• 1404 سه‌شنبه 23 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6041 -
  • 1404 دوشنبه 22 ارديبهشت

درنگي بر «و خدا فكرهاي ديگري داشت» مجموعه شعر عباس ثائر، شاعر عراقي

وقتِ سر به فلك كشيدن دردها

محمد صابري|لانجاينوس مي‌گويد اعتلا و عظمت يك اثر ادبي و به‌خصوص شعر در بلنداي فكري مولف، عواطف پرشور، آرايه‌هاي ادبي، زبان برجسته و نگارش باوقار است؛ با اين تلقي اگر بخواهيم نگاهي به مجموعه «و خدا فكرهاي ديگري داشت» داشته باشيم در بيشتر شعرهاي اين دفتر با جزر و مدي قابل‌قبول، اين پنج گانه‌ها را با رعايت انصاف خواهيم ديد. «دردها نيز مانند ما هستند/ آنها نيز به دنيا مي‌آيند» بي‌ترديد، درد از مولفه‌ها و دغدغه‌هاي هميشگي شاعران ديروز و امروز و فرداست چرا كه بي‌درد، هنر نبوده و نيست، مي‌بايست كه هنرمند قدردان دردهايش باشد كه اگر نبودند، او نيز نبود اما آن چه در اين سطرها شاعرانگي ويزه‌اي را به مخاطب عرضه مي‌كند نه صرفا درد و داغ كه نوع زايمان آن است، بلوغ فكر شاعر در نگاهي ديگر گونه به زندگي و رسيدن به سرمنشأ درد. در ادامه اين شعر بلند مي‌خوانيم:  ميخي را به ياد مي‌آورم/ بر ديوار خانه‌مان/ از بدو تولد تاكنون/ پدر آن را استوار و ماندگار توصيف كرد...» شاعر براي بسط ايدئولوژيك زايمان درد و چگونگي‌اش بر زندگي انسان معاصر سراغ ميخي رفته بر ديوار خانه پدري، و بعد مي‌گويد:  «به ما مي‌گفت مانند آن باشيم/ ما حرفش را نمي‌فهميديم/ چگونه مانندش باشيم؟!/ بزرگ‌تر كه شديم/ فهميديم/ ميخ‌ها هيچ‌گاه به زمين نمي‌افتند...» شاعر براي رسيدن به كشف و شهود شاعرانه‌اش در خصوص چگونگي و مواجهه با درد از نماد ميخ براي قدرت انسان بهره مي‌برد، تمثيلي آشنا اما با ظرافتي خاص از آن آشنازدايي مي‌كند، چه آنكه تا پيش از او ميخ نماد و نشانه نفهميدن و كژفهمي در ادبيات و ضرب‌المثل‌هاي عاميانه كاربست و برد داشته، اينجا نماد ماندگاري و استواري است. در ادامه مي‌گويد:  «ماندگاري نيز همانند اشياست/ از اين سوال در تنگنا قرار مي‌گيرد/ چرا و چرا/ بايد ماندگاري هميشه ماندگار باشد...» اين جا نقطه عطف شعر است كه از شكم درد، دردي بزرگ‌تر و بسيط‌تر مي‌زايد، دردي كه ترجمان دردي ديگر است، دردي كمتر شناخته شده، اين نيهیليسم شاعرانه تداعي‌گر نيهیليسم كامو است در افسانه سيزيف. با نگاهي ديگر به اين دفتر مي‌توان دريافت معناشناسي و معناگريزي از دغدغه‌هاي جدي شاعر جوان عراقي است. دلالت‌ورزي بي‌توجه به مرزهاي زبان، جست و گريخت‌هاي سكرآور كه تنه مي‌زند به ناخودآگاه مخاطب در مواجه با روزمرّگي، با اين همه در همه شعرها به آن هدف غايي كه كمال مطلوب مورد نظرش بوده نمي‌رسد، ببينيد:  «زندگي مي‌كنيم/ آن‌گونه كه دردها سر به فلك كشيده‌اند...» و در ادامه همين سطر كه ناتوان در ارائه تصويري عميق و شاعرانه از حجم وسيع دردهاست، شاعر دوباره به راه مي‌افتد:  «اگر بفهميم/ زندگي/ يك سيلي زمانمند/ هدفمند است/ يا خوابي كوتاه در نيمه روز/ دشنام‌هاي بسيار را از سر گذرانده‌ايم/ و فراموش كرده‌ايم/ كلمات/ مواد خطرناكي هستند/ كه/ گاهي مي‌كشند...»
مواجهه شاعر با بحث پيچيده هميشه فلسفي جبر و اختيار بي‌ترديد مغاك هولناكي است كه كمتر شاعري به آن تن مي‌دهد اما شاعر جوان اين مجموعه دليرانه به جنگ به آن رفته، زندگي را با قدرت فوق بشري‌اش كه بي‌ترديد محصول شاعرانه نگاه كردن است، از چنگ جبر بيرون كشيده و در سايه سار كلمات نوازشگرانه در آغوشش كشيده است. شاعر با نگاهي ژرف‌گونه و زيركانه آن گونه به تماشاي هستي نشسته است كه فيلسوفي، اديبي يا حتي ابرانساني فرازميني كه دغدغه‌اي بيشتر از آنچه در خاطره‌نويسي بعضي شاعران آمده دارد، اين نه از باب تعريف و تمجيدهاي متداول ادبي است كه تنها و تنها ارائه دريافتي است محتوامحور، چرا كه در اينجا اصالت معنا و انديشه سهم بيشتري از آن اصوال برشمرده از جناب لانجاينوس را به خود اختصاص داده است. ببينيد:  «شايد اكنون نيز/ عيبي ندارد كه يك جاي خالي باشد/ تا از شناختن/ تاوان بگيرم با جامه‌اي شايسته...» از منظري ديگر اگر سبك، محتوا، زبان و فرم را از چهارگانه‌هاي توافق شده همه صاحبنظران در خصوص نوشتن نقد روايي يك اثر ادبي بدانيم، در اين دفتر توجه ويژه شاعر به محتوا - همان كه از گمشده‌هاي شعر امروز است - و بعد آن زبان قابل‌تامل و تعمق است، چينش واژه‌ها جداي از بار موسيقايي كه در شعر سپيد نقشي حياتي دارند، معناپذيري و تحليل‌پذيري شاعرانه‌اي را در بطن شعر رقم مي‌زنند و هر واژه با استقلال و اعتماد به نفسي فزاينده بار انتقال محتوا را به دوش مي‌كشند، واژه‌ها و تركيب‌هايي كاملا امروزي و مدرن هم چون «سرش را به بطري معشوقه‌اش كوبيد/ خياباني كه به سردردش انداختيم و...» ازين قبيل اتفاق‌هاي شعري اين دفتر را متمايز از بسياري از آثار هم‌عصر خود كرده است.  با اين‌ همه به دور از انصاف است كه فقدان يك جهان‌بيني متعالي‌تر، ايدئولوژيكي، توقع روشن شدن موضع شاعر در شفافيتي وراي مرزهاي جنسيتي و در نهايت توجه خاص به دو پديده مورد نظر سوسور در وارستگي‌هاي يك اثر ادبي با دو گزينه همنشيني و جانشيني را فراموش كنيم و به شاعري كه بال‌هاي آراسته‌اي براي پرواز ذهنش به جهان برتر و ابر انساني گشوده، گوشزد نكنيم كه اينها همه در عين چشم‌نوازي و دل‌انگيزي بسيار كم و كاستي‌هايي دارد كه تنها و تنها با خواندن آثار هيولاهاي ادبي دنيا چه در زمره شعر و چه در حوزه رمان مي‌تواند كمتر به چشم ‌آيد. حرف آخر آنكه نمي‌توان از ترجمه دقيق و در عين حال متناسب با حال و شاعرانه مترجم  به آساني گذشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون