• 1404 سه‌شنبه 23 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6042 -
  • 1404 سه‌شنبه 23 ارديبهشت

نگرشي به حضور هوش مصنوعي در قلمروی داستان‌نويسي

رقيب يا دستيار نويسنده؟

آيا هوش مصنوعي جاي ذهن و خلاقيت نويسنده را مي‌گيرد يا مشاور او مي‌شود؟

شبنم كهن‌چي

تا چند سال پيش، دغدغه اصلي نويسندگان تاثير شبكه‌هاي اجتماعي بر عادت‌هاي خواندن و نوشتن بود: كوتاه‌نويسي، شتاب‌زدگي در روايت و دگرگوني لحن مسلط بر متون ادبي. اما امروز، موج ديگري فرا رسيده كه نه‌فقط ابزار كار نويسنده، كه خود نوشتن را دگرگون كرده است: ورود هوش مصنوعي به جهان داستان‌.

پرسش‌هايي جدي در فضاي ادبي شكل گرفته است: آيا هوش مصنوعي مي‌تواند به يك همكار تبديل شود يا رقيبي جدي خواهد بود؟ آيا خلاقيت انساني با الگوريتم جايگزين مي‌شود؟ يا هنوز چيزي در نهاد انسان هست كه قابل شبيه‌سازي نيست؟ آنچه اغلب در ميان اين پرسش‌ها ناديده گرفته مي‌شود، نقش «احساس» و « شهود» نويسنده است؛ همان نيروهايي كه از درون نويسنده غليان مي‌كند و به كلمات جان مي‌دهند و روايات را به جهان واقعي پيوند مي‌زنند؛ نيروهايي كه تاكنون در هيچ الگوريتمي بازتوليد نشده‌اند.

 

هوش مصنوعي چگونه داستان مي‌نويسد؟

در سال‌هاي اخير، هوش مصنوعي به سرعت در حال پيشرفت بوده و ردپاي خود را در صنايع مختلف، از پزشكي و مهندسي گرفته تا هنر و رسانه، برجاي گذاشته است. يكي از حوزه‌هايي كه اين فناوري نوظهور تاثير قابل توجهي بر آن گذاشته، عرصه نويسندگي است. ظهور ابزارهاي هوش مصنوعي كه قادر به توليد متن، خلق شخصيت‌ها و حتي پيشنهاد طرح‌هاي داستاني هستند، پرسش‌هاي اساسي در مورد نقش نويسندگان انساني و آينده اين حرفه مطرح كرده است.

مدل‌هاي زباني پيشرفت‌هاي مانند ChatGPT، Sudowrite و Jasper وارد حوزه توليد محتوا شده‌اند؛ اما داستان‌نويسي، به دليل وجود پيچيدگي ساختار، احساس و تخيل، چالشي جدي‌تر براي اين فناوري‌هاست. مدل‌هايي مانند Chat GPT مبتني بر پايه آموزش ميلياردها كلمه از متون انساني، توانايي شبيه‌سازي ساختار روايت، شخصيت‌پردازي و حتي سبك‌هاي زباني را پيدا كرده‌اند. همچنين ابزارهايي مانند Sudowrite مخصوص نويسندگان داستان طراحي شده‌اند تا به خلق ديالوگ، توصيف، ايده و گره‌افكني كمك كنند.

به‌ طور كلي هوش مصنوعي براي نوشتن داستان از فرآيند پيچيده‌اي استفاده مي‌كند كه در هسته خود بر يادگيري الگوهاي زباني از حجم وسيعي از متن استوار است. اين داده‌ها شامل كتاب‌ها، مقالات، وب‌سايت‌ها و انواع ديگر نوشته‌ها است. در طول اين فرآيند آموزشي، مدل الگوهاي زباني، ساختار جملات، نحوه روايت داستان و ارتباط بين كلمات و مفاهيم را ياد مي‌گيرد. نويسنده يا كاربر مي‌تواند يك درخواست ساده به هوش مصنوعي بدهد و نتيجه بگيرد. براي مثال: «يك داستان كوتاه درباره يك گربه فضانورد بنويس» و يك داستان كوتاه تحويل بگيرد. اگر اين درخواست با جزييات بيشتري همراه باشد نتيجه كامل‌تري مي‌گيرد، مثلا تعيين ژانر، شخصيت‌ها و عناصر كليدي داستان. هوش مصنوعي با استفاده از دانش زباني كه در مرحله آموزش كسب كرده است، تلاش مي‌كند تا مفهوم و هدف درخواست كاربر را درك كند. اين شامل تجزيه و تحليل كلمات كليدي، ساختار جمله و لحن درخواست است. اساس كار توليد متن در اين مدل‌ها، پيش‌بيني محتمل‌ترين كلمه بعدي است. با دريافت درخواست، مدل با توجه به متن درخواست و الگوهايي كه آموخته است، احتمال وقوع كلمات مختلف را براي ادامه متن محاسبه مي‌كند. پس از انتخاب كلمه، آن را به متن در حال توليد اضافه مي‌كند. سپس، مدل همين فرآيند را تكرار مي‌كند: با در نظر گرفتن كل متن توليد شده تاكنون، كلمه بعدي را پيش‌بيني و اضافه مي‌كند. اين فرآيند به صورت متوالي ادامه مي‌يابد تا زماني كه مدل به يك نقطه پاياني برسد، مانند رسيدن به طول متن مورد نظر، توليد يك علامت پايان جمله مناسب، يا بر اساس دستورالعمل‌هاي كاربر.

در حال حاضر، هوش مصنوعي در تقليد سبك‌هاي مختلف نوشتاري و توليد متن‌هاي از نظر گرامري صحيح بسيار خوب عمل مي‌كند. با اين حال، هوش مصنوعي هنوز فاقد درك عميق از احساسات انساني، خلاقيت اصيل و تجربه زيسته است كه براي خلق داستان‌هاي واقعا جذاب و تاثيرگذار ضروري است. بنابراين در حال حاضر، هوش مصنوعي بيشتر به عنوان يك ابزار كمكي براي نويسندگان در نظر گرفته مي‌شود تا يك جايگزين كامل. نويسندگان مي‌توانند از آن براي ايده‌پردازي، غلبه بر انسداد نويسندگي، يا بهبود كيفيت نگارش خود استفاده كنند.

 

اگر هوش مصنوعي مي‌نوشت...

با توضيحات كلي كه در مورد عملكرد هوش مصنوعي در داستان‌نويسي داديم، شايد ديگر لازم نباشد تاكيد كنيم هوش مصنوعي قادر به تجربه، احساس يا شهود نيست و فقط مي‌تواند بر اساس الگوها بنويسد و بازسازي كند. اما براي دريافت دقيق اين گفتار و درك بهتر آن مقايسه‌اي ساده اما گويا مي‌توان انجام داد. رمان «همنوايي شبانه اركستر چوب‌ها» نوشته رضا قاسمي كه جوايز بسياري برده و تحسين شده است با اين جملات آغاز مي‌شود: «مثل اسبي بودم كه پيشاپيش وقوع فاجعه را حس كرده باشد. ديده‌اي چطور حدقه‌هایش از هم مي‌درند و خوفي را كه در كاسه‌ سرش پيچيده باد مي‌كند توي منخرين لرزانش؟ ديده‌اي ‌چطور شيهه مي‌كشد و سُم مي‌كوبد به زمين؟ نه، من هم نديده‌ام. ولي اگر اسبي بودم هراس خود را اين‌ طور برملا مي‌كردم...» اگر از هوش مصنوعي (Chatgpt) بخواهيم با توجه به كل داستان، شخصيت‌ها و فضاي اين رمان، خودش نوشتن رمان را آغاز كند و آنچه رضا قاسمي نوشته را بازنويسي كند، رمان اين‌چنين آغاز مي‌شود: «احساسي داشتم شبيه حيواني كه فاجعه را پيش از رسيدنش مي‌فهمد؛ تنم مي‌لرزيد، دلم به هم مي‌كوبيد و هواي اطرافم بوي خطر مي‌داد. نمي‌دانستم قرار است چه اتفاقي بيفتد، اما مطمئن بودم كه چيزي در راه است - چيزي كه آرامش را از در و ديوار اين خانه خواهد ربود.»

اين نتيجه در هر هوش مصنوعي با توجه به الگوريتم‌ها و دسترسي‌هايش متفاوت است. در هوش مصنوعي ديگري اگر درخواست كنيم كه اين رمان را بنويسد و اولين پاراگراف را بنويسد، آغاز رمان همنوايي شبانه اركستر چوب‌ها، چنين خواهد بود: «سكوتِ قبل از شكستن بود. آن نوع سكوتي كه نه از نبودِ صدا كه از سنگيني انتظار مي‌آيد. مثل حبابي نامریي كه دورِ لحظه‌ها پيچيده و هر آن ممكن است با يك سوزنِ كوچك اتفاق بتركد و همه ‌چيز را به هم بريزد. من اين سنگيني را توي رگ‌هايم حس مي‌كردم؛ يك جور كشيدگي نامفهوم، انگار بندِ نازكي داشت پاره مي‌شد و خبرِ تلخي از آن سوي پرده مي‌رسيد. نه صدايي شنيده بودم، نه سايه‌اي ديده بودم، اما اين حسِ خزنده، مثل پيچك، دورِ تنهايي‌ام مي‌پيچيد و نفسم را تنگ مي‌كرد.»

شايد اگر بدون اينكه بدانيد در حال تست هوش مصنوعي هستيم، اين سه متن را كنار هم قرار بدهيم، نتوان حدس زد دو متن كنار داستان رضا قاسمي را انسان ننوشته. اما همين مقايسه ساده نشان مي‌دهد شايد هوش مصنوعي بتواند كلمات را به درستي انتخاب كند و كنار هم قرار بدهد اما قادر به ساختن حس و روح غالب بر داستان نخواهد بود. داستان‌نويسي فراتر از كنار هم قرار دادن كلمات است. اين فرآيند نيازمند درك عميق از احساسات انساني، انگيزه‌ها، پيچيدگي‌هاي روابط، و ظرافت‌هاي فرهنگي و اجتماعي است. هوش مصنوعي، هرچند در پردازش داده‌ها و يافتن الگوها بسيار قدرتمند است، اما فاقد تجربه زيسته، همدلي و خلاقيت اصيلي است كه جوهره يك اثر هنري را تشكيل مي‌دهد.

 

مشاوري براي ايده‌پردازي و خلق طرح

اگر نگراني و احساس خطر را كنار بگذاريم مي‌توان به هوش مصنوعي، جاي رقيب به عنوان يك ابزار كمكي براي نويسندگان نگاه كرد؛ كمك به ايده‌پردازي و خلق طرح (يافتن الگوهاي داستاني محبوب، ژانرهاي پرطرفدار و حتي ايده‌هاي نوظهور) شخصيت‌پردازي (كمك به خلق شخصيت‌هاي پيچيده و چندبعدي با ارائه ويژگي‌هاي شخصيتي متنوع، پيشينه‌هاي داستاني احتمالي) بهبود كيفيت نگارش (ايفاي نقش به عنوان يك ويرايشگر) و غلبه بر انسداد نويسندگي (ارائه پيشنهادهاي مختلف براي ادامه داستان، گره‌گشايي از طرح، يا معرفي عناصر جديد).

در سال 2023 رماني با نام «مرگ نويسنده» منتشر شد كه در محافل ادبي سر و صداي زيادي به پا كرد؛ يك معماي جنايي كه با كمك ابزارهاي هوش مصنوعي مانند Chat GPT خلق و به نام مستعار آيدان مارچين منتشر شد. استفن مارچ كه نويسنده و روزنامه‌نگار است اين داستان را با استفاده از انواع دستورات با سه برنامه Chat GPT، Sudowrite و Cohere نوشته است. به گفته او ۹۵ درصد اين رمان توليد هوش مصنوعي است. انتخاب نام «مرگ نويسنده» نيز انتخابي هوشمندانه براي اين رمان است.

 

ماشيني در جاده نوشت

اما پيش از «مرگ نويسنده» يك رمان جاده‌اي منتشر شد كه مورد توجه مخاطبان امريكايي قرار گرفت. ميان ژانرهاي ادبيات داستاني در امريكا، رمان‌هاي «جاده‌اي» يكي از محبوب‌ترين ژانرهاست كه به كامل‌ترين شكل، آزادي را معنا مي‌كند؛ رها شدن از مسووليت‌ها و يكنواختي زندگي روزمره و فرار به وسعت يك خاك. در بيشتر آثار اين ژانر، يك مرد پشت فرمان است اما سال 2018 اتفاق تازه‌‌اي افتاد؛ راس گودوين با تقليد از رمان «در جاده» اثر جك كرواك، در مارس ۲۰۱۷ با نصب سه حسگر كه ورودي‌هاي دنياي واقعي را ارائه مي‌دادند، روي يك كاديلاك، از نيويورك به نيواورلئان سفر كرد: يك دوربين نظارتي كه روي صندوق عقب نصب شده بود و مناظر در حال عبور را ضبط مي‌كرد، يك ميكروفن كه مكالمات داخل خودرو را ضبط مي‌كرد و يك سيستم موقعيت‌ياب جهاني (GPS) كه موقعيت خودرو را رديابي مي‌كرد. خروجي اين حسگرها توسط هوش مصنوعي به كلماتي تبديل مي‌شد كه روي رول‌هاي كاغذ رسيد چاپ مي‌شدند. اين رمان در سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات ژان بوآت منتشر شد. گودوين متن را ويرايش نكرد. اگرچه او نثر را «ناهموار» و داراي اشتباهات تايپي مي‌دانست، اما مي‌خواست متن توليد شده توسط ماشين را عينا و براي مطالعه آينده ارائه بدهد. داستان با اين جمله آغاز مي‌شود: «ساعت نه و هفده دقيقه صبح بود و خانه سنگين بود.»

رمان The Road نقل سه روز از اين سفر نيويورك به نيواورليان است. نويسندگان و همكاراني كه در اين سفر جاده‌اي همراه بودند راس گودين، كنريك مك داول و هلن پلانكل بودند.

 

حفظ مالكيت و اصالت؛ خطر اصلي

نمونه‌هاي توليد هوش مصنوعي در جهان هنر و ادب كم نيست. شايد با ديدن نتايج هر كدام از اين پروژه‌ها حيرت‌زده شويم يا احساس خطر كنيم. اما خطر واقعي اين نيست كه هوش مصنوعي جايگزين انسان داستان‌نويس شود. خطر اصلي از دست رفتن اصالت در جهان داستان است، آنچه تنها با تجربه و شهود و احساسات به دست مي‌آيد. داستان‌نويسي، بازتاب تجربه، حافظه، ناخودآگاه، و فرهنگ است. آيا متني كه حاصل ماشين است، مي‌تواند جايگزين آن شود؟ همچنين مساله مالكيت يكي از مهم‌ترين مسائل در حوزه توليدات هوش مصنوعي نه‌تنها در جهان داستان بلكه در همه عرصه‌هاست. آيا نويسندگان هنگامي كه در نوشتن از هوش مصنوعي كمك مي‌گيرند بايد صادقانه آن را اعلام كنند؟ اگر اين داستان‌ها برنده جايزه‌اي شوند چطور؟ آيا داستاني كه تجربه انساني ندارد، مي‌تواند ادبيات تلقي شود؟ و ده‌ها سوال ديگر كه هنوز پاسخي درخور كه قابل قبول براي عموم مردم باشد براي آن يافت نشده است.

به هر حال به نظر مي‌رسد آينده داستان‌نويسي نه انكار هوش مصنوعي است، نه تسليم شدن به آن. بلكه تلفيقي است از خلاقيت انساني و هوش ماشيني؛ يافتن راهي براي همزيستي خلاقانه و صادقانه با آن، جايي كه انسان هنوز صاحب احساس و اصالت باقي مي‌ماند و ماشين تنها ابزاري است براي گشودن مسيرهاي تازه در نوشتن.

اما در پايان، هنوز چيزي در داستان‌نويسي انساني هست كه در الگوريتم‌ها يافت نمي‌شود: زخم، درد، عشق، شهود و... آن جرقه نامریي كه فقط از دل زندگي مي‌جوشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون