ترامپ و ترديد در خاورميانه
علي آهنگر
«خاورميانه» نامي است كه آلفرد ماهان، استراتژيست امريكايي به اين گرهگاه ژئوپليتيكي جهان داد. ماهان در ژوئن ۱۹۰۲ در نظريهپردازي خود در مجله نشنال ريويو، در مقالهاي با عنوان: خليجفارس و روابط بينالملل نوشت: «خاورميانه، اگر اجازه دهيد اين واژه را به كار برم -كه تاكنون جايي نديدهام - روزي به كانال سوئز خود نياز خواهد داشت.» او در اين نظريه، خليجفارس را كليد كنترل جهان ناميد و هشدار داد كه تسلط بر اين آبراهه براي هژموني جهاني حياتي است. او افزود: «خليجفارس نه فقط يك خليج محلي كه گرهگاه آينده منافع امپراتوريهاست. منطقهاي كه آن را خاورميانه مينامم، به زودي در مركز كشمكش جهاني قرار خواهد گرفت چه از طريق دريا، چه از راهآهن و چه در قالب رقابت قدرتها.» ۱۲۳ سال پس از آن نظريه، دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا به همان آدرس ميآيد. او سفري پرترديد را به خاورميانه در ۲۳ تا ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ براي ديدار با سران شوراي همكاري خليجفارس در رياض، امارات و قطر انجام ميدهد. ترامپ براي نفت، انرژي، هوش مصنوعي و تثبيت كريدور هند-خاورميانه-اروپا ميآيد، اما هدف بزرگتر او جذب سرمايهاي عظيم است. او ميخواهد ۲ تريليون و ۴۰۰ ميليارد دلار از عربستان و امارات در يك دهه جذب كند. رسانهها در ۱۴ ارديبهشت گزارش دادند، امارات متعهد به سرمايهگذاري ۱.۴ تريليون دلاري در هوش مصنوعي در امريكا شده و سرمايهگذاري عربستان از ۶۰۰ ميليارد دلار به يك تريليون دلار افزايش يافته است. در واقع قرار است اين دو كشور در مدت ۱۰ سال، سالانه ۲۴۰ ميليارد دلار در امريكا سرمايهگذاري كنند. اين رقمهاي سرسامآور، بيش از حد سرمايهگذاري، آشكارا تغيير ريل ژئوپليتيكي خاورميانه را نشان ميدهد، درست همانطور كه ماهان در ۱۲۳ سال گذشته پيشبيني كرده بود. اما كدام خليجفارس؟ كدام خاورميانه؟ منطقهاي پر از ترديد و بياطمينان از جنگي ويرانگر، چگونه ميتواند بستري براي چنين سرمايهگذاريهاي سرسامآور و تغيير ريلهاي ژئوپليتيكي باشد؟ خاورميانهاي در انتظار تنش، نه محل توليد سرمايه است و نه مقصدي براي جذب آن.
در اين ميان، ابتكاري خلاقانه از شمال خليجفارس ميتواند تمام ترديدها را بزدايد: كليد نمادين و طلايي سفارت امريكا در دستان اطمينانبخش مسعود پزشكيان، ترديدها را به اميد، افسون ميكند. در ۲۸ فروردين ۱۴۰۴، خالد بن سلمان، وزير دفاع عربستان در سفر به تهران، پيشنهاد محمد بن سلمان را پيش پاي ايران گذاشت. او گفت: خوب است در سفر ترامپ به رياض، ديداري نمادين بين مسعود پزشكيان و دونالد ترامپ در حاشيه نشست سران شوراي همكاري برگزار شود. لارا روزن، خبرنگار امريكايي، در ۳۰ فروردين ۱۴۰۴ در خبرنامه ديپلماتيك خود اين خبر را منتشر كرد. اين ديدار اگر محقق شود، ميتواند لحظهاي تاريخي باشد، نه براي حل همه اختلافهاي ۴۶ ساله ايران و امريكا، بلكه براي ارسال پيامي از صلح و گفتوگو. در چنين ديدار سمبليك و نمادين، آنچه جلوه ميكند هديهها و نمادهاست. چه هديهاي بهتر از كليد نمادين سفارتخانههاي دو كشور؟ پزشكيان ميتواند كليدي طلايي در جعبهاي با نقوش ايراني به ترامپ هديه كند و بگويد: «اين كليد، دعوتي است به گفتوگو با احترام متقابل.» در پاسخ ترامپ ميتواند كليدي از كاخ سفيد يا سفارت ايران در امريكا را به پزشكيان اهدا كند و بگويد: «اميدوارم اين كليد درهاي جديدي براي همكاري باز كند.» اين اقدام، درست مانند اهداي پاندا توسط چين به نيكسون در ۱۹۷۲ يا دست دادن اوباما و كاسترو در ۲۰۱۵، ميتواند در رسانهها و شبكههاي خبري و اجتماعي جهان غوغايي به پا كند. همچنانكه ميتواند خاورميانه را از انتظار جنگ، به اميد صلح رهنمون باشد. اين ديدار نمادين، اگرچه كوتاه، ميتواند مبدايي از تاريخ باشد. نخست، تنشهاي منطقهاي از يمن تا لبنان را التيام ميبخشد. دوم، مذاكرات هستهاي جاري در وين و عمان را به نتيجه مطلوب ميرساند. سوم، تندروهاي جنگطلب در امريكا و لابي صهيونيست را به حاشيه ميسپارد و چهارم، ايران را به عنوان پيشگام صلح منطقهاي در جهان معرفي ميكند. خاورميانه خسته از دههها تنش، به لحظهاي از اميد نياز دارد. كليد طلايي در دستان پزشكيان، نهتنها نمادي از گذشته، بلكه اميدي براي آينده است. اين پيشنهاد اگر با حمايت ديپلماتها و رسانهها همراه شود، ميتواند خاورميانه را از ترديد، از آسيب و از جنگ، به اميد، به اطمينان و به صلح هدايت كند.