نگاهي به تعارضات سينماي رسمي ايران و استانداردهاي فستيوال كن
كشمكش ميان اقتدار و آزادي
سعيد هنرمند
جشنواره فيلم كن به عنوان معتبرترين رويداد سينماي هنري جهان، همواره عرصهاي براي نمايش آثار خلاق، مستقل و گاه جسور از سراسر جهان بوده است. از سوي ديگر، سينماي رسمي ايران كه در چارچوب نظارتهاي دولتي فعاليت ميكند، معمولا تعريفي خاص اما نانوشته از سينماي مطلوب دارد: آثاري سازگار با ارزشهاي رسمي و دوري از نقدهاي تند اجتماعي يا سياسي. اين دو تعريف متضاد از سينما، طي سالهاي اخير به خصوص در بستر جشنواره كن، بارها در برابر هم قرار گرفتهاند. حضور ايران در جشنواره كن، نه با فرياد آغاز شد و نه با تصويرپردازي باشكوه، در دهه چهل شمسي، هنگامي كه سينماي ايران بيشتر در سوداي سرگرمي و ستارهسازي ميزيست، فيلمي مستند به نام «كوروش كبير» ساخته مصطفي فرزانه، در بخش فيلمهاي كوتاه كن پذيرفته شد. اين لحظه، شايد در نظر برخي اتفاقي گذرا بود، اما در بطن خود نويددهنده ظهور نسلي بود كه از دل خاك خاورميانه، تصوير ديگري از انسان، هستي و رنج را بر پرده نقرهاي جهان خواهد نشاند. در دهه هفتاد كيارستمي، با چشماني خيره به جزييات و دوربيني آرام، جهانيان را با مفهومپردازيهاي بديعش در فستيوال كن مسحور كرد. حضور او در بخش مسابقه با فيلم «زير درختان زيتون» در سال ۱۳۷۳، آغاز فصل تازهاي بود. اما نقطه عطف، نخل طلاي فيلم «طعم گيلاس» در سال ۱۳۷۶ بود، افتخاري كه تا امروز، همچون قلهاي دستنيافتني بر بلنداي سينماي ايران ميدرخشد. در دهه نود اصغر فرهادي با فيلمهايي چون گذشته، فروشنده و قهرمان به جشنواره كن راه يافت. حضور سينماي ايران در سالهاي اخير در جشنواره كن پررنگ بوده است. اما در بعضي از اين موارد، آثار موفق ايراني خارج از سازوكار رسمي و گاهي حتي بدون مجوزهاي لازم در فستيوال كن شركت كردهاند. همين مساله بارها باعث واكنشهاي منفي مسوولان فرهنگي ايران شده است. يكي از نمونههاي برجسته اين دست فيلمها، فيلم «برادران ليلا» ساخته سعيد روستايي بود كه با استقبال فراواني در جشنواره كن مواجه شد. اما پس از بازگشت به ايران، نه تنها مجوز نمايش عمومي نگرفت، بلكه سازندگان آن با احضار و محروميتهاي حرفهاي مواجه شدند. اين اتفاق تنها يكي از نمونههاي متعددي است كه نشان ميدهد موفقيت جهاني لزوما به معني پذيرش داخلي نيست. در جشنواره كن ۲۰۲۵ نيز دو فيلم ايراني در بخش رقابتي حضور دارند، يكي روستايي با پروانه ساخت و پناهي بدون پروانه ساخت. از نگاه بخشي از مسوولان فرهنگي ايران، جشنوارههاي غربي، بهويژه كن، عامدانه به فيلمهايي ميدان ميدهند كه چهرهاي تلخ، تيره و معترض از ايران نشان ميدهند و انتخاب فيلمهاي خاص با اهداف سياسي انجام ميشود، نه صرفا به دلايل هنري.
در مقابل، برگزاركنندگان جشنواره كن بارها اعلام كردهاند كه تنها معيار انتخاب، كيفيت سينمايي، نوآوري و توانايي روايتگري است. آنان حضور مستمر كارگردانان ايراني را نشانه غناي فرهنگي ايران ميدانند. اما اين دو نگاه، در ذات خود ناسازگارند، يكي تلاش ميكند سينما را در چارچوبهاي هنجاري و محافظهكارانه تعريف كند و ديگري، سينما را از زبان استانداردهاي مورد تاييد سياستهاي خودش تعريف ميكند. در اين ميان، فيلمسازان مستقل ايراني بيشترين فشار را تحمل ميكنند. براي اين دسته، كن فرصتي طلايي براي ديده شدن است، اما عبور از فيلترهاي داخلي براي ساخت و ارسال فيلم، بعضا پرهزينه و طولاني است. به همين دليل برخي فيلمهاي ايراني در سالهاي اخير پس از توليد بدون اطلاعرساني به نهادهاي رسمي و مسوول به جشنواره فرستاده شدهاند. از سوي ديگر، اين فيلمسازان به دليل محدوديتهاي داخلي، به حمايتهاي خارجي نياز دارند، از سرمايهگذاري گرفته تا پخش و تبليغات. اين وابستگي مالي و رسانهاي، گاه موجب ايجاد بهانهاي ميشود كه توسط منتقدان اين نوع سينما به «سياهنمايي سفارشي» متهم شوند.
جشنواره كن، اغلب فيلمهايي را تحسين ميكند كه براي مخاطب جهاني خوانا و قابل درك هستند. اما همان آثار، ممكن است براي مخاطب داخلي سخت، تلخ يا دور از زندگي روزمره به نظر برسند. گاهي زبان استعاري يا فرم روايي پيچيده اين فيلمها باعث ميشود كه در داخل مورد اقبال عمومي قرار نگيرند؛ همين مساله نيز سوژهاي براي منتقدان محافظهكار فراهم ميكند تا آن آثار را به تظاهر روشنفكرانه براي غرب متهم كنند. اين شكاف ميان مخاطب داخلي و جهاني، يك چالش اساسي براي سينماي ايران است. از يك سو، فيلمسازان نميتوانند كاملا مستقل از دغدغههاي جامعه خود باشند و از سوي ديگر، براي ديده شدن در جشنوارههايي چون كن بايد زبان جهاني سينما را درك و بازآفريني كنند. مادامي كه نهادهاي فرهنگي در ايران، هنر را ابزاري براي تبليغ ارزشهاي خاص تلقي ميكنند و جشنواره كن متمركز است بر دريافت آثار سينماگران شبه اپوزيسيون ايراني، اين شكاف باقي خواهد ماند. با اين حال، حضور پررنگ سينماي ايران در اين فستيوال نشان ميدهد كه بهرغم تمام اين اختلافات، فيلمسازان ايراني همچنان ميتوانند خلاق، جسور و تاثيرگذار باشند. تنش ميان اين دو جهان شايد ادامهدار باشد، اما همين تضاد، موتور محرك بسياري از فيلمهاي موفق ايراني نيز هست. در يك نگاه خوشبينانه، ميتوان اين تنش را نه نشانه ضعف، بلكه نشانه پويايي سينماي ايران دانست؛ سينمايي كه در كشمكش ميان اقتدار و آزادي، صداي خود را پيدا كرده و جهاني شده است.