بررسي دليل شكست تيمملي مقابل قطر در گفتوگو با كارشناس فوتبال
كوروش برمك: با اين وضعيت در جام جهاني حرفي براي گفتن نداريم
كوروش برمك: با اين وضعيت در جام جهاني
حرفي براي گفتن نداريم
روزبه دلاور
تيم ملي فوتبال ايران در ديداري كه جنبه تشريفاتي داشت اما ميتوانست محك خوبي براي جوانان باشد با نتيجه يك بر صفر مقابل قطر در زمين اين تيم شكست خورد. اين شكست درحالي رقم خورد كه صعود يوزها به جام جهاني ۲۰۲۶ پيش از اين قطعي شده بود و فشار نتيجه از روي دوش شاگردان امير قلعهنويي برداشته شده بود. اما نكته قابل تأمل، اصرار كادر فني بر استفاده از تركيبي متشكل از بازيكنان تكراري و پا به سن گذاشته بود. اين موضوع بار ديگر بحث لزوم جوانگرايي و تزريق خون تازه به پيكره تيم ملي را مطرح كرد، درحالي كه فرصت براي آزمايش بازيكنان جديد و آيندهساز فراهم بود. براي بررسي بيشتر، با كوروش برمك، بازيكن اسبق پرسپوليس كه سابقه مربيگري در تيمهاي مختلف را دارد، گفتوگويي ترتيب داديم كه ماحصل آن را در ادامه ميخوانيد.
عملكرد تيم ملي مقابل قطر چطور بود؟
با در نظر گرفتن اينكه از قبل صعود كرده بوديم و يك بازي تشريفاتي بود، در مجموع به جز گل خورده، بازي بدي نبود. ضمن اينكه بازيكنان، انگيزه لازم را براي برد نداشتند و اخراج محمدي هم در عملكردمان تاثير داشت. اگر بازي قبلي تيم ملي را با اين بازي قياس كنيم هم از لحاظ فني و هم كيفي بسيار متفاوت بود. در اين قسمت، بحث سطح انگيزشي بازيكنان را ميدانم و به نظرم يك مسابقه تفريحي- ورزشي براي بچهها بود! بازهم به نوبه خودم به بچهها خسته نباشيد ميگويم!
به بحث انگيزشي اشاره كرديد، روي بازيكنان بارسا يا تيم ملي اسپانيا چطور كار ميكنند كه هر هفته بازي كنند باز هم براي پيروزي به ميدان ميروند اما بازيكنان ما با يك صعود، ديگر ميل به برد ندارند؟
با توجه به جميع جهات، سرمربي تيم ملي مرد باتجربهاي است كه مربيان بادانشي كنار او هستند اما در انتخاب بازيكنان مثلا اگر بيرانوند را در درون دروازه قرار نميداد و از پيام نيازمند كه انگيزه لازم را داشت استفاده ميكرد، به مراتب بهتر بود. اشاره درستي به بارسا كرديد. حالا من ميگويم، بازي آلمان و پرتغال را ميديدم، در آن سطح از مسابقات از جواناني استفاده ميكنند كه تعجببرانگيز است. خب اين همان نكات ريز مربيگري است. من انتظار داشتم آقاي قلعهنويي در اين بازي از بازيكناني استفاده كند كه كمتر بازي كردند مخصوصا پيام نيازمند. حالا نه اينكه باختيم اين را بگويم، نه. در اين مدل بازيها از بازيكناني استفاده ميكنند كه سطح انگيزه بالايي دارند. اگر فلش بزنيم به ليگ، همه بازيكنان در فصل نقل و انتقالات هستند و دست به عصا بازي ميكنند. با بالا بردن سطح انگيزشي، چهل، پنجاه درصد از سطح بازي قابل تغيير بود. باز هم سنتي جلو رفتيم و آن جسارت لازم را نداشتيم!
درباره تغيير نسل در تيم ملي زياد صحبت شده. شما تغييري ديدهايد؟
به جرات ميگويم نه! نمونهاش همين بازي با قطر كه احساس ميكنم خواستند كمك كنند به بعضي از بازيكنان تا تعداد بازيهاي مليشان بالا برود! به عنوان يك كارشناس كه چهل سال است در اين فوتبال به عنوان بازيكن يا مربي هستم، ميگويم كه مدل ما سنتي بود. اين كار باعث ميشود تا جوانهاي ما رشد نكنند و ديگر نميتوانيم در بازيهاي رسمي كه نتايجش برايمان بسيار مهم است بعضي بازيكنان را تست كنيم. بايد از بازيكنان جوان دعوت شده در اين مدل بازيها استفاده كنيم. داشتم مصاحبه سرمربي ژاپن را ميخواندم كه ميگفت به بازيكناني فضا و بهاي بيشتري ميدهيم كه انگيزه پوشيدن لباس تيم ملي و بازي در تيم ملي را دارند. اما مدل بازي ما عادي شده و يكسري بازيكنان چه بخواهند چه نخواهند، هستند! اينجاست كه پوستاندازي ضروري ميشود. برحسب صحبتهاي سرمربي محترم تيم ملي ما ميفهميم كه ميخواهد به جوانها بها دهد اما در عمل چيزي نديديم درحالي كه جوانهاي با استعدادي داريم كه با اين سبك بازي فضاي رشدي براي آنها نيست. درنهايت اين ميشود كه افرادي كه در راس هستند، ميروند دنبال خارجيها كه جسارت لازم را دارند. آقاي قلعهنويي در دوره اول مربيگرياش در تيم ملي نتوانست اما الان توانسته تيم ملي را به جام جهاني ببرد كه نكته مثبت براي فوتبال كشورمان است كه با مربي وطني اين كار را كرديم اما فضا براي رشد جوانها از اينجا شروع ميشود كه برخلاف صحبتهاي ايشان اين موضوع را نديديم!
فكر ميكنيد با اين وضعيت در جام جهاني نتيجه دلخواه را كسب ميكنيم؟
خب بعضي كارشناسها با حب و بغض حرف ميزنند اما بايد قبول كرد كه با انشاءالله و ماشاءالله كار درست نميشود! اگر تغييرات را اعمال ميكرد نكته مثبت ميديديم اما با اين وضع كه يكسري از بازيكنان تكراري كه بايد تعداد بازيهاي مليشان بالا برود، آينده روشني در جام جهاني نخواهيم داشت. اين بازي بايد انگيزه آن صحبتها را نشان ميداد كه آيا ميتوانيم به مرحله بعد برويم يا نه. ما هنوز چشم اميدمان به بيرانوند و طارمي و آزمون است. اما بايد تغييرات ايجاد ميشد. ما با اين مدل در همان دوره اول حذف ميشويم و باز هم ميگوييم انشاءالله جام جهاني ديگر!
فكر ميكنيد زمان تغيير در كادرفني فرارسيده؟
الهويي نفر اول كادرفني قلعهنويي است يا هومن افاضلي مربي با دانشي است اما آندو تيموريان و رحمان رضايي فقط به دليل بازيهاي ملي بايد دستيار ميشدند؟ رحمان رضايي چه رزومهاي در مربيگري داشت؟ به او فرصت دادند در ذوبآهن مربيگري كند يا فكر ميكنم اكسين. خب فقط به خاطر اينكه سابقه ملي دارد در كنار تيم ملي باشد؟ اين دو در نقش داد و بيداد سر بازيكنان را دارند؟ اينطور نبايد باشد. باز هم به بازي آلمان و پرتغال رجوع كنيم كه مهندسي نيمكت به سرمربي برميگردد. بايد در همين بازي با قطر كه يكدفعه سيستم فكري سرمربي هنگ ميشود، مربيان بايد فشار بياورند كه اين اتفاق بيفتد و تغييرات در اينجا رخ دهد. اما اينكه بلهقربانگوي سرمربي باشيم در يك سيستم جواب نميدهد. ما با اين مدل بازي حرفي در جام جهاني نخواهيم داشت. نظرم اين است قلعهنويي در جامجهاني بايد باشد اما در كادرفني بايد تغييرات اعمال شود.