گروه حوادث|چند گرم طلا باعث شد تا زهرا ميرزايي، مجري شبكه افق توسط پسرخالهاش به قتل برسد.
زهرا ميرزايي كه با عنوان روانشناس و كارشناس برنامههاي شبكه افق فعاليت داشت، قرباني جنايتي شد كه عامل آن، پسرخالهاش بود. او با درخواست مشاوره براي حل مشكلات خانوادگياش، وارد خانه مقتول شد، اما هدف واقعياش سرقت طلاهاي مقتول بود. زهرا ميرزايي، در خانهاش و با ضربات چكش و چاقو به قتل رسيد. به گزارش پليس؛ ظهر روز سهشنبه زني طي تماس تلفني با مركز فوريتهاي پليسي ۱۱۰ اعلام كرد كه خواهرش در خانهاش در شهرك گلستان به قتل رسيده است. او گفت: «خواهرم را كشتهاند، جسدش خونآلود است، خانهاش هم بوي آتشسوخته ميدهد.» صداي لرزان زن، پليس را به محل حادثه كشاند. ماموران كلانتري ۱۴۱ شهرك گلستان نخستين نيروهايي بودند كه خود را به ساختمان رساندند. جسد در اتاق خواب طبقه دوم بود؛ متعلق به زهرا ميرزايي، روانشناس، فعال اجتماعي و كارشناس برنامههاي شبكه افق. بدن بيجان او با جمجمهاي خرد شده و بريدگي عميق در ناحيه گردن پيدا شد. كارشناسان پزشكي قانوني اعلام كردند كه چند ساعت از مرگ گذشته است و علت فوت، ضربات سنگين چكش و بريدگي مرگبار گردن بوده است. خواهر مقتول كه در طبقه سوم ساختمان زندگي ميكرد، ساعتي پيش از تماس با پليس، از پاسخ ندادن زهرا به تماسهاي تلفنياش نگران شده بود. زماني كه وارد خانه خواهرش شد، نه تنها سكوت سنگيني فضاي خانه را فرا گرفته بود، بلكه بوي سوختگي عجيبي نيز به مشام ميرسيد. وارد اتاق خواب كه شد، با صحنهاي كابوسوار روبهرو شد؛ پيكر بيجان خواهرش غرق در خون بود و بخشهايي از پتو و فرش خانه سوخته بودند.
كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ، به همراه بازپرس جنايي محمدجواد شفيعي، تحقيقات خود را آغاز كردند. بررسيهاي اوليه نشان داد قتل در فاصلهاي نزديك از زمان كشف جسد رخ داده و آثار حريق عمدي در خانه ديده ميشد، اما آتش بهدلايلي شعلهور نشده و خاموش شده بود. در ميان شهادتها، گفتههاي خواهر مقتول كليد اصلي معما را در اختيار پليس گذاشت. او به ماموران گفت كه زهرا قرار بوده همان روز با پسرخالهشان ملاقات داشته باشد. ظاهرا او به بهانه مشاوره خانوادگي به خانه زهرا آمده و تاكيد كرده بود كسي از اين ديدار خبردار نشود.
تحقيقات فني و ردگيري مخابراتي نشان داد متهم پس از وقوع قتل، ساعتها در خانه مقتول حضور داشته و سپس به خانهاش در منطقه تهرانپارس بازگشته است. ماموران با نظارت دقيق و عمليات تعقيب و مراقبت، شامگاه همان روز متهم را شناسايي و بازداشت كردند. طلاهاي سرقتشده از زهرا نيز از جيب شلوار او كشف شد.
متهم ۳۴ سال دارد. او متاهل است و يك فرزند دارد كه تازه به دنيا آمده است. او به سوالات «اعتماد» در مورد اين پرونده پاسخ ميدهد.
شما كه قصدتان سرقت بوده چرا اقدام به قتل كرديد؟
يك ماشين داشتم كه با آن كار ميكردم. پيك، اسنپ، مسافركشي و... اما اين اواخر آنقدر مشكل مالي داشتم كه مجبور شدم ماشينم را بفروشم. از طرفي با همسرم نيز به اختلاف خورده بودم و فقط دنبال راهي بودم كه از مشكلاتم كم كنم.
اگر قصد سرقت داشتيد چرا صرفا سراغ دخترخالهتان رفتيد؟
چون تصور ميكردم طلاهاي زيادي دارند. مدتي قبل در يك مهماني فاميلي بوديم كه دخترخالهام گفت كه دزد به خانهشان زده، اما فقط طلاهاي بدلي را برده است، خالهام هم گفت كه اگر همان دزد وارد خانه آنها شده بود، كلي طلا گيرش آمده بود. همان موقع فهميدم كه خالهام طلاهاي زيادي دارد. خالهام و دخترهايش در يك ساختمان زندگي ميكنند. طبقه بالا دختر خاله بزرگم است و در طبقه پايين خالهام به همراه دخترخاله كوچكم (مقتول) و پسر نوجوان او زندگي ميكردند. همان موقع نقشه كشيدم كه طلاهاي آنها را سرقت كنم.
از كجا ميدانستيد كه دخترخالهتان در خانه است؟
ميدانستم خالهام رفته بود مشهد. پسر دخترخالهام (مقتول) هم مدرسه ميرفت و ميدانستم كه تا بعدازظهر در مدرسه است. براي همين با دخترخالهام (مقتول) تماس گرفتم و به دروغ گفتم كه من و همسرم ميخواهيم براي مشاوره به خانه او برويم. دخترخالهام مشاور خانواده بود و حتي در برنامههاي تلويزيوني و راديويي هم شركت ميكرد. از طرفي قبلا برايش تعريف كرده بودم كه با همسرم دچار مشكل و اختلاف شدهام و او از وضعيت زندگي من خبر داشت. براي همين قبول كرد كه من و همسرم را ببيند و با ما حرف بزند. براي روز سهشنبه قرار گذاشتيم، اما سه روز قبل از آن چكش و چاقو خريدم تا نقشهام را عملي كنم.
همسرتان آن روز همراهتان نبود؟
نه، به دخترخالهام به دروغ گفته بودم كه ميخواهم با همسرم بيايم. حوالي ساعت ۱۱ بود كه به خانه دختر خالهام رسيدم. زنگشان را زدم. دخترخالهام در را باز كرد و وارد شدم. گفت پس همسرت كو؟ گفتم كه در راه است و تا چند دقيقه ديگر ميآيد. مرا به خانه دعوت كرد و برايم شربت آورد. بعد هم به آشپزخانه رفت تا چاي دم كند و منتظر همسرم بماند كه از پشت سر به او نزديك شدم و با چكش به سرش ضربه زدم. فرياد زد و بعد هم ضربات چاقو را زدم و طلاهايش را دزديدم و فرار كردم.
شما كه طلاها را سرقت كرديد و دخترخالهتان را هم به قتل رسانديد، چرا قصد آتش زدن خانه را داشتيد؟
يك بطري كوچك بنزين تهيه كرده بودم كه ردي از خودم بهجا نگذارم. بعد از قتل، مقداري كاغذ كنار جسد ريختم و با بنزين آنجا را آتش زدم، اما انگار بعد از رفتن من آتش خاموش شده بود. اصلا فكر نميكردم كه لو بروم، اما زهرا جريان ملاقات من و همسرم با خودش را به خواهرش از قبل اطلاع داده بود.پس از اين جنايت، جسد براي بررسيهاي تخصصي به پزشكي قانوني منتقل شد و متهم با دستور بازپرس شفيعي دراختيار اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت. رسيدگي به اين پرونده همچنان در شعبه پنجم دادسراي امور جنايي تهران ادامه دارد.