فرهنگ ايراني با تاريخ و تمدن چند هزار سالهاش، يكي از غنيترين و كهنترين فرهنگهاي جهان به شمار ميرود. اين فرهنگ اثيرات عميقي بر تمدنها و فرهنگهاي ديگر كشورها داشته است. يكي از ويژگيهاي برجسته فرهنگ ايراني، تاكيد بر ارزشهاي اخلاقي و انساني است كه در ادبيات و فلسفه ايراني به وضوح ديده ميشود. شاعران بزرگي مانند فردوسي، حافظ، سعدي و مولوي با آثار خود به ترويج اين ارزشها پرداختهاند. اين ارزشها شامل احترام به انسانيت، عدالت، صداقت و عشق به دانش و خرد است. امام علي (عليهالسلام)، نخستين امام شيعيان و يكي از شخصيتهاي برجسته تاريخ اسلام، تاثير عميقي بر فرهنگ و تفكر ايراني داشته است. امام علي به عنوان نماد عدالت، شجاعت و دانش در فرهنگ اسلامي شناخته ميشود و آموزههاي او در زمينههاي مختلف اخلاقي و اجتماعي مورد توجه قرار گرفته است.
ارادت ايرانيان به علي(ع)
ايرانيان از ديرباز به امام علي(ع) ارادت ويژهاي داشتهاند و اين ارادت در ادبيات، هنر و فرهنگ عمومي ايران به وضوح ديده ميشود. حضرت علي (عليهالسلام) به عنوان يك شخصيت مهم در تاريخ اسلام، نمادي از وحدت و همبستگي است و نبايد به عنوان عاملي براي ايجاد تفرقه و اختلاف در ميان مسلمانان استفاده شود. حضرت علي(ع) به خاطر ويژگيهاي اخلاقي، عدالتخواهي و شجاعتش مورد احترام بسياري از مسلمانان است و ميتواند الگويي براي اتحاد و همبستگي در جامعه اسلامي باشد. در فرهنگ ايراني، امام علي(ع) به عنوان الگويي براي عدالتخواهي و دفاع از حقوق مظلومان شناخته ميشود. اين ويژگيها در طول تاريخ الهامبخش بسياري از جنبشهاي اجتماعي و سياسي در ايران بوده است. همچنين، آموزههاي امام علي(ع) در زمينههاي اخلاقي و معنوي، همچنان به عنوان منبعي براي تربيت فردي و اجتماعي در جامعه ايراني مورد استفاده قرار ميگيرد.
فرهنگ ايراني و آموزههاي علي (ع)
فرهنگ ايراني و آموزههاي امام علي(ع) به عنوان دو عنصر مهم و تاثيرگذار، در شكلگيري يك هويت غني و چندلايه در جامعه ايراني منجر شده است كه در آن ارزشهاي ملي و ديني به صورت هماهنگ و مكمل يكديگر عمل ميكنند. اين هويت تركيبي به مردم ايران كمك كرده است تا در مواجهه با چالشهاي مختلف تاريخي و اجتماعي، استقامت و پايداري خود را حفظ كنند.
برادري و همبستگي اجتماعي در آموزههاي علوي
امام علي(ع) به شيعيان توصيه ميكند كه با يكديگر روابط انساني و مهربانانه برقرار كنند، به ديدار يكديگر بروند و به همديگر كمك كنند. اين رفتارها نشانه ايمان واقعي است و عدم انجام آنها ممكن است نشانه نفاق باشد. در آيه ۱۰ سوره حجرات، خداوند ميفرمايد: «إِنّما الْمُومِنُون إِخْوهٌ فأصْلِحُوا بيْن أخويْكُمْ واتّقُواالله لعلّكُمْ تُرْحمُون؛ مومنان تنها برادر يكديگرند، پس ميان برادرانتان صلح برقرار كنيد و از خدا پروا كنيد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.» براساس اين آيه، يكي از نشانههاي ايمان واقعي، وجود اخوت و برادري ميان مومنان است. به عبارت ديگر، اگر كسي اين حس برادري و همدلي را نسبت به ديگر مومنان نداشته باشد، از دايره ايمان خارج است. از امام علي (ع) روايت شده كه فرمودهاند: «لا يشبع المومن و أخوه الجائع» يعني «مومن نميتواند سير بخوابد در حالي كه برادرش گرسنه است.» اين جمله نشان ميدهد كه از ديدگاه حضرت علي (ع)، يكي از ويژگيهاي مومن واقعي اين است كه نسبت به نيازها و مشكلات برادران ديني خود بيتفاوت نباشد و در صورت توان، به ياري آنها بشتابد.
تقويت پيوندهاي اجتماعي
امام علي(ع) تاكيد ميفرمايند: «لا يُكلِّفُ الْمُومِنُ أخاهُ الطّلب إِليْهِ إِذا علِم حاجتهُ؛ مومنان بايد نسبت به نيازهاي يكديگر حساس باشند و بدون اينكه نيازمند مجبور به درخواست كمك شود، به ياري او بشتابند.» اين نوع رفتار نه تنها نشاندهنده محبت و همدلي است، بلكه باعث تقويت پيوندهاي اجتماعي و ايجاد جامعهاي همدل و متحد ميشود.
ويژگيهاي جهنميان
چنانكه در سوره حاقه، آيات ۳۳ و ۳۴ «إنه كان لا يومن بالله العظيم» به ويژگيهاي برخي جهنميان اشاره ميكند و دو ويژگي مهم را بيان ميكند: يكي عدم ايمان به خداوند بزرگ و ديگري بيتفاوتي نسبت به گرسنگان. اين آيات نشان ميدهند كه در ديدگاه قرآن، ايمان به خداوند و توجه به نيازمندان و گرسنگان در جامعه به هم پيوستهاند و هر دو از اهميت بالايي برخوردارند. تعبير «لايحض» به معناي عدم تشويق و تحريك ديگران به كمك به نيازمندان است. اين نشان ميدهد كه مسووليت اجتماعي فرد تنها به كمك مستقيم به نيازمندان محدود نميشود، بلكه شامل تشويق و ترغيب ديگران به اين كار نيز ميشود. بنابراين، اگر كسي در جامعه گرسنهاي ببيند و ديگران را به كمك به او تشويق نكند، اين بيتفاوتي ميتواند به عنوان نقصي در ايمان و عمل او تلقي شود.
مساله زيادهطلبي
همچنين در سوره تكاثر به موضوع زيادهطلبي و مشغول شدن انسانها به جمعآوري مال و ثروت اشاره دارد. آيه اول اين سوره با عبارت «الهاكم التكاثر» شروع ميشود كه به معناي «زيادهطلبي شما را غافل كرده است» ميباشد. اين سوره به انسانها هشدار ميدهد كه اين مشغوليت به امور دنيوي و جمعآوري مال و ثروت، آنها را از امور مهمتر و اساسيتر غافل ميكند و اين غفلت تا زمان مرگ ادامه مييابد. در تفسيرهاي مختلف، به اين نكته اشاره شده كه اين زيادهطلبي حتي ميتواند به تفاخر به آبا و اجداد و شمردن قبرها نيز كشيده شود، به اين معنا كه انسانها حتي در اين موارد نيز به دنبال برتريجويي و فخرفروشي هستند.
مساله ستم اقتصادي
در قرآن كريم، كمفروشي و ستم اقتصادي بهشدت محكوم شده و به عنوان عملي ناپسند و ناعادلانه معرفي شده است. آيه «ويلٌ لِلْمُطفِّفِين» به كساني اشاره دارد كه در معاملات خود كمفروشي ميكنند و حق ديگران را پايمال ميكنند. همچنين، حضرت علي (ع) به ويژگيهاي اين افراد اشاره كرده و ميفرمايد كه اينان به دنبال سودهاي ناعادلانه هستند، حقوق كارگران را بهموقع نميدهند، ربا ميگيرند، دروغ ميگويند و احتكار ميكنند.
دين و ديانت از نگاه اميرالمومنين(ع)
در اين سخنان، علي(ع) «تزاوروا و تعاطفوا و تبادلوا» «به ديدار يكديگر برويد، با هم مهربان باشيد و به يكديگر ببخشيد.» به چند نكته كليدي اشاره ميكنند
1- انصاف در روابط اجتماعي: يعني با ديگران به عدالت و انصاف رفتار كنيم و حقوق آنها را رعايت كنيم.
2- برادري و مواسات: همه مردم را به عنوان برادران و خواهران خود ببينيم و در مال و امكانات خود با آنها شريك شويم. اين به معناي همدلي و همكاري با ديگران است.
3- تزاوروا، تعاطفوا، تبادلوا: اين سه كلمه به ترتيب به معناي ديدار از يكديگر، مهرباني و عطوفت با يكديگر و كمك مالي به يكديگر است. اينها نشاندهنده اهميت ارتباطات اجتماعي و حمايت از يكديگر در جامعه اسلامي است.
4- پرهيز از نفاق: اگر كسي اين اصول را رعايت نكند و به ديگران كمك نكند، به نوعي دچار نفاق شده و از ايمان واقعي دور است. اين آموزهها نشاندهنده اين است كه ايمان واقعي در عمل و رفتار اجتماعي انسانها تجلي پيدا ميكند و تنها به عبادات فردي محدود نميشود.
ايمان و ايران در نگاه علوي
نگاه وسيع و عادلانه امام علي(ع) به انسانها و جوامع مختلف است كه براساس اعمال و نيتهاي آنان قضاوت ميشود، نه براساس قوميت يا مليت.
امام علي(ع) به اعتراض برخي اعراب نسبت به حضور و نفوذ ايرانيان در جامعه اسلامي پاسخ ميدهد. او با اشاره به تلاش و شبزندهداري ايرانيان در راه خدا، از آنان دفاع ميكند و تاكيد ميكند كه اين افراد به خاطر دين و ايمانشان مورد احترام هستند.
علامه مجلسي به نقل از الغارات مينويسد: «عباد بن عبدالله اسدى گويد: روز جمعه در مسجد نشسته بودم و على(ع) بر منبرى ساخته از آجر خطبه ميخواند و صعصعه بن صوحان هم در آنجا بود. اشعث بن قيس كندي به مسجد آمد پای بر سر مردم مینهاد و پيش میرفت. جلو آمد و به اعتراض گفت: «اين سرخرويان (ايرانيان) جلو روي تو بر ما غلبه كردهاند و مانع آنها نميشوي.» علي (عليه السلام) درحالي كه خشمگين بود، فرمود: «ليبينُ الْيوْم مِنْ أمْرِ الْعربِ؛ امروز نشان خواهم داد كه عرب چه كاره است.» آنگاه فرمود: «منْ يعْذِرُنِي مِنْ هولاءِ الضّياطِره يقْبِلُ أحدُهُمْ يتقلّبُ علي حشاياهُ و يهجِّدُ قوْمٌ لِذِكرِالله فيأْمُرُنِي أنْ أطْرُدهُمْ فأكون مِن الظّالِمِين؛ چه كسي مرا معذور ميدارد از اين شكم گندههايي كه خودشان در بستر نرم استراحت ميكنند و آنها (ايرانيان) در هواي گرم به خاطر خدا فعاليت ميكنند، آنگاه از من ميخواهند آنان را طرد كنم تا از ستمكاران باشم؟» سپس اينگونه فرمود: «والّذِي فلق الْحبّه و برأ النّسمه لقدْ سمِعْتُ مُحمّداً (صليالله عليه و آله) يقُولُ: ليضْرِبُنّكمْ والله علي الدِّينِ عوْداً كما ضربْتُمُوهُمْ عليهِ بدْءاً»؛ قسم به آنكه دانه را شكافت و آدمي را آفريد! از محمد (صليالله عليه و آله) شنيدم كه ميفرمود: به خدا سوگند هر آينه ايرانيان شما را با شمشير خواهند زد كه به اسلام باز گرديد؛ آنگونه كه شما در آغاز آنها را به اسلام دعوت كرديد.»
در اينجا اميرمومنان(ع) نه تنها از ايرانيان دفاع ميكند، بلكه آنان را از حافظان اسلام دانسته كه روزي به خاطر بازگرداندن عربها به اسلام با آنها درگير خواهند شد و در اين كار خود موفق خواهند بود؛ يعني تجدد اسلام از طريق ايرانيان است. امامعلي(ع) ملاك احترام به ايرانيان را تلاش آنها به خاطر خدا و پاسداري از اسلام ذكر كرده است.
(سفينه البحار، ج ۲، ص ۶۹۳، چاپ سنگي؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج ۲۰، ص ۲۸۴؛ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۱۸ و ج ۳۴، ص ۳۱۹، ثقفي، الغارات، ص ۳۴۰، ترجمه آيتي).
ارزشها عامل تقويت و پايداري جامعه
اميرالمومنين علي (ع) در دوران حكومت خود با چالشهاي فرهنگي و اجتماعي متعددي مواجه بود. يكي از اين چالشها، عطش و تمايل شديد به قدرت و مقامهاي دنيوي بود كه در ميان برخي از افراد جامعه آن زمان رواج يافته بود. فرهنگ قرآن كه ميفرمايد «فاستبقوا الخيرات» «در خيرات و خوبيها از همديگر سبقت بگيريد» نه در رسيدن به مال دنيا يا رسيدن به منافع و پست و مقام دنيوي. براي مقابله با اين ضد ارزشهاي فرهنگي، امام علي(ع) بر اهميت حفظ و پاسداشت سنتهاي نيكو و ارزشهاي مثبت تاكيد داشت. در نامه ۵۳ به مالك اشتر، امام علي(ع) فرمود، «ولاتنْقُضْ سُنّهً صالِحهً عمِل بها صدورُ هذِهِ الاُمهِ واجْتمعتْ بِها الاُلْفه وصلُحتْ عليها الرعِيهُ...» به وضوح بر اهميت حفظ سنتهاي صالحه و پسنديده كه توسط بزرگان امت رعايت شده و موجب اتحاد و همبستگي جامعه ميشود، تاكيد ميكند. ايشان به مالك اشتر توصيه ميكند كه اين سنتها را نقض نكند، زيرا اين سنتها نه تنها به حفظ اعتقادات اسلامي كمك ميكنند، بلكه موجب وفاق و اتحاد جامعه نيز ميشوند و درنهايت جامعه اسلامي را در برابر دشمنانش قدرتمند ميسازند.
شاهنامه؛ پيوند عميق فرهنگ، دين و اخلاق
شاهنامه فردوسي يكي از مهمترين آثار ادبيات فارسي است كه نه تنها به دليل زيباييهاي زباني و ادبي، بلكه به دليل محتواي غني و ارزشهاي فرهنگي و اخلاقياش مورد توجه قرار گرفته است. اين اثر در دوره سامانيان، زماني كه تلاشهاي زيادي براي احياي فرهنگ و هويت ايراني صورت ميگرفت، نوشته شده است. شاهنامه فردوسي نمونهاي از تلاشهاي فرهنگي و ادبي ايرانيان براي حفظ و تداوم هويت و ارزشهاي خود در دورههاي مختلف تاريخي است. فردوسي با بهرهگيري از داستانهاي اساطيري و تاريخي ايران باستان، شاهنامه را به گونهاي تدوين كرده كه علاوه بر حفظ اصالت داستانها، ارزشهاي اخلاقي و ديني را نيز در آن منعكس كند. دينگرايي در شاهنامه به شكلهاي مختلفي نمود پيدا ميكند. در بسياري از داستانها، شخصيتها به اصول اخلاقي و ديني پايبند هستند و اين اصول نقش مهمي در تصميمگيريها و رفتارهاي آنها ايفا ميكند. براي مثال، در داستانهايي مانند رستم و سهراب يا سياوش، ارزشهايي مانند وفاداري، صداقت و عدالت به وضوح ديده ميشود. اين ارزشها نه تنها به عنوان اصول اخلاقي، بلكه به عنوان بخشي از هويت فرهنگي و ديني جامعه ايراني در آن زمان مطرح ميشوند. همچنين، فردوسي با استفاده از زبان و بيان حماسي، تلاش ميكند تا اين ارزشها را به شكلي جذاب و تاثيرگذار به خوانندگان منتقل كند. او با تركيب داستانهاي كهن با آموزههاي ديني و اخلاقي، اثري خلق كرده كه نه تنها به عنوان يك اثر ادبي برجسته شناخته ميشود، بلكه به عنوان يك منبع الهامبخش براي ترويج ارزشهاي انساني و ديني نيز مورد استفاده قرار ميگيرد.
اميرمومنان(ع) در نظر حكيم طوس
فردوسي در شاهنامه به وضوح نشان ميدهد كه به اسلام گرويده و آن را به عنوان دين خود پذيرفته است. در ديباچه شاهنامه و بخشهاي مختلف آن، او به پيامبر اسلام اشاره ميكند و از او به عنوان راهنمايي براي رستگاري ياد ميكند. اين نشان ميدهد كه فردوسي به آموزههاي اسلامي اعتقاد داشته و آنها را به عنوان راهنماي زندگي خود پذيرفته است. همچنين، در داستان اسكندر، فردوسي به اسلام به عنوان ديني كه به كمال رسيده و قبله آن مكه است، اشاره ميكند. اين نشان ميدهد كه او اسلام را به عنوان ديني كامل و هدايتگر ميبيند و آن را از ديگر اديان متمايز ميسازد.
«تو را دانش و دين رهاند درست / در رستگاري ببايدت جست / وگر دل نخواهي كه باشد نژند / نخواهي كه دايم بوي مستمند / به گفتار پيغمبرت راه جوي / دل از تيرگيها بدين آب شوي»
فردوسي در شاهنامه براي اهل بيت پيامبر اسلام(ص) احترام ويژهاي قائل است و اين احترام را در ابيات مختلفي نشان ميدهد. او حديث «أنا مدينه العلم و علي بابها» را بهگونهاي تضمين ميكند كه نشاندهنده ارادت او به امام علي (ع) است:
«كه من شهر علمم، عليم در است / درست اين سخن قول پيغمبر است»
همچنين، فردوسي در ابياتي كه به آن اشاره ميكند، خود را بنده اهل بيت پيامبر و ستاينده خاك پاي وصي (امام علي) معرفي ميكند: «منم بنده اهل بيت نبي / ستاينده خاك پاي وصي» اين ابيات نشاندهنده اعتقاد و ارادت قلبي فردوسي به اهل بيت و به ويژه امام علي(ع) است. فردوسي با اين ابيات، پيوند خود را با آموزههاي شيعه و حديث ثقلين كه به خلافت و ولايت امام علي(ع) اشاره دارد، نشان ميدهد.
امام علي(ع) به اعتراض برخي از اعراب نسبت به حضور و نفوذ ايرانيان در جامعه اسلامي پاسخ ميدهد. او با اشاره به تلاش و شبزندهداري ايرانيان در راه خدا، از آنان دفاع ميكند و تاكيد ميكند كه اين افراد به خاطر دين و ايمانشان مورد احترام هستند. علامه مجلسي به نقل از الغارات مينويسد: «عباد بن عبدالله اسدى گويد: روز جمعه در مسجد نشسته بودم و على(ع) بر منبرى ساخته از آجر خطبه ميخواند و صعصعه بن صوحان هم در آنجا بود. اشعث بن قيس كندي به مسجد آمد پاى بر سر مردم مىنهاد و پيش مىرفت. جلو آمد و به اعتراض گفت: «اين سرخ رويان (ايرانيان) جلو روي تو بر ما غلبه كردهاند و مانع آنها نميشوي.» علي (عليه السلام) درحالي كه خشمگين بود، فرمود: «ليبينُ الْيوْم مِنْ أمْرِ الْعربِ؛ امروز نشان خواهم داد كه عرب چه كاره است.» آنگاه فرمود: «منْ يعْذِرُنِي مِنْ هولاءِ الضّياطِرهِ يقْبِلُ أحدُهُمْ يتقلّبُ علي حشاياهُ و يهجِّدُ قوْمٌ لِذِكرِالله فيأْمُرُنِي أنْ أطْرُدهُمْ فأكون مِن الظّالِمِين؛ چه كسي مرا معذور ميدارد از اين شكم گندههايي كه خودشان در بستر نرم استراحت ميكنند و آنها (ايرانيان) در هواي گرم به خاطر خدا فعاليت ميكنند، آنگاه از من ميخواهند آنان را طرد كنم تا از ستمكاران باشم؟» سپس اينگونه فرمود: “والّذِي فلق الْحبّه و برأ النّسمه لقدْ سمِعْتُ مُحمّداً (صليالله عليه و آله) يقُولُ: ليضْرِبُنّكمْ والله علي الدِّينِ عوْداً كما ضربْتُمُوهُمْ عليهِ بدْءاً «قسم به آنكه دانه را شكافت و آدمي را آفريد! از محمد (صليالله عليه و آله) شنيدم كه ميفرمود: به خدا سوگند هر آينه ايرانيان شما را با شمشير خواهند زد كه به اسلام بازگرديد؛ آنگونه كه شما در آغاز آنها را به اسلام دعوت كرديد.»
فردوسي در شاهنامه به وضوح نشان ميدهد كه به اسلام گرويده و آن را به عنوان دين خود پذيرفته است. در ديباچه شاهنامه و بخشهاي مختلف آن، او به پيامبر اسلام اشاره ميكند و از او به عنوان راهنمايي براي رستگاري ياد ميكند. اين نشان ميدهد كه فردوسي به آموزههاي اسلامي اعتقاد داشته و آنها را به عنوان راهنماي زندگي خود پذيرفته است. همچنين، در داستان اسكندر، فردوسي به اسلام به عنوان ديني كه به كمال رسيده و قبله آن مكه است، اشاره ميكند. اين نشان ميدهد كه او اسلام را به عنوان ديني كامل و هدايتگر ميبيند و آن را از ديگر اديان متمايز ميسازد.