• 1404 دوشنبه 16 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6085 -
  • 1404 دوشنبه 16 تير

نگاهي به آواها و نغمه‌هاي سوگواري

موسيقي سوگ، فقط ضجه‌مويه نيست

اين نوشتار كاركرد موسيقي در آيين‌هاي سوگواري را فراتر از تسكين اندوه به عنوان نوعي كنش اجتماعي بررسي مي‌كند

عليرضا اميني

 «آواها و نغمه‌هاي سوگ و سور» دسته‌اي از موسيقي آييني است كه بخش عمده‌اي از آن در موسيقي پاپيولار اين سرزمين ريشه دارد و بخشي نيز به تنه‌ موسيقي كلاسيك ايراني متصل است. موسيقي سوگ، يكي از برجسته‌ترين اشكال بيان احساسات و عواطف جمعي است كه بر پايه نغمات آييني هر منطقه جغرافيايي، در ايران و ساير نقاط جهان شكل گرفته است. اين نوع موسيقي را مي‌توان در سرزمين‌هايي همچون هند، تبت، افغانستان، پاكستان، تاجيكستان و ديگر كشورهايي كه در حوزه فرهنگي ايران قرار دارند هم مشاهده كرد. البته يادآور شوم كه موسيقي‌اي كه ما آن را با عنوان آييني مي‌شناسيم، به منطقه خاصي محدود نمي‌شود و براي مثال در موسيقي كلاسيك غرب، گونه‌هايي از اين موسيقي را مي‌توان در سرودهاي گريگورين، كانتات‌ها و ركویيم‌ها، را به شمار آورد كه با اهداف مذهبي و آييني ساخته شده‌اند. 
با اين مقدمه يك دسته‌بندي كلي براي «آواها و نغمه‌هاي سوگ و سور »مي‌توانيم ارايه دهيم. يك دسته در بدنه مردمي و بيان عواطف آنها در سوگواري‌هاي خودشان است و يك دسته بيشتر جنبه سوگواري‌هاي مذهبي و ديني دارد و البته هدف آن، بيان محتوايي خاص است. 
ضجه‌مويه؛ زبان مردمي اندوه
يكي از مولفه‌هاي شاخص موسيقي سوگ در منطقه فرهنگي ايران، خاورميانه و سرزمين‌هاي همسايه «اغراق در بيان» است. اين ويژگي، به ويژه در شكل ضجه‌مويه‌ها (در اصطلاح عاميه، زنجموره‌ها)، گونه‌اي از نغمه‌هاي عزاداري به شمار مي‌روند كه براي تمامي افراد جامعه است يعني ميان همه اقشار جامعه ديده مي‌شود در ادامه مثالي مي‌آورم كه بهتر آن را درك كنيم. براي مثال ضجه‌مويه‌هايي كه در آيين‌هاي خاكسپاري، سوم، هفتم و چهلم مي‌شنويم، يكي از بارزترين مثال‌هايي است كه اينجا به آن مي‌توان اشاره كرد. اين نوع آواها يا ضجه‌مويه‌هايي داراي ساختار مشخص و البته هدفي كاملا روشن هستند، زمرمه مي‌شوند براي مهياسازي و ايجاد بستري براي گريه، همدلي و تسكين اندوه. اين شكل از سوگ‌خواني، صرفا ويژه همين مراسم و آيين است. سوگواران آن را مي‌خوانند براي تخليه روحي.
 سوگواره‌هاي حاوي پيام
كاربرد و هدف سوگ ‌خواني فقط به تخليه روحي محدود نمي‌شود براي مثال سوگ ‌خواني در مناسك مذهبي، با هدفي كاملا متفاوت از آنچه در ضجه‌مويه‌ها يا زنجموره‌ها تعريف شد، تعريف مي‌شود. در مراسم عزاداري مرتبط با وقايع ديني و مذهبي، هدف تسكين اندوه مردم كه نيست؛ بلكه حفظ و تداوم آداب آييني و مذهبي، آموزش اخلاقي و استمرار روايت‌هايي است كه حاوي يك پيام بوده و هستند. 
در همين راستا، همواره چه در سخنراني‌هايي كه در حوزه موسيقي آييني داشته‌ام، چه در برنامه‌هاي راديويي و پژوهش‌ها، و چه در نوشته‌هاي پيشين كه در اين حوزه بوده، تاكيد كرده‌ام راوي وقايع مذهبي، به‌ ويژه در قالب سوگواره‌ خواني، بايد در وهله اول، خود را پيام‌آور و راوي بداند چرا كه اين سوگ ‌آواها و اين سوگ‌‌خواني‌ها هدفش صرفا منطبق بر هدف ضجه‌مويه‌هايي كه درباره آن صحبت كرديم نيست بلكه هدف آن دادن يك پيام است كه بيان آن حزن‌انگيز است. اينجا راوياني كه از آنها صحبت كرديم نقش‌هاي مختلفي مي‌گيرند. مداح، روضه‌‌خوان، منبري، منقبت ‌خوان، بازيگر يا شبيه‌گردان تعزيه، شروه‌‌خوان، نوازنده‌ دمام يا ساير سازهايي از اين دست يا خوانندگاني كه بنا دارند چنين مضاميني را روايت كنند بايد همگي خود را در مسير گفته شده ببينند يعني بدانند كه هدف اين نوع سوگواري با ضجه‌مويه‌هاي گفته شده به‌طور كامل با هم متفاوت هستند.
موسيقي و سوگ‌آواهايي براي كنش‌گري
اينجا مثالي بسيار ساده مي‌زنم تا بحث روشن‌تر شود. فردي را تصور كنيد كه توسط ديگري، قلدرمآبانه مورد آزار قرار مي‌گيرد. ممكن است آن فرد در تصور شما يك كودك باشد، هنگامي كه با گريه ماجرا را براي پدر و مادرش تعريف مي‌كند، خانواده به همدلي با او بسنده نمي‌كنند بلكه براي برقراري عدالت، به مقابله با آزار‌دهنده برمي‌خيزند. مثال ديگر، همين دعاوي و شكاياتي است كه در تمام نقاط جهان فرد ظلم ديده به دادگاه مي‌برد براي اينكه عدالت درباره او برقرار شود نه اينكه قاضي با او همدلي كند.
در اين نوع موسيقي يعني موسيقي آييني كه از آن صحبت كرديم، هدف به همان شكل كه گفته شد، روشن و مبرهن است. در سوگ‌آواها و سوگ‌‌خواني‌هاي آييني روايت ماجرا نه براي همدردي و همدلي، بلكه براي فراخواني افراد جامعه به كنش‌گري و عدالت طلبي است. موسيقي در تعزيه ‌خواني‌ها يا مراسم مخصوص روزهاي تاسوعا و عاشورا روايتي است كه جامعه را به اين سمت هدايت كند، يعني سمت كنش‌گري و عدالت خواهي.
نغمه‌هاي محلي، روايت‌هاي بومي
در بررسي گونه‌هاي مختلف موسيقي مذهبي، نخست بايد بر «بيان وقايع مذهبي» تمركز كنيم. شيوه‌ روايت در هر منطقه، شكل خاصي دارد: در يك جا شروه‌ خواني، در جايي ديگر علم و كتل، تعزيه و شبيه‌ گرداني، يا روضه‌خواني و مداحي مرسوم است. هر كدام از اينها موسيقي و آواها و نغمه‌هاي مخصوص به خود را دارند. هر يك با توجه به فرهنگ بومي و جغرافياي محلي، ويژگي‌هايي خاص خود را دارا هستند. آنچه اينجا بيش از همه براي ما حائز اهميت است، پرداختن به ساختار و عناصر دروني روايات مذهبي است، نه صرفا تنوع شكلي آن؛ علت آن هم مشخص است. دليل اين است كه درون‌مايه همه اين انواع، مشترك هستند اما از نظر فرميك با هم متفاوتند.
ضرورت نوسازي روايات آييني
گسترش فضاي مجازي، پيشرفت فناوري و ظهور ابزارهايي همچون هوش مصنوعي بسياري از مسائل را تحت‌الشعاع قرار داده است. به نظر مي‌رسد زمان آن فرا رسيده كه بپذيريم چارچوب‌هاي بسياري تحت تاثير قرار گرفتند و آداب آييني و اسطوره‌پردازي هم متفاوت شده است. ما بايد روايات خود را نوسازي كنيم. منظور اين است كه شيوه بيان بايد رنگ و جلاي ديگري بگيرد. نمي‌توان فقط بر سنت‌ها تاكيد كرد؛ اگر چه كه بايد آنها را زنده نگه داشت اما نوسازي و نوآوري در شيوه بيان را هم نبايد از نظر دور كرد، بلكه بايد به عنوان يك امر مهم به آن توجه كرد و آن را مورد مطالعه قرار داد. با دانستن و درك كردن اين موضوع بايد تاكيد كنم كه بيان وقايع و اينجا وقايع مذهبي كه مورد بحث ماست، بر سه پايه اصلي و مهم استوار هستند؛ ادبيات، نغمه و احساس سه پايه مهمي هستند كه بايد در آثار موسيقايي آييني به آنها توجه شود. متأسفانه، آنچه بيش از همه در كانون‌هاي مداحي، نوحه‌خواني و... مهجور واقع شده و به آن توجه چنداني از لحاظ حرفه‌اي نمي‌شود و توليدات آييني را آسيب‌پذير مي‌كند، ادبيات و كلام است. در آثار موسيقايي مذهبي و در بخش كلام آن بايد بدانيم كه فقط به كار بردن نام‌هاي ائمه كافي نيست؛ ادبيات آييني و فردي كه در اين حوزه كار مي‌كند، دانش اسطوره‌‌شناسي، مدخل‌شناسي و تاريخ‌ نگاري دارد و اين چيزي‌ است كه بدون كار آكادميك و جدي امكان‌پذير نيست؛ پس بايد توجه كرد كه يكي از آن پايه‌هاي اصلي توجه به ادبيات و كلام در آثار موسيقايي است. در كنار ادبيات، نغمه و نوا هم نقشي اساسي دارند، در واقع موسيقي به كار برده شده در اين نوع آثار، تعريف خود را دارد نه به اين معنا كه محدود است اما به هر حال موسيقي آن داراي اصولي است كه بايد به آن توجه داشت. از سويي نبايد از تجربه احساسي مخاطب، غافل شد. توجه كنيم كه در اثري كه مي‌شنويم تركيب شعر، ملودي و بافت موسيقايي شكل مي‌گيرد و تمام اينها مهم هستند. متأسفانه در برخي موارد، اشعاري با محتواي بي‌ربط، تنها به ‌دليل ريتم، در قالب نوحه استفاده مي‌شود و در نتيجه، تأثيرگذاري اصيل آن از بين مي‌رود. مساله اين است كه بيان و محتوا بايد به هم بيايند وگرنه اثر متزلزل مي‌شود. پس يك اثر موسيقايي كه در حوزه آييني است بايد كلام، نغمه و موسيقي خوبي داشته باشد و بر احساس مخاطب و هدف ارايه اثر، توجه شود.
تجربه‌هاي درخشان موسيقي سوگ
در ايران و ساير كشورهاي اسلامي، نمونه‌هاي بسيار زيادي هستند كه مي‌توان به آن اشاره كرد و آنها را در شمار آثار درخشان موسيقي آييني و مذهبي آورد. به‌ عنوان مثال مي‌شنويم كه، در راديو مصر، براي استقبال از ماه رمضان، قطعه‌اي از مرحوم استاد سيد جواد ذبيحي پخش مي‌شود كه نشانه‌اي روشن از اعتبار بين‌المللي موسيقي آييني ايراني است. ما كشوري هستيم كه براي اجراي نغمه‌هاي ديني، به موسيقي عربي نيازي نداريم. چرايي آن هم مشخص است؛ ببينيد موسيقي ايراني مي‌تواند با عناصري كه دارد اين رسالت را به ‌خوبي بر دوش بكشد؛ امكانات موسيقي ما بسيار زياد است و پتانسيل بالايي دارد. اثر «ني‌نوا» از آقاي حسين عليزاده هم در يكي از تجربه‌هاي خوب در خلق موسيقي سوگ است كه ميان مردم هم شناخته شده است. اثري كه هويتش كاملا موسيقايي است و مبناي كلامي ندارد، يك موسيقي حزن‌انگيز كه جاي خود را ميان مردم پيدا كرد و هركس آن را مي‌شنود برايش يادآور ايام عزاداري تاسوعا و عاشوراست.
آثار تازه‌تر با زمينه موسيقي آييني سوگ
در اين زمينه آثار مختلفي خلق شده اما اينجا به اثري اشاره مي‌كنم كه طراحش خود من بودم. در طراحي اپراي «پنج‌تن آل‌عبا» از الگوهاي موفق موسيقي مذهبي جهان اسلام بهره گرفتم. هدف من رسيدن به زباني بود كه بتواند در سطح بين‌المللي با موسيقي مدرن آييني جهان اسلام رقابت كند. همچنين، مجموعه‌هايي مانند «پرده عشاق» كه در پروژه‌ «پيرغلامان» منتشر شد، در اين اثر كه با حضور مداحان برجسته‌اي مانند آقايان علامه، كمپاني، شيشه‌گران و... انجام شد، اتفاق خيلي خوبي افتاد و آن اينكه به يك مجموعه ماندگار و قابل رجوع بدل شده است.
شكل‌گيري جريان نو؛ روايت انتقادي و اجتماعي
در نسل جديد هم مراسم عزاداري كه در يزد اجرا مي‌شود، نمونه‌هاي قابل توجهي وجود دارد كه در فضاي مجازي و اتفاقا نسل جوان بسيار مورد توجه هم قرار مي‌گيرد و به اصطلاح وايرال مي‌شود. هنرمنداني همچون آقاي بامداد فلاحتي در يزد، با اجراهايي كه مضامين انتقادي و عدالت ‌خواهانه دارند از فعالان اين حوزه هستند؛ اين شكل از اجراها بسيار تاثيرگذار هستند و مورد توجه قرار مي‌گيرند. آقاي فلاحتي و امثال او، توانسته‌اند نگاه اجتماعي دين‌‌محور را به موسيقي مذهبي به گونه‌اي كه جالب توجه است، وارد اين عرصه كنند. شما نغمه‌آواها و سوگ‌خواني‌هاي ايشان و هم‌قطاران او را كه مي‌شنويد، به‌طور كامل مطالبه‌گري و بيدارگري را مشاهده مي‌كنيد كه اتفاقا منطبق با نيازهاي انسان معاصر است و پيام خود را دارد.
موسيقي آييني؛ مانا يا موقتي؟
اما اينجا بد نيست به عنصر زمان هم اشاره كنم؛ بسياري از آثاري كه خوانندگان پاپ بدون تجربه كافي در زمينه موسيقي آييني كار مي‌كنند، ممكن است براي مدت كوتاهي شنيده شوند ولي تاريخ مصرف دارند. اينجا بگويم برخلاف آثار پاپِ گهگاه وايرال‌ شده‌اي مانند برخي قطعات بنيامين بهادري، كه تنها مدت كوتاهي در ماشين‌ها شنيده شدند و سپس به فراموشی سپرده شدند، نوحه‌هاي اصيل و تعزيه‌هاي سنتي، همچون «امشب شهادت ‌نامه عشاق امضا مي‌شود» يا «مهلا، مهلا» همچنان در هيات‌ها شنيده مي‌شوند و پيوند خود را با مردم حفظ كرده‌اند، اين آثار اصيل با وجود گذشت زمان همچنان تاثيرگذاري خود را دارند.
در اين ميان و در اين نسل آثاري هستند كه شايد يك يا دو پايه گفته شده را دارند ولي سه ستون آن را دارا نيستند اما به هر حال نمي‌توان به آن اشاره نكرد؛ مثلا كارهاي مصطفي راغب كه با وجود احساس قوي، ساختار سه‌گانه را به‌ صورت كامل رعايت نكرده و به همين دليل، نمي‌تواند آثارش مانا شود و به‌طور طبيعي به دليل نداشتن سه پايه اصلي موسيقي آييني، ماندگاري كمتري دارند.
سلبريتي‌سازي؛ آفت موسيقي سوگ
يكي از تهديدات جدي براي موسيقي سوگ، ورود سلبريتي‌هايي ا‌ست كه تخصصي در اين حوزه ندارند. متأسفانه، برخي چهره‌هاي مشهور، كه با قراردادهاي ميلياردي در عرصه‌هاي ديگر فعاليت مي‌كنند، بدون درك بستر فرهنگي، حتي با الگوبرداري از محصولات خارجي، آثاري سطحي و بي‌‌ريشه توليد مي‌كنند. آسيب اين سلبريتي‌ها به رپرتوار موسيقي سوگ و سور، به مراتب بيشتر از آسيبي‌ است كه سلبريتي‌هاي پاپ به موسيقي كلاسيك ايراني وارد كرده‌اند. به هيچ عنوان در اينجا منظور من اين نيست كه محدوديت براي حضور كسي باشد، اين در دنياي هنر و فرهنگ بي‌معناست مساله‌اي كه اينجا مهم است، اين است كه هر فردي كه وارد اين حوزه مي‌شود، موظف است با موسيقي سوگ و سور و نغمه ‌آواها و سوگ‌خواني‌ها اشراف كافي داشته باشد. صرف اينكه بيايد تا پولي بگيرد و برود نمي‌توان فرهنگي را معرفي كرد. اين همان تجاري‌سازي صِرف موسيقي است. اينكه موسيقي پول‌ساز باشد و تجاري شود بد نيست مساله اين است كه بايد اصولي هم رعايت شود وگرنه سطح حرفه‌اي كار بي‌ترديد پايين مي‌آيد و به سمت كارهاي سرگرمي خواهد رفت.  بارها و بارها ديده و شنيده‌ايم كه روي كارهاي لس‌آنجلسي شعر تغيير يافته‌اي قرار مي‌دهند و آن را به خورد مخاطب مي‌دهند. من اينجا بحثم خوب و بد بودن اين كار نيست و تنها يك پرسش اساسي مطرح مي‌كنم و آن اينكه كاري و اثري با يك ايده خاص خلق شده و همه آن را به آن ايده و آن كلام و شعر به خاطر مي‌آورند چگونه مي‌توان شعر را جايگزين كرد و از تاثير موسيقايي آن غافل شد و فكر كرد كه احساس و پيامي را كه پيش‌تر از آن صحبت كردم، مي‌تواند روي مخاطب داشته باشد. روشن است كه اثري مي‌تواند در آثار موسيقايي آييني و سوگ واقعا موثر واقع شود كه هر سه پايه و ستوني كه از آن سخن رفت را داشته باشد وگرنه ماندگار نخواهد شد و تاثيري هم نخواهد گذاشت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون