فراخوان دلهاي بيقرار
براي آنكه مشاركت داوطلبانه در شرايط جنگي به واقع موثر باشد، بايد از هماكنون روي سرمايه اجتماعي سرمايهگذاري كرد. نبايد فراموش كرد كه مشاركت موثر داوطلبانه، فرزند اعتمادي متقابل ميان مردم و نهادهاست. در نبود شفافيت، بينظمي يا سوءمديريت، بزرگترين انگيزههاي ايثارگرانه نيز به دلزدگي ميانجامند. پس بايد در كنار فراخوانهاي عمومي، سازوكارهاي ارزيابي و نظارت نيز تدارك ديد؛ كساني كه كار داوطلبانه ميكنند بايد ديده شوند، شنيده شوند و احساس كنند كه حضورشان موثر است.
تجربه جهاني، راهي پيش روي ما ميگذارد. برنامه داوطلبان سازمان ملل (UNV) كه دههها تجربه در اعزام و مديريت داوطلبان در مناطق بحرانزده دارد، نشان داده كه يك سامانه ملي داوطلبي ميتواند حتي در شرايط جنگي معجزه كند. نمونه موفق ديگر، يك پلتفرم داوطلبي در ژاپن است كه پس از زلزله و سونامي ۲۰۱۱، با اتصال داوطلبان به نيازهاي لحظهاي جامعه، نقش مهمي در بازسازي سريع مناطق آسيبديده ايفا كرد. ايران امروز، در كنار دلاوريهاي نظامي و ديپلماسي مقاومت، بايد به دقت روي ديپلماسي اجتماعي كار كند و اين يعني بسيج ارادههاي كوچك براي هدفي بزرگ: بقا، ترميم، اميد.
شايد ما نتوانيم جلوي حملات را بگيريم. شايد نقشي در اتاقهاي تصميمگيري نظامي نداشته باشيم. ما ميتوانيم زخمها را ببنديم، دلها را گرم كنيم و اميد را زنده نگه داريم. داوطلبي، سلاحي بيصداست، اما كوبنده؛ مرهمي براي جسم و جان يك ملت.در اين جنگ نابرابر، بگذاريد هر ايراني بداند؛ هنوز كاري هست كه ميتواند انجام دهد و اين خود، آغاز پيروزي است. جنگ ممكن است بيرحم باشد، اما ما ميتوانيم مهربان و منسجم باشيم؛ با شعور، با شرافت، با اتكا به هم. اينگونه شايد بتوان از دل تهديد، امكان ساختن نظمي نوزاده از اراده مردم را بيرون كشيد. اكنون زمان برخاستن است.