چرا مقاومت ايراني؟
حسين ضيايي
هم اينك «مقاومت ايراني» (دفاع ميهني 12 روزه) مفاهيم و شكلبندي در دو مقوله راهبردي «قدرت ملي» و «امنيت ملي» را بهطور اساسي؛ نه تنهادر ايران بلكه در كل جغرافياي جهاني قدرت دگرگون ساخته و برپايهها و بنيادهاي جديد سياسي نظامي و استراتژيك استواركرده است. در اين ميان مقاومت قهرمانانه در جنگ 12 روزه از يكسو موجبات تغيير و تحولات شگرف در جوهر سياست و قدرت در درون جامعه ايراني خواهد شد و از سوي ديگر نيز با شكست ناشي از دو خطاي راهبردي ترامپ (برآمده از مقاومت ايراني و به رغم خسارتها و تلخيهاي آن) موجب سه دستاورد مهم براي ايران جديد شده است:
اول اينكه حمله ترامپ جبرا يك جلوه جديدي از اتحاد ايراني را به رخ جهانيان كشيد و «ايران متحد» و نويني را خلق كرد. اين اتحاد برآمده از دفاع ميهني به يك دورهاي از تضاد و از هم گسيختگي وسردرگمي سياسي و اجتماعي ايرانيان پايان داد.
دوم اينكه ترامپ با حمله نامشروع و ناعادلانه به ايران (مراكز اتمي) يكي از بزرگترين قفلهاي راهبردي و بلاتكليفي در ايران را باز كرد و آن را ازسر راه ايران (در جهت تحقق اراده ملي ايرانيان) برداشت. بدينترتيب كه تكليف ايران در خصوص برنامه اتمياش را پس از يك دوره كشمكش و تحريم 20 ساله روشن كرد. به اين معني كه ايران هماكنون ديگر ميتواند در مسيري باز و آزاد به طور مقتدرانه و مشروع درجهان بينظم و متوحش كنوني از حق طبيعي «قدرت اتمي» همچون ساير قدرتهاي اتمي به شكل آزاد و مسووليتپذير برخوردار شود زيرا ترامپ همه راههاي ديپلماسي براي تامين حقوق قانوني در زمينه هستهاي ايران را بست. بدينترتيب ايران جبرا راههاي ديگر را براي تامين حقوق ملي و هستهاي خود مدنظر قرار داده و از بلاتكليفي 20 ساله خلاصي خواهد يافت.
سوم اينكه ترامپ با خلق تئوري «صلح از طريق قدرت» به دنيا نشان داد كه تئوري مطلوب در جهان متوحش امروز براي تامين امنيت و قدرت خللناپذير؛ تنها همان تئوري ترامپي صلح از طريق قدرت است!
هم اينك ايران نيز بهطور مشروع در اين دنياي فاقد نظم عادلانه بهطور جبري ميتواند با پيروي از چنين الگوي جهاني شده؛ مصممتر از گذشته به دنبال تامين قدرت اتمي خود براي تامين امنيت ملي و همچنين مشاركت در كسب صلح و امنيت جهاني باشد. اين تئوري بيش از هر كشور ديگر مناسب اندازه و قد وقواره ايران در موقعيت كنوني است! با يك نگاه واقعبينانه و مسوولانه به تاريخ طولاني خود ميبينيم ايران در پرونده تاريخي، سياسي و نظامي خود همواره با بيش از 14 تجاوز و اشغال خارجي روبهرو شده كه تنها دليل بزرگ و مهم آن «فقدان قدرت بازدارندگي مناسب» بوده است. از حمله اسكندر مقدوني بگير تا نمونه آخر و پانزدهم آن كه همين حمله نظامي ناجوانمردانه اخير امريكا و رژيم صهيونيستي به كشورمان در حين مذاكرات و نظارت بينالمللي بر تاسيسات هستهاي بود. در اين ميان ايران براي موفقيت در مسير كسب بازدارندگي موثر خود امروز بايد بيش از پيش به دو نكته بسيار مهم توجه كافي كند: نخست اينكه محور شرارت غربي به ويژه امريكا- اسراييل همچنان به آغاز دور دوم حملات نظامي با هدف عبور از شوك شكست و ناكامي در دور اول فكر ميكنند. دوم اينكه ايران هم اينك با «دوخط موازي» در بدنه اجتماعي خود روبهروست. يك «خط حداقلي» كه خط حماقت و هواداري از حمله به ايران كه منجر به «خيانت به كشور» ميشود را شكل ميدهد و خط دوم كه «خط حداكثري» است و خط مقاومت منجر به كسب قدرت بازدارندگي تاريخي ايران و اقتدار نهايي كشورمان رارقم ميزند. لازم به ذكر است كه همگان واقفند كه مقاومت ملي براي ايران هيچگاه به معني دفاع از برخي بيعدالتيها و فساد پنهان شده در پشت نام ايران نيست! در حقيقت براي ايران جنگيدن و از خاك و ناموس خود (به دور از امواج درست و غلط سياسي داخلي) در برابر دشمن و شجاعانه دفاع كردن افتخاري است هوشمندانه، مسوولانه و ماندگار. در استراتژي كنوني دشمن ميخواهد به نام دفاع از مردم ايران؛ ايران را بزند و اين جز يك فريب همهجانبه بيش نيست. واقعيت آن است كه دشمنان تاريخي ايران هماكنون ميخواهند براي چهارمين بار مانع از «خيز بلند ايران» براي بازيابي قدرت ايراني در نظام جهاني شوند و ما را به يك خفگي سياسي نظامي؛ منطقهاي و جهاني مبتلا كرده و جلوي راه و پيشروي «قدرت ايراني» را براي چهارمين بار در تاريخ سد كرده و ببندند. ما ايرانيان در كارنامه تاريخيمان هرگاه كه براي سربلندي و احقاق حقوق ملي وجهاني خود قد علم كرديم سركوب و تحقير شديم. در اين كارنامه تاريخي علاوهبر 14 تجاوز و اشغال كشور؛ 4 سركوب قيام ملي مردم مظلوم ايران را با عناوين مختلف داريم. وقتي براي مشروطه و تاسيس اولين مجلس ملي جلو آمديم روسيه تزاري در ايران كودتا راهانداخت و با توپخانه روسي اولين مجلس مشروطه ايراني را زدند و منهدم كردند. در دومين حركت در نهضت ملي شدن نفت وبرپايي دموكراسي ايراني جلو آمديم؛ با كودتاي مشترك امريكا وانگليسي با ابزار شاهنشاهي ما را زدند. در سومين حركت در مقام دستيابي به استقلال ملي؛ نودونه درصد ملت اقدام به سرنگوني رژيم وابسته شاهنشاهي كردند كه ابرقدرتهاي آن دوره بلافاصله جنگ تحميلي 8 ساله را به ايران تحميل كردند، و بالاخره در چهارمين حركت تاريخي ملت ايران براي كسب قدرت بازدارندگي و قدرت اتمي بهطور مشروع برآمديم با حمله غيرقانوني (درحين مذاكرات و نظارت بينالمللي برتاسيسات اتمي) روبرو شدهايم. به همين سبب «اراده ايراني» هم اينك مترصد آن است كه از مسير «حقارت تاريخي» خود بيرون آمده و با كسب قدرت اتمي خود بهطور قانونمند به مسير حقارت تاريخي خود پايان داده و «سومين امپراتوري ايراني» را در تاريخ به ثبت برساند. واقعيت تاريخ چنين است كه ملتهاي بزرگ و تمدنهاي ماندگار همواره از دل حوادث و رويدادهاي بزرگ خلق ميشوند و امروز در ايران يك ملت جديد از دل يك مقاومت ميهني بزرگ زاده شده است كه بلاشك مسيرتاريخ ايران را در آينده نزديك تغيير خواهد داد.