توطئه براي تجزيه ايران؛ اسراييل به دنبال چيست؟
عارف دهقاندار
مقدمه - طي دهههاي اخير، ايران به عنوان يكي از بازيگران كليدي منطقه خاورميانه، همواره در كانون توجه قدرتهاي غربي و رژيم صهيونيستي قرار داشته است. پس از آتشبس شكننده شكل گرفته ميان ايران و اسراييل، به نظر ميرسد كه احتمالا شاهد اقدامات تهاجمي ديگري از سوي رژيم صهيونيستي با پشتيباني امريكا عليه منافع ايران باشيم. اظهارات اخير مقامات اسراييلي و سيگنالهاي ارتش اين رژيم مبني بر پايان عمليات زميني در غزه، نشان از اين دارد كه آنها احتمالا بنا دارند كه توان نظامي خود را براي مقابله با ايران متمركز كنند. به نظر ميرسد كه هدف نهايي اسراييل و غرب، نه فقط محدود كردن توان هستهاي و موشكي ايران، بلكه ايجاد آشوب و بيثباتي و درنهايت تجزيه ايران است.
آتشبس ظاهري و تمركز استراتژيك اسراييل به ايران- اخيرا پس از آتشبس، نشانههايي از تغيير رويكرد نظامي و استراتژيك رژيم صهيونيستي در سطح منطقه مشاهده شده است. پايان عمليات زميني در نوار غزه و برنامه آنها براي توافق با حماس و عقبنشيني از نوار غزه، در نگاه اول يك تصميم تاكتيكي به نظر ميرسد كه ميتواند در واقع پوششي براي بازآرايي منابع نظامي و اطلاعاتي اين رژيم به منظور تمركز بر ايران باشد. آتشبس ميان ايران و اسراييل بسيار شكننده است. اين شكنندگي، احتمال اقدامات جديد عليه ايران را در حوزههاي مختلف، از جمله نظامي، اطلاعاتي، سايبري و حتي سياسي، بهشدت افزايش ميدهد، چراكه رژيم صهيونيستي هيچگاه به آتشبسهاي گذشته خود پايبند نبوده است. اسراييل با آزادسازي منابع خود از درگيريهاي غزه، به دنبال اين فرصت است كه عملياتهاي پيچيدهتري را عليه ايران طراحي و اجرا كند. اين عملياتها ميتوانند شامل حملات سايبري پيشرفته براي مختل كردن زيرساختهاي حياتي، ترورهاي هدفمند دانشمندان هستهاي و فرماندهان ارشد نظامي و سياسي و همچنين حمايت مالي و لجستيكي از گروههاي مخالف داخلي براي ايجاد ناآرامي و بيثباتي باشند تا به عبارتي كار ناتمام را تمام كنند. علاوه بر اين، تحليلگران برجسته روابط بينالملل همچون جان مرشايمر معتقدند كه هدف نهايي اسراييل فراتر از محدود كردن برنامه هستهاي يا توان موشكي ايران است.
اين رژيم، با حمايت ضمني يا آشكار ايالاتمتحده و برخي كشورهاي اروپايي، به دنبال تضعيف ساختار سياسي و سرزميني ايران از طريق ايجاد آشوب داخلي و فروپاشي انسجام ملي است. البته مرشايمر در مصاحبه خود صريحا اشاره ميكند كه توانمنديهاي نظامي ايران، به ويژه موشكهاي بالستيك، كروز و هايپرسونيك، كه قادر به هدف قرار دادن پايگاههاي نظامي امريكا و اسراييل در منطقه و حتي زيرساختهاي حياتي مانند ميادين نفتي و بنادر كليدي هستند، به عنوان مانعي جدي در برابر هرگونه اقدام نظامي مستقيم عمل ميكنند و در جنگ اخير نيز موشكهاي ايران مخصوصا در روزهاي پاياني معادلات را به شكل قابل توجهي تغيير دادند. اين توانمنديها، نشان ميدهند كه هرگونه تجاوز نظامي به خاك ايران ميتواند هزينههاي سنگيني براي دشمنان به همراه داشته باشد. با اين حال، اسراييل و متحدانش ممكن است توام با رويارويي مستقيم، از ابزارهاي غيرمستقيم نيز مانند جنگ اقتصادي، عمليات اطلاعاتي و تحريك تنشهاي قومي و تجزيهطلبانه براي پيشبرد اهداف خود استفاده كنند. اين نشاندهنده برنامه كلانتر اسراييل است كه هدف آن تغيير نظم منطقهاي و تبديل ايران به كشوري ضعيف، متشتت و ناتوان از ايفاي نقش قدرت منطقهاي است.
طرحهاي كلان غرب و اسراييل براي بيثباتي و تجزيه ايران: قدرتهاي غربي، به ويژه رژيم صهيونيستي از مدتها پيش برنامههاي بلندمدتي براي تضعيف ايران طراحي كردهاند. اين برنامهها، كه در اسناد راهبردي و تحليلهاي مراكز پژوهشي غربي نيز قابل رديابي هستند، با هدف ايجاد بيثباتي داخلي، از هم پاشيدن انسجام ملي و درنهايت تجزيه ايران به مناطق كوچكتر و ضعيفتر طراحي شدهاند. استراتژي اصلي اين قدرتها، تحريك تنشهاي قومي، مذهبي و سياسي در داخل ايران است تا با ايجاد درگيريهاي داخلي، دولت مركزي را تضعيف كرده و زمينه را براي فروپاشي ساختارهاي حكومتي فراهم كنند. اين رويكرد شباهت زيادي به تجربههاي تلخ برخي كشورهاي منطقه مانند سوريه، ليبي و لبنان دارد، جايي كه مداخلات خارجي، حمايت از گروههاي مسلح و فشارهاي اقتصادي منجر به فروپاشي ساختارهاي حكومتي و اجتماعي شد و اين كشورها را به ورطه هرج و مرج و جنگ داخلي كشاند. يكي از ابزارهاي كليدي در اين استراتژي، ترورهاي هدفمند است. اسراييل با استفاده از فناوريهاي پيشرفته، ازجمله هوش مصنوعي، پهپادهاي مجهز به تسليحات دقيق و عملياتهاي سايبري، از پيش از آغاز جنگ، بارها فرماندهان نظامي و دانشمندان ايراني را هدف قرار داده است. نمونه بارز اين اقدامات، ترور شهيد محسن فخريزاده، يكي از برجستهترين دانشمندان هستهاي ايران، بود كه اين مسير در جنگ اخير نيز ادامه يافت و اسراييل با بهرهگيري از شيوههاي تروريستي اقدام به ترور بسياري از فرماندهان ارشد نظامي و دانشمندان ايراني نمود و در انجام اين كارها از ابزارهايي همچون هوش مصنوعي و فناوريهاي نوين بهره گرفت. با وجود اين تهديدات، ايران از ويژگيهاي منحصربهفردي برخوردار است كه تحقق اين طرحها را دشوار ميسازد. هويت ملي قوي، كه ريشه در تاريخ و فرهنگ چندهزارساله دارد، همراه با ساختار حكومتي متمركز و نهادهاي نظامي و امنيتي منسجم، ايران را از تبديل شدن به كشوري شكننده مانند نمونههاي مذكور مصون نگه داشته است. در جنگ اخير شاهد بوديم كه باوجود ترور بسياري از فرماندهان ارشد نظامي، تنها طي چند ساعت، افراد جايگزين مشخص و در همان شب عمليات رژيم صهيونيستي، ايران حملاات خود را عليه اسراييل آغاز نمود. توان موشكي ايران در اين نبرد نشان داد كه ايران توانايي زدن ضربات قابلتوجهي را به رژيم دارد و هدف قرار دادن مراكز حساس رژيم به ويژه در تل آويو و حيفا نشان داد كه جنگ عليه ايران، هزينههاي سنگيني براي اسراييل دارد. علاوه بر اين، وحدت نسبي ميان اقوام و مذاهب مختلف در ايران، كه در برهههاي حساس تاريخي مانند جنگ تحميلي به خوبي نمايان شده است، مانعي ديگر در برابر طرحهاي تجزيهطلبانه است. انسجام ملي شكل گرفته پس از تجاوز رژيم صهيونيستي نشان داد كه مردم ايران حتي باوجود اختلافنظرها و داشتن رويكردهاي متفاوت نسبت به حاكميت، اما در بزنگاه هجوم خارجي، همه يكصدا در دفاع از هويت و كيان ملي در كنار حاكميت مستقر قرار ميگيرند.
راهكارها و جمعبندي: براي خنثي كردن طرحهاي اسراييل و غرب، ايران بايد تركيبي از اقدامات داخلي، منطقهاي و بينالمللي را با دقت و هماهنگي در پيش بگيرد تا مانع از ماجراجوييهاي مجدد از سوي اسراييل شده و از تهديدات فزاينده مصون بماند. يكي از مهمترين اقدامات، بازنگري در دكترين هستهاي و خروج از معاهده منع گسترش سلاحهاي هستهاي (NPT) است. حملات اسراييل و امريكا به سايتهاي هستهاي ايران و عدم محكوميت آن ازسوي آژانس بينالمللي انرژي اتمي و مواضع خصمانه رافائل گروسي نشان داد كه ادامه عضويت ايران در اين معاهده هيچ سودي براي ايران ندارد. علاوه بر اين، تقويت توان موشكي به عنوان ستون اصلي بازدارندگي بايد در اولويت قرار گيرد. مرشايمر نيز بر اين نكته تاكيد دارد كه توان موشكي ايران، شامل موشكهاي بالستيك، كروز و هايپرسونيك، بزرگترين عامل بازدارندگي در برابر تهديدات خارجي است. اين موشكها، كه قادر به هدف قرار دادن پايگاههاي نظامي دشمنان و زيرساختهاي حياتي منطقه هستند، ميتوانند هرگونه تجاوز مجدد از سوي اسراييل را با هزينهاي سنگين براي آنها همراه كنند. بنابراين، سرمايهگذاري مداوم در توسعه و بهروزرساني اين توانمنديها ضروري است. همزمان، سرمايهگذاري در فناوريهاي نوين مانند هوش مصنوعي، تسليحات بيولوژيك، شيميايي، ميتواند بازدارندگي ايران را به سطحي بالاتر ارتقا دهد و مانع از اقدامات بعدي اسراييل گردد. همچنين بازسازي توان پدافندي ميبايست در دستور كار مسوولان قرار گيرد. در بعد داخلي، تقويت انسجام ملي از اهميت ويژهاي برخوردار است. ايران بايد با كاهش شكافهاي اجتماعي و قومي و تقويت همبستگي داخلي، مانع از سوءاستفاده دشمنان از تنوعهاي فرهنگي و قومي شود. اين امر مستلزم سياستهاي فراگير، توجه به مطالبات عمومي و ايجاد اعتماد ميان دولت و ملت از طريق شفافيت و پاسخگويي است. در عين حال، در حوزه بينالمللي، جلب حمايت نظامي و ديپلماتيك قدرتهاي شرقي مانند چين ميتواند معادلات را تغيير دهد. گسترش همكاريهاي نظامي با چين، ميتواند به عنوان اهرمي در برابر غرب عمل نمايد. البته نبايد اين نكته را از ذهن دور نگه داشت كه با توجه به تنهايي استراتژيك ايران، نبايستي روي كمكهاي خارجي حساب ويژهاي باز نمود و كماكان بايستي خوديار عمل كرد. درنهايت، براي مقابله با ابزارهاي غيرمستقيم دشمن مانند ترورهاي هدفمند، ايران بايد استراتژي بازدارندگي متقابل را با جديت اجرا كند. استفاده از فناوريهاي پيشرفته و عملياتهاي اطلاعاتي براي شناسايي عوامل نفوذي و خنثيسازي تهديدات، همراه با پاسخهاي متقابل و هدفمند به اقدامات اسراييل، ميتواند هزينه اين عملياتها را براي دشمن افزايش دهد. اين پاسخها بايد بهگونهاي طراحي شوند كه پيام روشني از عزم ايران براي دفاع از منافع خود به دشمنان منتقل كنند و فضاي امن را براي مقامات اسراييلي و دانشمندان آنها ناامن سازند،چراكه تنها راه بازدارندگي در برابر ترورهاي هدفمند رژيم، مقابله به مثل است. تركيب اين راهكارها، ميتواند ايران را در برابر توطئههاي پيچيده اسراييل و غرب مصون نگه دارد و معادلات را به نفع ايران تغيير دهد. اجراي اين اقدامات نيازمند برنامهريزي دقيق، عزم ملي و هماهنگي ميان تمامي بخشهاي حاكميتي و جامعه است تا ايران بتواند از اين برهه حساس با سربلندي عبور كند.
پژوهشگر امنيت بينالملل