نگرشي به آداب تماشاي تئاتر به مثابه تجربهاي جمعي
حضور پيوسته تماشاچي در ضمير بازيگر
عليرضا قزويني
تئاتر هنري «جمعي» است و يك اجراي موفق نيازمند حضور همزمان بازيگران و مخاطباني است كه نقش تماشاگر را ايفا ميكنند. تماشاگر نه تنها در قبال اجراي روي صحنه كه در قبال ديگر حاضرين هم مسووليت اخلاقي دارد؛ او طبق قراردادي نانوشته موظف است با سكوت و تمركز كامل، روند اجراي نمايش را مختل نكند. حتي كارگردان مشهور تئاتر، پيتر بروك ميگويد: «تمركز جمعيت نيروي منحصربهفردي خلق ميكند و تجربه گروهي خود همان چيزي است كه ما برايش به تئاتر ميآييم.» اين ديدگاهها نشان ميدهد كه تئاتر زماني به اوج خود ميرسد كه گروهي از مخاطبان توجه كامل خود را وقف كنشهاي روي صحنه كنند.
صحنه نمايشي را تصور كنيد كه جمعي مشتاق روبهروي آن نشستهاند. در چنين فضاي مشتركي، هر تماشاگر وظيفه دارد نه تنها به هنرمندان احترام بگذارد، بلكه مزاحمتي براي تمركز ديگران ايجاد نكند. پرهيز از صحبت كردنها و خندههاي بيمورد، حركات اضافه يا روشن گذاشتن موبايل، از آداب نانوشته هر مخاطب تئاتر است. رعايت اين قواعد ساده كمك ميكند همه با تمركز بيشتري از اجرا لذت ببرند و خدايناكرده اجراي زنده تحت تاثير صداهاي ناخواسته قرار نگيرد.
پژوهشگران تئاتر در جهان بر نقش فعالي كه مخاطب در اجرا دارد، تاكيد كردهاند. اريكا فيشر ليشته از نظريهپردازان برجسته تئاتر معاصر مينويسد: تئاتر زماني رخ ميدهد كه دو گروه -بازيگران و تماشاچيان - بهطور همزمان و جسمي در يك محل گرد هم آيند؛ خودِ رويارويي تعاملي ميان اين دو گروه است كه «رويداد نمايش» را ميآفريند. به عبارت ديگر، بازخورد تماشاگران (خنده، تشويق يا حتي سرفه و عطسه) خود جزيي از پويايي اجراست. در همين حال سوزان بنت، پژوهشگر معروف تماشاگر تئاتر، مخاطب را «يك پديده فرهنگي» ميخواند و تماشاگران را بخشي از فرآيند توليد معنا در تئاتر ميداند. پاتريس پاويس نيز با تمركز بر تئاتر بينفرهنگي اشاره ميكند كه گرايش به نمايشهاي قابل انتقال بينالمللي، گاه مخاطبان را دچار «همساني مهلك» ميكند؛ مثلا او هشدار ميدهد كه «جشنوارهزدگي» باعث ميشود تماشاگر بر چند اجراي شناخته شده متمركز شود و امكان تربيت طولاني مدت مخاطب در طول سال كاهش يابد. در يك نگاه كلي، همه اين نظريهها بر اين نكته توافق دارند كه مخاطب تئاتر مانند يك عضو فعال فرآيند نمايشي است و معيارهايي چون توجه، تمركز و تعامل او بر تجربه جمعي تئاتر اثر ميگذارد.
رفتار مخاطبان تئاتر در طول تاريخ همواره تحول يافته است. مثلا در تئاترهاي عمومي انگلستان دوره رنسانس، تماشاگران بسيار بيپروا بودند؛ ديده شده كه برخي حتي حين نمايش حرف ميزدند، ميخوردند يا ميخوابيدند و از نظم خبري نبود. در آن دوره دزدي از تماشاگران نيز رايج بود؛ چنانكه ميگويند اگر كسي حين نمايش جيببري ميكرد او را به ستون صحنه ميبستند تا عبرت بقيه شود. در ميانه قرن هجدهم، پيشتازاني چون ديويد گاريك صحنه را بازسازي كردند تا مخاطبان را از روي صحنه جدا كنند. از اوايل قرن نوزدهم به بعد با پديد آمدن قاب پروسنيوم و نورپردازي گازي در تماشاخانهها، تماشاگران زير نور كمتري قرار گرفتند و نوشتن مقررات رفتاري روي بروشورها و تابلوهاي سالن آغاز شد. كارولاين هايم خاطرنشان ميكند كه در پايان قرن نوزدهم «قوانيني براي متعادل و مودب بودن» تماشاگران در بروشورها وجود داشت و اما امروز جريانهاي تجربي مانند «تئاتر شورايي» و «نمايشهاي درمانگر» نيز محبوبيت يافتهاند؛ جايي كه تماشاگر دورتادور صحنه مينشيند و حتي ميتواند در اجرا دخالت كند. محققان اين موضوع را اينگونه توصيف كردهاند كه معماري مدرن سالنها به سمت شكلهاي دايرهاي و نزديك كردن مخاطب به اجرا گرايش يافته تا حس مشاركت را افزايش دهد.
در سنت ايراني نيز رفتار مخاطب تاريخچهاي ارزشمند دارد. پژوهشگران تئاتر معتقدند تقسيم كردن مخاطب به فعال يا منفعل ساده نيست؛ مخاطب ايراني گذشته نيز فعال بوده، اما به شيوههاي مختلف. براي نمونه، در «تعزيه» تماشاگران هم تماشاگر بودند، هم مشاركتكننده و گاه بازيگر. در بسياري تعزيهها، اصناف مختلف نمايش را ميساختند و خود نيز در صحنه مشاركت ميكردند. بهطور كلي، در تاريخ تئاتر ايران آداب مخصوص خود توسعه يافته بود.
در عمل ميتوان چند اصل ساده براي هر تماشاگر حرفهاي برشمرد:
آرامش و تمركز: يكي از مهمترين اصول آن است كه در تمام مدت نمايش سكوت حفظ شود. تماشاگر بايد «با كمترين توليد صدا» در سالن بنشيند، زيرا هر صداي بيروني كوچك ممكن است كيفيت اجرا را كاهش دهد. در حقيقت بسياري ميگويند اجتناب از حرف زدنهاي بيمورد، خندههاي بدون دليل، قدم زدن در سالن يا خوردن خوراكي جزو مهمترين وظايف مخاطب در قبال تئاتر است. رعايت اين قواعد ساده به حفظ تمركز گروهي كمك ميكند و باعث ميشود همه تماشاگران و بازيگران لذتي يكپارچه از اجرا ببرند.
خاموش بودن موبايل: بهتر است قبل از ورود به سالن حتما تلفن همراه را خاموش يا بيصدا كنيد. كارشناسان پيشنهاد ميكنند حداقل ۶۰ تا ۱۲۰ دقيقه قبل از تئاتر موبايل را كنار بگذاريد تا كاملا از دنياي مجازي دور بمانيد و حواستان را معطوف اجرا كنيد. همانطور كه گزارش شده، استفاده از گوشي همراه حين اجرا به يك مساله جهاني تبديل شده است؛ براي نمونه بازيگر برادوي، پتي ليوپون، در سال ۲۰۱۵ يك نمايش را متوقف كرد تا تلفن همراه مخاطبي را كه در حال فيلمبرداري بود، از او بگيرد. بنابراين از روشن كردن موبايل، گرفتن عكس يا فيلم و ارسال پيام حين نمايش جدا خودداري كنيد.
مشاركت معقول: به نظر برخي نظريهپردازان، واكنشهاي طبيعي مخاطب بخش جداييناپذير از تئاتر زنده است. فيشر ليشته و ديگران نوشتهاند كه تماشاگر ميتواند (و بايد) بهطور غريزي خنده، اشك يا تشويق خود را بروز دهد؛ در حقيقت بخشي از «بازخورد اتوپويتيك» اجرا از همين رفتارهاي بدني تماشاگران پديد ميآيد. با اين حال، اين واكنشها بايد در حدي باشد كه مزاحم ديگران نشود. تجربه نشان داده برخي اجراها، حتي در ايران، طوري طراحي شدهاند كه بازخورد تماشاگر را جزيي از خود اجرا بدانند. بهطور خلاصه، تماشاگر اجازه دارد هيجان خود را ابراز كند (مثلا در پايان صحنهها يا نمايش تشويق كند)، اما در عين حال به حفظ تمركز جمعي و احترام به ديگر تماشاگران و بازيگران پايبند باشد.
مخاطب هميشه فعال: برخلاف تصور قديمي، تقسيم مخاطبان به «فعال» يا «منفعل» دقيق نيست؛ در ايران مخاطب از ديرباز نقش فعالي در تئاتر داشته، هر چند شكل اين فعاليت با تغيير سبكهاي نمايشي متفاوت شده است. براي مثال، در نمايشهاي تعزيه تماشاگران هم تماشاچي و هم مشاركتكننده بودند؛ در بخشهايي حتي حركت دكورهاي متحرك و ورود مردم به صحنه كاملا هماهنگ با حركت آنها اتفاق ميافتاد. امروز نيز تئاترهاي تجربي و پرفورمنس بهگونهاي اجرا ميشوند كه تماشاگر به مركز اجرا نزديك و مشاركت او موجب غناي اثر شود. به بيان ديگر، هر تماشاگر ذرهاي از امكان خلاقيت دارد و با رعايت ادب و توجه ميتواند به شكل غيرمستقيمي در خلق تجربه نمايشي سهيم شود.
از سوي ديگر، شاهد نوآوريهايي در غرب هستيم كه در ايران كمتر ديده ميشود. به عنوان مثال، در كشورهاي انگليسيزبان «اجراهاي آرام» متداول شده كه در آنها قواعد رفتاري كمي تسهيل ميشود تا مخاطبان با نيازهاي خاص هم بتوانند حضور يابند. همينطور مطالبه سكوت كامل و جلوگيري از كوچكترين صدا در همه اجراها در كشورهاي مختلف شدت يكسان ندارد؛ برخي منتقدان هشدار دادهاند سختگيري بيحد در مورد خوردن تنقلات يا حركت پايي كوچك تماشاگر ميتواند نوعي نخبهگرايي فرهنگي باشد. به هر حال، نقش معماري سالنها در شكلدهي رفتارها نيز جالب توجه است: مثلا تالار وحدت تهران (با فضاي نسبتا رسمي و بزرگ) «رفتار مخاطب متفاوتي» نسبت به سالنهاي كوچكتر مثل سنگلج ايجاد ميكند. در سطح جهاني نيز ميبينيم كه از اواخر قرن نوزدهم قواعد رفتاري رسمي براي تماشاگران تدوين شد؛ كارولاين هايم اشاره ميكند كه در آن دوره تئاترهاي غربي در بروشورها و تابلوها از مخاطبان ميخواستند «مودب» بمانند و سكوت كنند.
بهطور خلاصه، هر فرهنگ تئاتري شكل ويژهاي از آداب را ترويج ميكند ولي اساس مشتركي بين ايران و ديگر كشورهاست: مخاطبِ فرهيخته تئاتر اصولي مشترك مانند احترام به كار هنرمندان و همنشينان خود را ميداند و سعي ميكند آن را رعايت كند.
در نهايت بايد تاكيد كرد كه تئاتر زماني به اوج خود ميرسد كه تماشاگران نيز بهطور فعال در فرآيند نمايشي مشاركت كنند. همانگونه كه اريكا فيشر ليشته نوشته، يك اجراي واقعي تنها زماني به وقوع ميپيوندد كه بازيگران و تماشاچيان «بهطور بدني در يكديگر حاضر باشند» و تعامل دوسويه آنها اجرا را ميآفريند. رعايت آداب تئاتر به معناي افزايش احترام و كيفيت اين تعامل است: هر چه تماشاگر تمركز و ادب بيشتري نشان دهد، هنرمندان كار خود را با شور و دقت بيشتري ادامه خواهند داد و در عوض مخاطب هم تجربهاي عميقتر و هماهنگتر خواهد داشت. به بيان ديگر، آداب تماشا كردن نه تنها مانعي براي هيجان نيست، بلكه ضامن حفظ كيفيت آن است.