پزشكيان و اعتماد به عقلانيت ايراني
امير ستاري
در بزنگاههاي تاريخي، ملتها نه تنها با دشمنان خارجي، بلكه با بيمها، اضطرابها و آزمونهاي دروني خود نيز مواجهاند. گاه تهاجم دشمن، تنها آغاز ماجراست؛ آنچه مسير آينده را تعيين ميكند، واكنش و تدبير ملي است. كشور ما در روزهاي اخير، با حملهاي آشكار و بيسابقه از سوي رژيم صهيونيستي مواجه شده است. حملهاي كه نه فقط تعرض به خاك ايران، بلكه تعرض به عزت و استقلال اين ملت نيز محسوب ميشود. در اين ميان، از جمله مسائل قابل توجه، حسن تدبير دولت و سبك خاص مديريت بحران توسط رييسجمهور است؛ مديريتي كه به جاي هيجان، عقلانيت را برگزيد؛ به جاي صحنهسازي رسانهاي، صداقت عملي را در پيش گرفت؛ و به جاي تهييجهاي بيثمر، به آرامسازي اجتماعي و همبستگي ملي همت گماشت.
در روزهايي كه فضاي رواني جامعه مستعد اضطراب، احتكار، شايعهپراكني و هراس است، دولت با رفتاري آرام، مقتدر و بيادعا توانسته افكار عمومي را كنترل و آرام كند؛ بيآنكه به فرافكني، تهديد يا عوامفريبي متوسل شود. پزشكيان، برخلاف بسياري از چهرههاي سياسي در شرايط مشابه، با پرهيز از صدور بيانيههاي پرطمطراق يا نمايشي كردن جلسات امنيتي، بهوضوح نشان ميدهد كه گفتمان دولت او، گفتمان عقلانيت، اقدام و اتكا به ظرفيتهاي واقعي كشور است. او بهجاي پناه بردن به ابزارهاي تبليغاتي، پشت فرمان اجرايي ايستاده و ترجيح ميدهد، بيشتر عمل كند تا شعار دهد؛ بيشتر تدبير كند تا تحريك.
يكي از برجستهترين مصاديق اين مديريت سنجيده، كنترل هوشمندانه اضطراب عمومي در حوزه تأمين كالاهاي اساسي و نيازهاي روزمره مردم در اين روزهاست. همه ما خاطرات بحرانهاي مشابه را به ياد داريم يا حداقل در ديگر كشورها شرايط مشابه را شاهد بودهايم؛ از هجوم بيموقع مردم به فروشگاهها و صفهاي بلند نان و بنزين گرفته تا كمبودهاي مقطعي و بياعتماديهاي گسترده. اما اينبار، دولت نشان داد كه از گذشته درس گرفته، و براي بحرانها برنامهريزي كرده است. زنجيره تأمين مختل نشده؛ فروشگاهها خالي نشدند؛ رسانههاي رسمي نيز بهدرستي مديريت افكار عمومي را بر عهده گرفتهاند. حاصل تدبير، اين است كه مردم نه به اضطراب پناه بردند، نه به هجوم براي احتكار. چرا كه پيام آرامشبخش دولت، صادقانه و موثر بود. مردم احساس كردند دولت با آنها صادق است، نه مدير صحنهاي براي تبليغ خود. در كنار اين تدابير، انسجام اجتماعي و اعتماد مردم به يكديگر، بهدرستي مورد توجه دولت قرار گرفت. دولت، بهويژه شخص رييسجمهور، بارها و به شكلهاي گوناگون بر لزوم همدلي، انسجام و همسرنوشتي ملي تأكيد كرد؛ نه براي تعارف، بلكه به عنوان راهبردي اساسي در مديريت ملي شرايط بحراني. آنچه در مواجهه با رژيم متجاوز صهيوني اهميت داشت، نه صرفا پاسخ نظامي، بلكه پاسخ اجتماعي و رواني ملت ايران به تهديدهاي تركيبي و پيچيده دشمن بود. پزشكيان و تيم او، بهدرستي فهميدند كه اسراييل، بيش از آنكه به دنبال تخريب يك هدف فيزيكي باشد، در پي شكستن ستونهاي رواني جامعه ايراني است: اعتماد عمومي، انسجام ملي و احساس امنيت. در چنين شرايطي، تأكيد دولت بر اعتماد به مردم، گفتوگوي بيواسطه با ملت، پرهيز از دروغ و نداشتن رفتار پدرسالارانه، بزرگترين سلاح در برابر جنگ رواني دشمن بود. دولتي كه مردم را تهديد نميكند، به مردم دروغ نميگويد، برايشان نقش بازي نميكند و در عوض، به آنان به چشم «شريك در سرنوشت ملي»مينگرد، بيترديد مستحق اعتماد متقابل نيز هست و اين، همان چيزي است كه امروز در ميدان سياست و اجتماع ايران قابل مشاهده است؛ نوعي آرامش زيرپوستي كه نه از رضايت كامل مردم، بلكه از «اطمينان نسبي» به سلامت روان دولت سرچشمه ميگيرد. از سوي ديگر، رسانههاي رسمي، نيز اينبار بهتر از گذشته عمل كردند. آنها به جاي تكرار كليشههاي تهديدآميز و بياثر، به تبيين نقش مردم در دفاع ملي، اميدآفريني واقعگرايانه و شفافسازي روندها پرداختند. بهجاي القاي ترس يا شور كاذب، ميان اميد و احتياط توازن برقرار كردند و نقش موثري در ثبات رواني جامعه ايفا كردند. و اما ملت ايران، بار ديگر نشان داد كه اگر از سوي حاكميت جدي گرفته شود، وفادارانه و مومنانه در كنار وطن خواهد ايستاد. مردم در اين روزها، بدون نياز به بسيج رسمي، در گفتار و رفتار خود وحدت نشان دادند. اقشار مختلف جامعه، فارغ از اختلافات سياسي و طبقاتي، اينبار هم- مانند دوران دفاع مقدس- نشان دادند كه تهديد خارجي، توان ساختن وحدت دروني را دارد؛ اگر از بالا نگاه عقلاني و مهربانانه باشد، نه تحقيرآميز و آمرانه. در پايان، بايد گفت كه دولت دكتر پزشكيان، در آغاز راهي دشوار قرار گرفته است. اگر اين مسير بر پايه همان صداقت، خويشتنداري، پرهيز از هيجان و اتكا به ظرفيت واقعي مردم ادامه يابد، ميتواند الگويي ماندگار براي سياستورزي ملي خلق كند. در عصري كه بسياري از دولتها، مشروعيت خود را از بحرانسازي و دوقطبيسازي ميگيرند، پزشكيان اين اميد را زنده كرده كه شايد بشود سياست را با عقل، صداقت، مردمباوري و آرامش نيز پيش برد و اگر اين راه ادامه يابد، چهبسا روزي تاريخ ايران بنويسد: در يكي از پرتنشترين لحظات تاريخ معاصر، سياستمداري برخاست كه به جاي فرياد، تدبير كرد؛ و بهجاي تحميل، اعتماد آفريد.