• 1404 شنبه 24 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6065 -
  • 1404 چهارشنبه 21 خرداد

نگاهي به كتاب تازه منتشر شده ريچارد رورتي*

شعر، فراتر از فلسفه

اسامه أسبر

ترجمه: عظيم طهماسبي

كتاب «فلسفه به مثابه شعر» اثر متفكر فقيد امريكايي، ريچارد رورتي، بحث و جدلي گسترده را در محافل فكري و فلسفي برانگيخته است. اين كتاب كه چاپ جديد آن در سال ۲۰۲۴ توسط انتشارات دانشگاه ويرجينيا منتشر شد، جايگاه شعر را به مرتبه‌اي بالاتر از فلسفه ارتقا مي‌دهد؛ امري كه موجب ستايش برخي و نكوهش شديد ديگران شده است. رورتي (2007- 1931) بر اين باور بود كه زبان فاخر شاعرانه، آنگونه كه در آثار فلاسفه‌اي چون هراكليتوس، نيچه و هايدگر و همچنين شاعراني نظير پرسي بيش شلي نمود يافته است، قادر به كشف حقايقي است كه فلسفه سنتي از بيانشان ناتوان است. او در آثار فلسفي به دو گونه زبان اشاره دارد: زباني منثور، منطقي و بي‌روح و زباني شاعرانه و متعالي كه جهان‌هاي پنهان را فاش مي‌سازد و حساسيت و بينش ما را عمق مي‌بخشد. اين كتاب كه گزيده‌اي از سخنراني‌هاي رورتي در سال ۲۰۰۴ است، ديدگاهي شخصي و تأملي را ارايه مي‌دهد كه فلسفه را از جاه‌طلبي‌هاي متافيزيكي سنتي‌اش دور كرده و آن را به عرصه شعر نزديك مي‌سازد. موضع رورتي درقبال فلسفه با گذشت زمان دستخوش دگرگوني بنيادين شد، به‌طوري كه او از تحليل عقلاني صِرف به سوي پذيرش شعر و بازانديشي در رسالت فلسفه گام نهاد. او معتقد بود كه فلسفه تجربه انساني را در مفاهيم عقلاني خلاصه مي‌كند. رورتي در ابتدا به فلسفه تحليلي وفادار بود و تحت‌تاثير متفكران و فلاسفه‌اي چون ويلارد فون كواين و ويلفرد سلرز قرار داشت. در آن زمان مي‌كوشيد تا روش منطقي و دقت علمي را در پرداختن به مسائل فلسفي به كار بندد، با اين اميد كه اين رويكرد او را به فهمي عيني از طبيعت و معرفت رهنمون سازد. اما به تدريج، احساس نااميدي فزاينده‌اي نسبت به اين مسير در او شكل گرفت و دريافت كه فلسفه تحليلي، در پيگيري مصرانه قوانين و يقين، خود را به پرسش‌هاي سترون مشغول ساخته كه ارتباطي با واقعيت زيسته انساني ندارند. اين دگرگوني در كتاب او «فلسفه و آينه طبيعت» (۱۹۷۹) آشكار شد، كه در آن فرضيه بنياديني را كه بيان مي‌كند فلسفه در پي انعكاس واقعيت يا آينه آن بودن است، مورد نقد قرار داد و بر اين باور بود كه اين ديدگاه منجر به تقليل تجربه انساني و محدود كردن آن در چارچوب مفاهيم عقلاني محدود و تنگ مي‌شود. از نظر او، معرفت بازتابي از واقعيت نيست، بلكه محصول تاريخي از كنش‌هاي زباني و فرهنگي جمعي است. اين نقد راه را براي رورتي گشود تا گونه‌هاي ديگر نوشتاري و در راس آنها شعر را قدر بشناسد؛ نه صرفا به عنوان آرايه‌هاي فكري يا ابزارهاي فرعي، بلكه به مثابه منابع بنيادين توليد معنا. به‌زعم او شعر قادر به خلق زباني نو است كه به انسان‌ها كمك مي‌كند خود و جوامعشان را بازتصور كنند. اما فلسفه بايد از ادعاي مالكيت حقيقت دست بكشد و در گفت‌وگويي فرهنگي براي تقويت آزادي و گسترش دامنه تخيل اخلاقي مشاركت ورزد. هدف فلسفه ديگر تحليل مفاهيم يا بناي معرفت نيست كه آفرينش روايت‌هاي نويني است كه مي‌تواند به انسان‌ها در ساختن همبستگي گسترده‌تر و تحقق امكانات انساني والاتر ياري رساند. در اين چارچوب، فلسفه نزد رورتي از يك پروژه معرفتي بنيادگذار به يك كنش فرهنگي و شاعرانه بدل گشت كه هدف آن بازسازي زباني است كه با آن خود را توصيف مي‌كنيم و تخيل آينده‌اي بهتر است. اين همان نكته‌اي است كه مايكل بيروبي در مقدمه كتاب بدان اشاره مي‌كند؛ وقتي مي‌گويد رورتي «درك مي‌كند كه ميان او و هايدگر بر سر اين موضوع توافق بزرگي وجود دارد كه شاعران رمانتيك تلاش‌هاي عظيمي براي سكولاريزه كردن جهان انجام دادند و در والاترين لحظاتشان، دريافتند كه در پي كشف جوهري دروني و ذاتي انساني كه از ازل در ما نهفته بوده، نيستند؛ بلكه در حال پيشنهاد روش‌هاي جديد و انساني‌تري براي زيستن و زيباتر ساختن وجود انساني هستند.» فهم رورتي از حقيقت نيز، آن‌گونه كه اين كتاب در صفحات اندك خود توضيح مي‌دهد، دستخوش تغيير شد. ديگر حقيقتي متافيزيكي وجود ندارد كه بتوان آن را از طريق فلسفه كشف كرد، گويي رورتي در اينجا با آنچه متفكر كريشنامورتي - كه از طبقه‌بندي خود امتناع مي‌ورزد - گفته است، مبني بر اينكه حقيقت سرزميني است كه راهي به آن نيست، هم‌عقيده است. بنابراين، فلسفه بايد از جست‌وجوي بي‌امان خود براي يافتن حقيقت يا جوهري معرفتي ثابت دست بكشد. تلاش براي يقين، از زمان افلاطون و دكارت، در عصري كه با كثرت زبان‌ها و ديدگاه‌هاي فرهنگي مشخص مي‌شود، ديگر بي‌حاصل است. علاوه بر اين فلسفه علم حقيقت نيست، گونه‌اي از ادبيات است كه شيوه‌هاي جديدي براي بيان خود و جهان پديد مي‌آورد و افق‌هاي اخلاقي و تخيلي ما را گسترش مي‌دهد. حقيقت، از منظر رورتي، چيزي نيست كه خارج از ما وجود داشته باشد و ما در پي كشفش باشيم، بلكه محصول توافقي اجتماعي و همبستگي جمعي است و نمي‌توان به صورت فردي به آن دست يافت. برخي منتقدان كتاب «فلسفه به مثابه شعر» را به دليل وضوح و جسارتش ستودند و آن را مدخلي مهم براي فهم ميراث فلسفي رورتي دانستند كه چندين دهه به طول انجاميد و موضوعاتي چون نظريه معرفت، سياست، اخلاق و آموزش را در بر گرفت، اما همه نظرات منتقدان درباره كتاب او مثبت نبود. برخي فلاسفه كلاسيك او را به تضعيف نقش فلسفه در زير سوال بردن اقتدار و رويارويي با ايدئولوژي‌ها متهم كردند، چراكه او از جست‌وجوي حقيقت دست كشيده بود. با وجود اين انتقادات، كتاب «فلسفه به مثابه شعر» همچنان اثري تأمل‌برانگيز است در زماني كه ترديدها درباره نقش و جايگاه فلسفه رو به افزايش است.

* منتشر شده در سايت مجله العربي‌الجديد در تاريخ ١٥ ارديبهشت ١٤٠٤

* * شاعر و مترجم سوري مقيم در ايالات متحده

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون