براي آيندهاي كه اميد است نيايد
مرجان يشايايي
جنگ 12 روزه خوشبختانه به پايان رسيد و زندگي رفتهرفته روال عادي خود را باز مييابد. ميماند داغ عزيزاني كه هرگز از ياد نميرود و كهنه نميشود و خسارتهاي مادي اين جنگ كه اميد است زودتر جبران شود. در هنگامه جنگ و پس از آن اما، موضوعي مهم در تاريكي ماند و آن اهميت پناهگاه و پناه گرفتن براي كاهش حداكثري تلفات انساني است. ايران در طولانيترين جنگ قرن بيستم و در جبههاي به درازاي بيش از هزار كيلومتر در برابر تجاوز عراق جنگيد، اما تعداد كمي از نسلي كه در زمان جنگ كودك بودند يا بعد از آن به دنيا آمدهاند، خاطرهاي از پناه گرفتن و پناهگاه دارند. كمتر كسي به ياد دارد مردم با شنيدن صداي آژير زرد يا قرمز به پناهگاه ميرفتند يا در محلهاي امن پناه ميگرفتند و با شنيدن صداي آژير سفيد از پناهگاه بيرون ميآمدند.
امروز ما كشوري كه كمتر از چهل سال است از يك جنگ هشت ساله بيرون آمدهايم و هنوز در مخاطرهايم، پناهگاه نداريم. ما در اين 12 روز نميدانستيم اگر قرار است در تهران بمانيم كجا برويم تا امنيتمان بهتر تامين شود. نه در گذشته و نه تا امروز آموزشي در اين باره نديدهايم و سازندگان شهرهاي ما پيشبيني براي اين شرايط اضطراري نكردهاند. ما نميدانستيم و نميدانيم در زمان جنگ كجا ممكن است امنتر باشد. حتي نميدانستيم با شروع حمله بايد روي زمين دراز بكشيم تا امكان آسيب به حداقل برسد. كاهش تلفات انساني براي هر حاكميتي بايد يك هدف مهم و افتخار باشد، اما واقعيت آن است كه عمده آموزش شهروندان ما در روزهاي بحران به اشتراك گذاشتن بستههاي كمكهاي روانشناسي و تابآوري از سوي مراكز رسمي در فضاي مجازي بود كه هر چند اهميت خود را دارند، اما نميتوانند كمكي به كاهش تلفات انساني كنند.
مسوولان اعلام كردند شهروندان ميتوانند از ايستگاههاي مترو به عنوان پناهگاه استفاده كنند. شركت بهرهبرداري راهآهن شهري تهران و حومه (مترو) هم اطلاعيهاي با چند توصيه منتشر كرد كه شهروندان غذاي خشك و زيرانداز مناسب همراه داشته باشند و... اما در مراجعه مشاهده شد در بعضي ايستگاههاي مترو در ساعات پاياني شب، يعني همان زماني كه شهروندان بايد در آنجاها پناه ميگرفتند، بسته بوده و براي اين كار مديريتي اعمال نشده.
ورودي و خروجي بعضي ايستگاههاي مترو اصولا براي اينكه نقش پناهگاه را داشته باشند، مناسب نيستند. گذشته از اين، ايستگاههاي متروي ما همان ايراد فاحش اماكن عمومي ما را دارند، يعني توالت عمومي مناسب ندارند يا كم دارند! با وجود اين ايراد مهم، حتي اگر ايستگاههاي مترو پذيراي مردم در شهر مانده بودند، باز هم نميتوانستند نقش درست خود را ايفا كنند. در اين شرايط، تنها كاري كه مردم كردند، رفتن از تهران و پناه جستن در شهرهاي شمالي كشورمان بود. 6ميليون نفر ظرف چند روز خانههاي خود را ترك كردند و وارد استانهاي شمالي شدند و همين امر بار توزيع مواد غذايي و خدمات شهري و بهداشتي را ناگهان از تعادل خارج كرد. بگذريم از هرينه هنگفتي كه بابت همين اقامت اجباري چند روزه بر خانوادهها تحميل شد.
در كنار همه اينها به يك نكته ديگر هم بايد اشاره كرد كه پيش از اين در يادداشتي با عنوان «به وقت خطر فرار كنيد» هم به آن پرداخته بودم. تبليغ شجاعت بيمنطق و بدون تجهيزات و سبك گرفتن و متاسفانه گاهي تمسخر اقدامات امنيتي كه افراد براي حفظ جانشان انجام ميدهند، نه تنها كمكي به روحيه سلحشوري يك ملت نخواهد كرد، بلكه باعث سوءبرداشت درباره مراقبتهاي فردي و شكست در سياست كاهش تلفات انساني خواهد شد. چالشهاي اين 12 روز را فراموش نكنيم و براي آيندهاي كه اميد است ديگر نيايد خود را آماده كنيم.