه‌ها، كه با مشاركت خارجي‌ها ساخته شوند، ايده‌هاي قابل بررسي‌اند. اينكه در جريان مذاكرات چه اهدافي حاصل خواهد شد، با جزييات كامل معلوم نيست. البته به باور قهرمانپور امروز شرايط بسيار دشواري پيش رو داريم. اين‌گونه نيست كه همه‌ چيز آماده باشد و ديپلمات‌ها صرفا پشت ميز نشسته و امتياز بگيرند. مذاكره با فردي مانند دونالد ترامپ، آن‌هم در شرايطي كه سياست خاورميانه‌اي امريكا به‌شدت تحت نفوذ لابي اسراييل و شخص نتانياهو قرار دارد، واقعا پيچيده و دشوار خواهد بود. اما، همان‌طور كه پيش‌تر هم گفته شد، چاره‌اي جز آزمودن شانس ديپلماسي باقي نمانده است.
قهرمانپور در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» در باب اثرگذاري مصاحبه رييس‌جمهور كشورمان با تاكر كارلسون شخصيتي نزديك به انزواطلبان بر افكار عمومي ايالات‌متحده تاكيد كرد: يكي از نكات مهمي كه بايد پذيرفت اين است كه اصل انجام مصاحبه‌هاي رسانه‌اي درست و ضروري است. از دهه هفتاد و زماني كه آقاي خاتمي با شبكه سي‌ان‌ان مصاحبه كرد، اگرچه در داخل كشور انتقادهاي زيادي به ايشان وارد شد، اما آن تجربه نشان داد كه صداي ايران و ديدگاه‌هاي ما در داخل امريكا به‌ندرت شنيده مي‌شود. در پي آن، گروه‌هايي از ايرانيان مقيم امريكا فعاليت‌هاي موثري داشتند، اما اين صدا از دو سو با چالش مواجه شد؛ از يك‌سو اپوزيسيون تندروي ايراني در خارج كشور و از سوي ديگر گروه‌هاي تندرو داخلي، كه به دلايل مختلف تلاش كردند صدايي مستقل و قوي شكل نگيرد. 
به گفته قهرمانپور با اين حال، به اعتقاد من اصل كار (انجام مصاحبه) درست و به‌جا است و نياز به تقويت چنين رويكردي همچنان لازم است. واقعيت اين است كه صداي جمهوري اسلامي ايران در محافل قدرت امريكا و حتي در ميان افكار عمومي اين كشور، به شكل قابل توجهي شنيده نمي‌شود. نكته دوم اينكه نبايد انتظار داشت با يك مصاحبه يا حتي چند مصاحبه، اين خلأ به‌ طور كامل پر شود. چنين خلايي با توسل به مجموعه‌اي از اقدامات ديپلماتيك، رسانه‌اي، سياسي و اقتصادي گسترده و مستمر پر مي‌شود و به نتيجه مي‌رسد. در واقع، انجام چند مصاحبه نبايد به عنوان يك باخت يا ناكامي لحاظ شود بلكه بايستي آن را فرصتي مهم براي استفاده از رسانه به عنوان ابزاري براي رساندن صداي جمهوري اسلامي ايران به مخاطب امريكايي قلمداد كرد. اين گام مي‌تواند نقطه شروع خوبي باشدمشروط بر آنكه اين روند ادامه‌دار و منسجم پيگيري شود. 
اين كارشناس مسائل سياست خارجي همچنين خاطرنشان كرد: در پايان، سه نكته مهم قابل تأمل است: اول، بايد انتظارات‌مان از چنين مصاحبه‌هايي واقع‌بينانه باشد. دوم، چنين فعل و انفعال‌هايي بايد ادامه يابد و سوم، به جزييات فني توجه شده و هماهنگي‌ها لازم انجام شود تا اثرگذاري اين كنشگري‌ها بيش از پيش افزايش يابد.
قهرمانپور در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» درباره چالش‌هاي پيش‌روي دونالد ترامپ در در عرصه سياست داخلي بالاخص در طيف جمهوري‌خواهان انزواطلب و فشارهاي تحميل شده بر نتانياهو توسط اعضاي افراطي كابينه براي تداوم تحركات عليه تهران خاطرنشان كرد: براي تحليل تاثير افكار عمومي بر سياست خارجي بايد از دو زاويه به موضوع نگاه كرد. نخست، ميزان اهميت و تاثيرگذاري افكار عمومي در سياست‌گذاري خارجي در كشوري مانند امريكا است. بدون شك در نظام دموكراتيكي مثل امريكا، افكار عمومي نقش مهمي دارد، اما زماني كه موضوع در قالب يك تهديد استراتژيك تعريف شود يا دست‌كم در نگاه مردم موضوع بدين شكل تبيين گردد، نقش افكار عمومي كاهش خواهد يافت و نگراني امنيتي غالب مي‌شود.  به گفته قهرمانپور نمونه بارز اين وضعيت را مي‌توان پس از حمله يازده سپتامبر مشاهده كرد؛ زماني كه امريكا با حمله‌اي از سوي القاعده مواجه شد، شكنجه و بازداشت‌ها در گوانتانامو موجي از انتقادها را به دنبال داشت. وزارت امنيت داخلي در اين كشور تاسيس شد و علي‌رغم مخالفت‌ها، اين فعل و انفعال‌ها با توسل به دلايل امنيتي و تهديد مستقيم عليه امنيت ملي، توجيه و پذيرفته شدند.  به بيان ديگر، مساله امنيت ملي مي‌تواند حتي مخالفان جدي را به پذيرش سياست‌هايي وادار كند كه در شرايط عادي قابل قبول نيست.  اين كارشناس مسائل بين‌الملل در ادامه به «اعتماد» گفت: در همين چارچوب، هر چند جنبش ماگا و طرفداران ترامپ به جنگ‌هاي طولاني‌مدت امريكا در خاورميانه اعتراض دارند، اما اين به معناي مخالفت آنان با دفع تهديدهاي امنيتي عليه امريكا نيست، چراكه ترامپ بارها تاكيد كرده كه اصلي‌ترين نگراني‌اش دستيابي ايران به توان هسته‌اي است، چراكه رييس‌جمهوري امريكا اين موضوع را تهديدي مستقيم عليه امنيت امريكا مي‌داند. با اين حال، به نظر مي‌رسد ترامپ تحت تاثير فشار افكار عمومي نمي‌خواهد وارد جنگ‌هاي طولاني‌مدت مانند عراق و افغانستان شود و ترجيح مي‌دهد اقدامات ضربتي مانند آنچه در فردو رخ داد انجام دهد، اما از درگيري‌هاي فراگير و طولاني اجتناب كند.
به باور قهرمانپور داستان در اسراييل كاملا متفاوت است. اسراييل از زمان تاسيس در سال ۱۹۴۸ همواره درگير نگراني امنيتي و تهديد موجوديتي است. اين بازيگر پيش از اين با اقداماتي ازجمله ترور دانشمندان موشكي مصر و حمله به نيروگاه هسته‌اي عراق (اوسيراك) در سال ۱۹۸۰، بمباران ديرالزور سوريه در سال ۲۰۰۷ و حتي حمله‌هاي نظامي به تاسيسات ايران در سال‌هاي اخير، تلاش كرده مانع پيشرفت برنامه هسته‌اي رقباي منطقه‌اي شود. 
به گفته قهرمانپور بنابراين، نحوه تاثيرگذاري و وزن افكار عمومي در سياست خارجي اسراييل تفاوتي اساسي با امريكا دارد، چراكه امنيت ملي در اسراييل، اساس وجود و بقاي اين بازيگر است و چارچوب سياست‌هاي خارجي تل آويو عمدتا برمبناي مقابله با تهديدهاي امنيتي تعريف شده است. اسراييل اساسا بر پايه نظريه‌اي امنيتي شكل گرفته كه بقاي يهوديان در سرزمين مادري‌شان را تضمين مي‌كند. درنتيجه، تاثيرگذاري افكار عمومي بر سياست خارجي در اسراييل، به خصوص در مسائل امنيتي و هسته‌اي، بسيار محدودتر است.
اين كارشناس مسائل سياست خارجي در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» در باب اهميت ديدارهاي محرمانه مقامات امنيتي اسراييل با همتايان امريكايي پيش از ورود نتانياهو به كاخ سفيد نيز خاطرنشان كرد: چنين ديدارهايي نشان‌دهنده وضعيت ناپايدار و شكننده‌اي است كه هم از منظر ايران و هم اسراييل بر منطقه حاكم است. شواهد و قرائن حاكي از آن است كه هر دو طرف در تلاش‌اند خود را براي درگيري احتمالي آماده كنند و اين ديدارها دقيقا در همين راستا قابل تحليل است. همان‌طور كه نتانياهو در ديدار با ترامپ تلويحا هشدار داد كه ايراني‌ها اراده اسراييل را آزمايش نكنند، اين گفته به نوعي تاكيد بر آمادگي اسراييل براي برخورد نظامي است. 
به گفته قهرمانپور در همين حال، موضع‌گيري كشورهاي منطقه نيز اهميت بسياري دارد. واقعيت تلخ اما اين است كه اغلب بازيگران منطقه‌اي صرفاً به تحولات ميدان نگاه مي‌كنند و رفتار خود را بر اساس منافع‌شان تنظيم مي‌كنند، نه لزوماً از سر دلسوزي يا نگراني نسبت به ايران. بنابراين مي‌توان گفت واكنش ساير بازيگران، در وهله اول بازتاب‌دهنده منافع ملي آنهاست و در وهله دوم نتيجه عملكرد و كنش‌هاي كشورمان؛ يعني هرگاه ايران موضعي قاطع و روشن اتخاذ كند، ديگر بازيگران نيز مطابق با منافع و محاسبات خود، رفتارشان را تنظيم خواهند كرد. اين تحليلگر مسائل سياست خارجي در ادامه به «اعتماد» گفت: ازسوي ديگر، دامنه نفوذ و منافع قدرت‌هاي بزرگ با قدرت‌هاي منطقه‌اي و بازيگران كوچك‌تر بسيار متفاوت است. قدرت‌هاي بزرگ، به‌ويژه در حوزه امنيت نظام بين‌الملل، در بسياري از موارد براي حفظ ثبات و جلوگيري از به هم خوردن نظم جهاني به شكلي نسبي تلاش مي‌كنند مانع تشديد بحران شوند. البته اين امر مطلق نيست و در مواقعي منافع آنها ممكن است با يكديگر در تضاد قرار گيرد، مثل جنگ اوكراين. نكته مهم اين است كه كنشگران اصلي و تاثيرگذار در بحران‌هاي بين‌المللي، قدرت‌هاي بزرگ هستند و توان آنها براي تاثيرگذاري به مراتب بيشتر از بازيگران منطقه‌اي و كوچك است. در نتيجه، نمي‌توان انتظار داشت كه كشورهايي مثل پاكستان يا تركيه به‌تنهايي بتوانند تنش‌هاي بزرگ منطقه‌اي را به‌طور كامل مهار يا خاتمه دهند؛ حل بحران‌هاي بين‌المللي نيازمند نقش و كنش موثر قدرت‌هاي بزرگ است.
قهرمانپور در پاسخ به پرسش پاياني اعتماد مبني بر ارزيابي ادعاهايي كه در راستاي اجراي طرح مارشال با هدف شكلگيري خاورميانه بزرگ به واسطه كنش تهاجمي تل‌آويو مطرح شده، تاكيد كرد: طبيعتا هر منطقه محدوديت‌ها و شرايط خاص خود را دارد. آنچه در اروپاي غربي رخ داد الزاماً به همان شكل در جغرافياي ديگري چون خاورميانه اتفاق نمي‌افتد. خاورميانه، اگرچه تلاش مي‌كند در مسير توسعه اقتصادي حركت كند، اما واقعيت اين است كه با موانع جدي و ساختاري مواجه است. به‌ويژه از نظر نهادي و تشكيلاتي، منطقه فاقد يك نهاد فراگير و موثر منطقه‌اي چون اتحاديه اروپا، اتحاديه آفريقا يا اتحاديه كشورهاي امريكاي جنوبي است. به باور قهرمانپور اين خلأ نهادي باعث شده كه عليرغم ميل بسياري از كشورها به همكاري‌هاي منطقه‌اي، عملاً امكان ايجاد چنين مشاركت‌هايي محدود باشد. اين وضعيت را در عرصه اقتصادي هم مي‌توان شاهد بود؛ ميزان تعاملات اقتصادي ميان كشورهاي خاورميانه به مراتب كمتر از حجم مبادلات اقتصادي آنها با اروپا، امريكا يا حتي چين است. به عبارت ديگر، پويش‌ها و تعاملات درون منطقه‌اي هنوز به سطحي نرسيده‌اند كه بتوان از همگرايي منطقه‌اي واقعي سخن گفت. اين كارشناس مسائل بين‌الملل در ادامه گفت‌وگوي خود با «اعتماد» خاطرنشان كرد: از سال ۱۹۶۸ تاكنون بحران‌هاي بزرگ و متعددي در منطقه ظهور كرده ولي مديريت آنها اغلب بر عهده بازيگران بيروني بوده و ابتكار عمل منطقه‌اي موثري براي حل اين بحران‌ها شكل نگرفته است. هرچند كه برخي كشورهاي منطقه در سال‌هاي اخير سياست‌هاي توسعه‌محور را اتخاذ كرده‌اند و دولت‌هاي آنها از حالت شكنندگي نسبي خارج شدند، اما هنوز نمي‌توان گفت خاورميانه به مرحله‌اي رسيده كه شبيه اتحاديه اروپا يا ديگر نمونه‌هاي منطقه‌اي عملكردي موفق داشته باشد. با وجود ميل و تلاش براي حركت به سمت همگرايي، شرايط همچنان دشوار است. به باور قهرمانپور حضور دولت‌هاي ورشكسته يا بحران‌زده چون ليبي، سوريه و يمن، به عنوان چالش‌هاي جدي، روند همگرايي را پيچيده‌تر و كندتر كرده است. بنابراين، روند شكل‌گيري همگرايي منطقه‌اي واقعي در خاورميانه، علي‌رغم نشانه‌هاي اميدبخش، هنوز راه درازي در پيش دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها