بيماريهاي سخت و زندگي آنتايم!
غزل لطفي
زندگي بدون كارهاي عقبافتاده در روال عادي روزمره، كيمياست. كيميايي كه هر چند ارزشمند، اما در بسياري موارد، براي به دست آوردن آن، تلاش خاصي هم نميكنيم ولي در زيست با بيماري، مخصوصا بيماريهاي سخت، براي تحقق آن وقت و انرژي مضاعف ميگذاريم كه البته اين اصرار براي به نتيجه رساندن برنامههاي مختلف اعم از كوتاهمدت يا پيگيري برنامههاي بلندمدت ناشي از چند مورد است: در رويه معمولي زندگي، بسياري از برنامهريزيهاي كوتاهمدت و بلندمدت را به تاخير مياندازيم يا كلا فراموش ميكنيم و سراغ برنامهاي ديگر ميرويم، چون فكر ميكنيم بهطور نامحدود وقت داريم و با از اين شاخه به آن شاخه پريدن، احساس نميكنيم وقتمان را تلف كردهايم و شايد فرصت كمي برايمان باقيمانده است، اما در زيست با بيماريهاي سخت، به اين مهم ميرسيم كه بايد از حداقل زمان، نهايت استفاده را ببريم، زيرا نميدانيم محدوديتهاي بيماري و درمان، چقدر زمان برايمان باقي ميگذارد. توضيح دقيقترش اينطور است كه هر درماني نيازمند ممارست در بازه زماني مخصوص خودش است و در عين حال، عوارضي را هم به همراه خواهد داشت. بهطور مثال شيميدرماني، ناتوانيهاي جسمي از جمله تهوع و خستگي را با خود ميآورد و جراحي هم شامل بستري در بيمارستان و دوران نقاهت است و اينها يعني محدوديتهايي را در پيش خواهيم داشت كه مثلا سفر را براي ما سخت يا تا مدتي امكانناپذير ميكند پس بايد در برنامه كوتاهمدت خود پيش از مواجه شدن با اين عوارض، سفر را بگنجانيم و احتمالا فرصتي هم براي تغيير زمان يا برنامههايمان نخواهيم داشت و بايد به برنامه ريخته شده، پايبند باشيم. برنامههاي بلندمدت هم در دوره درمان بيماريهاي سخت از آن جهت مهم هستند كه هم انگيزه و آيندهنگري را نشان ميدهند و هم ميتوانند اميد به آيندهاي عاري از بيماري را تقويت كنند و روحيه تقويت شده در درمان بسيار تاثيرگذار است.
در يادداشتهاي قبلي هم به اين موضوع اشاره كردم كه اضطراب بيماري و مواجهه با درمانهاي سخت، خودش مخل برنامههاي عادي زندگي است، اما بايد بتوانيم و در واقع چارهاي نداريم كه هم برنامه داشته باشيم و هم براي به ثمره رسيدن اهدافمان، تلاشي مضاعف بكنيم. از طرفي، بيماري به ما ياد ميدهد برنامههايمان را واقعبينانه انتخاب ميكنيم و روياهايمان را هم بر اساس آنچه در واقعيت، امكان رخ دادن آن وجود دارد، ميپرورانيم كه اين خودش بخش مهمي از زندگي واقعي قابل تحقق است. اگر بخواهيم مثبت فكر كنيم؛ واقعبيني، نداشتن كارهاي عقبافتاده و برنامههاي دقيق، رهاوردهايي خواهند بود كه از دوران بيماري به زندگي پسابيماري و سلامتي مجدد منتقل ميشوند و در ادامه زندگي همراه ما خواهند بود.