وضعيت هنر ديجيتال در ايران در گفتوگو با محمدرضا شريفزاده، هنرمند و استاد فلسفه هنر
فناوري ابزار هنرمند است، نه برعكس
اگرچه هنر جهان به سوي فضايي ديجيتالي با عناصر هوش مصنوعي ميرود
اما اين وضعيت قطعا با زيست هنرمندانه همراه است
پژمان دادخواه
هنر ديجيتال به عنوان يكي از گرايشهاي مهم هنري معاصر طي چند دهه اخير در دنيا رشد قابل توجهي داشته و جايگاه ويژهاي را به خود اختصاص داده. اين هنر كه بر پايه بهرهگيري از تكنولوژي و فناوريهاي ديجيتال است، در ايران نسبتا عمر كوتاهي دارد و در قياس با ساير رشتههاي هنري كمتر رواج دارد. به همين مناسبت در خصوص وضعيت هنر ديجيتال در ايران با دكتر محمدرضا شريفزاده، استاد تمام رشته فلسفه هنر، هنرمند و پژوهشگر، مدير دانشكده هنر دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزی، دبير هنر جديد جشنواره تجسمي فجر، عضو شوراي سياستگذاري بينال خوشنويسي ايران و عضو هياتمديره مركز توسعه هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به گفتوگو نشستيم.
اثر هنري عكسبنيان و هنر ديجيتال چه ساختار زيباشناسانهاي است؟
از دوران پيدايش دوربين عكاسي و شيوه ارائه اثر هنري از طريق يك ابزار مكانيكي به نام دوربين عكاسي، به جرات ميتوانم بگويم تا به همين امروز اين درگيري و مباحثه و اين رقابت ميان اين مفهوم فرهنگ بصري وجود داشته است كه آيا اثر هنري ميتواند به يك موجوديت مكانيكي اطلاق شود يا خير؟! يا تنها و تنها آنچه با دست توليد ميشود و با ابزار رنگ و قلم پديد ميآيد و آنچه يك فن است و يك آگاهي آموزشي است، صرفا ميتواند كه عنوان يك اثر هنري را يدك بكشد. اگر به حراجخانههاي مهم دنيا نگاه بكنيم، اگر به طول تاريخ هنر يا به آنچه امروزه به آن هنر معاصر اطلاق ميكنيم، نگاهي داشته باشيم، همواره اين درگيري وجود دارد و واقعيت امر اين است كه همچنان هم هنر ديجيتال - هنري كه بر اساس بنيانها و محوريت يك اثر عكاسانه شكل ميگيرد - هنوز به آن قدر و منزلت خودش نرسيده است؛ چه بر اساس قيمتگذاري، چه بر اساس استقبال مخاطب. همچنان در اين رقابت بهويژه در رقابتي ميان عناصر نقاشانه در حوزه هنرهاي تجسمي و عناصر بصري عكاسانه و امروزه هنر ديجيتال، نقاشي بهواسطه اقتصاد يك عنصر پيشروتري بوده است؛ اما معتقدم آينده هنرهاي تجسمي در راستاي عكس، تصاوير عكاسانه، هنر ديجيتال و هنري كه بر اساس هوش مصنوعي شكل ميگيرد، ساخته خواهد شد. حوزه هنرهاي تجسمي يا حوزه هنرهاي بصري يا فاين آرت، رفته رفته در حال پوستاندازي است. ما در يك دايره بصري قرار داريم كه دائما در حال چرخيدن هستيم، گاهي با نقاشيهاي رئال، گاهي با نقاشيهاي هايپررئال، گاهي با مجسمههاي مينيمال، گاهي با سازههاي مينيمال، گاهي با فرهنگ پاپ، گاهي با گونهاي سورئاليسم نوين و گاهي با هنرهاي مفهومي؛ اما هر چه جلوتر ميرويم اين مفاهيم كاربرد گستردهتري در ساختار ذهني و سليقه عمومي و ويژگيهاي زيباشناسانه به وجود ميآورند كه اين ويژگيها ما را به سمت گونهاي هنر نوظهور ميبرد. اما بايد بگويم كه اين مفهوم نوظهور بودن و اين جنبش جديدي كه شكل گرفته، چون وابستگي تام و تمامي به تكنولوژي دارد، پس هر لحظه كه در موردش صحبت ميكنيم با پيشرفت تكنولوژي و ارائه ساختارهاي نوين ميتوانيم عنوان نوظهور را به آن بدهيم و حقيقتش اين است كه اين پوستاندازي خواهناخواه انجام خواهد شد. هنر معاصر جهان قطعا در آيندهاي نه چندان دور تحت كنترل يك فضاي ديجيتالي و يك فضايي با عناصر هوش مصنوعي، اما - اين اما خيلي اهميت دارد - هچنان با يك زيستهنرمندانه همراه است. در ايران وقتي ميگوييم يك كار چاپي يا ديجيتال يا يك كار عكس است، اين تصور هنرمندانه بودن يا ارزشمند بودن خيلي از سمت مخاطب درك نميشود. آثاري كه در جهان ارائه ميشود، آثار تكنسخه و منحصر به فرد است، گاهي اوقات نسخه دارد، كولكسيونرهاي خودش را دارد.
به عنوان يك استاد دانشگاه و يك هنرمند هنر جديد نظر شما در مورد حراجيهاي هنري چيست؟
حراجيهاي هنري يا حراجخانههاي هنري، در دوران نوين نقش مهمي ايفا ميكنند؛ هنرهاي تجسمي در طول تاريخ معاصر در طي جنبشهاي نوين هنري، چون پول توليد ميكند، پيوسته امري موثر و تاثيرگذار بوده؛ و هنرمند بر پايه اين حمايت ميتواند توليد كند و اين توليد را به عرصه و نمايش برساند و با مخاطب ارتباط برقرار كند. هنرمنداني كه آثارشان به حراجيها راه مييابد از نظر اقتصادي اوضاع ماليشان بهتر ميشود. من از بيان اين جمله ابايي ندارم كه اقتصاد اگر از هنرهاي تجسمي حمايت نكند، هنرمند هنرهاي تجسمي راهي به جز ترك خلاقيت خودش نخواهد داشت. ديگر دوران در فقر زندگي كردن هنرمندان به سرآمده. اثر هنري بايد در مكاني به جز آتليه هنرمند ديده و عرضه شود. آثار من يا تابلوهاي من به شخصه گاهي اوقات كشورهايي از جهان را ديده يا در جاهايي از اين كره خاكي نصب شده كه شايد من تا به حال پايم را آنجا نگذاشته باشم و اصلا اهميت اين توليد محتواي هنرمندانه به همين هست و ديگر دوران اينكه آثارمان را نگه داريم و آثارمان را ارائه نكنيم، گذشته است. هنرمند بايد ارائه كند، هنرمند بايد بر اين امواج خروشان تكنولوژي فائق آيد يا اگر هم نتواند برتري جويد، بايد بر اين امواج شناور باشد و با آن حركت كند و هميشه اين امر با پويايي اقتصاد همراه است. به همين دليل به نظرم حراج جداي از فروش و اينكه به هنرمند پول تزريق ميكند، يك رسميت اقتصادي به هنر ايران ميبخشد و بسيار در شناساندن هنرمندان ايراني به خارج از محدوده جغرافيايي كمك ميكند. هنر ايران بينظير است و هنرمندان ايران خلاق هستند و باید كه اقتصاد هنري جهان به سمت هنرمندان ايراني بيايد و هنرمندان ايراني بهواسطه اين حراج ميتوانند بيش از گذشته توليد محتوا كنند و اين توليد محتوا به عنوان يك معنا و مفهوم و يك سفير هنري در جهان حركت كند و نمايش داده شود و اين مهمترين اهميتي است كه بنيانهاي اقتصادي ويژه در هنرهاي تجسمي ميتوانند داشته باشند.
در مورد شركت در حراج تهران و اثري كه در واقع تنها اثر ارائه شده ديجيتال آرت در حراج بود. كمي توضيح میدهيد؟
من سالهاست كه فعاليت هنري ميكنم و طبيعي است كه جامعه هنري ايران من را به عنوان يك عكاس هنري ميشناسد. اما در چهار سال اخير اندكي تغيير شكل كاري دادم و اگرچه همچنان عكسبنيان هست، بيشتر به سمت ديجيتالآرت يا هنر ديجيتال رفتم و واقعيتش اين است كه هنر ديجيتالي كه ابزار من است و من همچنان هنرمند خالق آن. چون بيينيد با يك جستوجوي ساده اينترنتي متوجه ميشويم كه ما گونههاي مختلفي بر اساس هنر ديجيتال داريم. آنچه معمولا در ايران به عنوان هنر ديجيتال ميشناسيم، انساني است كه چون تكنولوژي ميداند، تكنولوژي براي او اثر هنري توليد ميكند. اما طبيعتا آن انسان هنرمند نيست. اما در شيوه كاري كه من انتخاب كردم، هنرمند صرفا يك نگاه ابزاري به اين فناوري دارد و اثري كه خلق ميكند همچنان متعلق به او است و در آن رد پاي تكنولوژي ديجيتال طبيعتا پررنگتر و مهمتر از هنرمند نيست و درستش هم همين است. اما خوشبختانه در اين دو دورهاي كه در حراج تهران دو اثر من شركت داده و به حراج گذاشته شد، تنها اثر در حوزه هنر ديجيتال بود و براي اولين بار بود كه در حراج تهران اثري در حوزه هنر ديجيتال ارائه شد. از اثرم در حراج استقبال هم شد از دوره اول شركت من تا اين دوره اخير هنر ديجتال حدودا 40 درصد رشد قيمتي و اقتصادي داشته. اين نشان ميدهد كه رفتهرفته دارد در سطح اقتصادي و سطح حرفهايتر و در سليقه مخاطبان و كلكسيونرهاي ايران جاي خودش را باز ميكند.
شما سالهاي زيادي است كه نمايشگاه انفرادي نداشتيد. آيا منتظر خلق آثار جديدي از شما باشيم؟
آخرين نمايشگاه انفرادي رسمي كه داشتم در گالري اعتماد دوبي بود و بعد از آن در چند نمايشگاه گروهي كار داشتم. برخي از كارهاي اخيرم خيلي امكان ارائه برايش وجود نداشته و برخي از كارها در فضاي هنري ما جا نيفتاده. براي يك هنرمندي كه دارد يك كار نوآورانهاي انجام ميدهد و وارد يك جهان ناشناختهاي شده، يك مقدار اين بزنگاهها اهميت دارد. اينكه اثر چه زماني و چه دورهاي ارائه شود و اين كار را سخت ميكند. پس از اين تغيير ماهيت كاري كه دادم و حركتم به سمت هنرهاي ديجيتال و تا حدي هوش مصنوعي رفت، به دنبال يك فرصت و بزنگاه هستم. اما چون اين سوال را مطرح كرديد، بايد بگويم با يك تيم فني در حوزه هنر ديجيتال و هوش مصنوعي در حال كار هستيم. در آينده نه چندان دور مجموعهاي از آثارم را به نمايش ميگذارم.
به عنوان يك هنرمند، پژوهشگر هنرمعاصر و سياستگذار حوزه هنر، وضعيتهاي نهادهاي هنري را در حمايت و ترويج هنرهاي ديجيتال چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به طور كلي عنواني مثل هنرهاي ديجيتال يا گرايشهاي متفاوتي مثل نقاشي ديجيتال، گرايشها و نمونههاي بسيار متأخري هستند. ميتوانم بگويم در فضاي فعلي كشور ما ناشناخته و يك مولود جديد در حوزه هنر به شمار ميروند و كمتر حرفهايهاي هنر و هنرمندان شناخته شده روزگار ما به سراغش رفتهاند. البته دلايل متعددي دارد. شايد هنوز بازار هنر و سرمايهگذاري هنري خيلي شناخت دقيق و درستي در مورد آن ندارد و سرمايهگذران حوزه هنر شايد هنوز به هنر ديجيتال اعتماد كمتري دارند. وقتي خيلي كمتر به آن پرداخته ميشود، طبيعتا بازارهاي سرمايه و نهادهاي هنري هم هنوز عادت به پذيرفتش ندارند. اينكه چرا عادت به پذيرفتنش ندارند، به اين واسطه است كه نهادهاي هنري ما، حراجيها و بازارهاي هنر و گالريها همچنان نگاه كلاسيكي به هنر و بهويژه هنرهاي تجسمي دارند و نقاشي و مجسمهسازي همچنان به عنوان يك ميراث هنري ميتواند باقي بماند. تغيير دادن آن دشوار است. در كشور ما چون گرايشهای هنرهاي صنايع دستي و هنرهاي دستي در آن وجود دارد. به همين خاطر پرداختن به هنر ديجيتال كمي زمانبر هست. در سالهاي اخير من جزو معدود كساني هستم كه ضمن كار پژوهشي در اين حوزه، آثار هنري كه خلق ميكنم. در خارج از مرزهاي ما سالهاست كه هنرمندان به هنر ديجتال گرايش پيدا كردهاند و در حراجيهای آثار هنرهاي ديجیتال ازجمله در بازارهاي كريپپتو، در بازارهاي ارزهاي ديجيتال حضور بسيار موفقي دارند. در كشورمان از طريق سينما بيشتر وارد يكسري تكنولوژيهاي ديجيتال ميشوند؛ گاهي به غلط گاهي به درست. چون سرمايه سينما سرمايه گستردهتري هست، در سينما آثاري شروع شده كه از اين تكنولوژي استفاده ميكند. من هم تقريبا يكتنه در اين دو دوره حراجي كه حضور داشتم يا آثاري كه خلق كردم، دارم سعي ميكنم كه اين بازار هنرهاي تجسمي را با اين نگاه جديد، اين ويژگي جديد و خلاقيت هنرمندانه جديد آشتي بدهم. چون درست است كه ميگويم ديجيتالآرت، اما واقعيت امر اينها ابزاري است كه يك هنرمند براي خلق هنرش و خلاقيتش و معناسازي از آن استفاده ميكند، طبيعي است كه اثر هنري خاص و منحصر به فردي توليد ميشود. فضاي مجازي ما مملو از آثاركپي است. وقتي سراغ هوش مصنوعي هم ميرويم، صرفا سرگرمي و تفريح است. خيلي كاربست هوش مصنوعي را براي خلق اثر هنري در كشورمان كشف نكرديم. وقتي فناوريهاي كامپيوتري وارد هنر بهويژه عكاسي و گرافيك شد، تعدادي زيادي گارد بستهاي داشتند. حتي زماني كه دوربين ديجيتال وارد كشور ما شد، بسياري از عكاسان كلاسيك ما دوربينهاي ديجيتال را قبول نداشتند و هنر عكاسي را به صرف عكاسي آنالوگ ميشناختند. اما خود آنها هم رفتهرفته پذيرفتند و امروز ميبينيم كه دوربين ديجيتال و تكنولوژي ديجيتال مورد قبول واقع شده و همگان از آن استفاده ميكنند. هنرهاي ديجيتال هم به همين صورت هست. يعني اگر درك و دريافت شود. بازار هنر هم به اين سمت گرايش پيدا خواهند كرد.