فرا روايتهاي انتزاعي و افت تحصيلي
محمد ملاكي
سال ۱۴۰۲ در يكي از جلسات گردهمايي افق فردا بحث كيفيت بخشي در آموزش و پرورش به نقش فراروايتها در افت تحصيلي دانشآموزان اشاره كردم. بهدليل آماده نبودن فضاي گفتوگو تنها واكنش، خندههايي بود كه به واژه فراروايت شد و ذهن برخي دوستان را معطوف ملا و منبر برد. يك سال و اندي بعد پس از پژوهشي كه در موسسه مطالعاتي عصر خلاقيت منتشر و پرونده افق ۲۰ ساله ۱۴۰۴ بدون رسيدن به قله بسته شد با حضور دانشجويان درس جامعهشناسي به تحليل موضوع پرداختيم. در ابتدا براي تثبيت معنايي موضوع به نظريه مهم ژان فرانسوا ليوتار درخصوص ناكارآمدي فراروايتها اشاره كردم به اينكه منظور از فراروايت چيست؟ آيا برنامه درس ملي، سند تحول بنيادين، آرمانگرايي حيات طيبه ما و حيات مومنانه غرب فراروايت است؟ و سپس به اينكه ما در آموزش و پرورش چه فراروايتهايي در افق ۱۴۰۴ تعريف كرديم كه نه تنها باعث پيشرفت و فتح قله نشديم، بلكه سقوط آزاد هم داشتيم. اما فراروايت...
فراروايت چيست؟
فراروايتها داستانهاي كلان و فراگيري هستند كه سعي ميكنند تاريخ، فرهنگ و دانش بشري را در قالب يك روايت منسجم و معنادار توضيح دهند. اين روايتها اغلب برمبناي ايدئولوژيها، فلسفهها يا اديان شكل ميگيرند و ادعا ميكنند كه حقيقت نهايي را دراختيار دارند. نمونههايي از فراروايتها عبارتند از:
٭پيشرفت: اين ايده كه تاريخ بشر به طور خطي به سمت پيشرفت و بهبود حركت ميكند.
٭آزادسازي: اين ايده كه هدف غايي تاريخ، رهايي انسان از ستم و استثمار است.
٭عقلانيت: اين ايده كه عقل و علم ميتوانند تمام مشكلات بشر را حل كنند.
چرا ليوتار با فراروايتها مخالف است؟
ليوتار معتقد است كه فراروايتها به دلايل زير ديگر قابل دفاع نيستند:
٭ تجربه تاريخي: قرن بيستم شاهد فجايعي مانند جنگهاي جهاني، هولوكاست و استالينيسم بود كه نشان دادند فراروايتها نه تنها نميتوانند از وقوع چنين حوادثي جلوگيري كنند، بلكه حتي ممكن است به آنها دامن بزنند.
٭تكثرگرايي: جامعه پستمدرن با تكثر و تنوع ديدگاهها و ارزشها مشخص ميشود. هيچ فراروايتي نميتواند ادعا كند كه نماينده تمام اين ديدگاههاست.
٭زبان: ليوتار معتقد است كه زبان ابزاري محدود و ناكافي براي بيان حقيقت نهايي است. هر فراروايتي ناگزير تصويري ناقص و تحريفشده از واقعيت ارايه ميدهد.
به جاي فراروايتها چه چيزي؟
ليوتار به جاي فراروايتها، از «روايتهاي كوچك» (petits récits) يا «بازيهاي زباني»
(jeux de langage) دفاع ميكند. اين روايتها و بازيها محدود، محلي و موقتي هستند و ادعاي ارايه حقيقت نهايي را ندارند. آنها به جاي تلاش براي ايجاد يك نظام منسجم و فراگير، بر تفاوت، تكثر و عدم قطعيت تاكيد ميكنند. به طور خلاصه، در عصر پستمدرن، فراروايتها ديگر نميتوانند به عنوان راهنما و مبناي عمل مورد استفاده قرار گيرند. به جاي آنها، بايد به روايتهاي كوچك و محلي توجه كرد كه به تنوع و تكثر ديدگاهها احترام ميگذارند.
پژوهشگر و تحليلگر مسائل ايران