واكاوي انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ بين روسيه و انگليس در آثار نويسندگان خارجي
به بهاي قرباني شدن استقلال ايران
ثريا عباسيقيداري
قرارداد ۱۹۰۷ مربوط به صحنههاي شوم رقابت سياسي و اقتصادي روس و انگليس در ايران است كه در سالهاي دوره پادشاهي فتحعلي شاه تا انقلاب مشروطه شكل گرفت. حوادث و وقايع ناشي از اين رقابت زيانهاي جبرانناپذيري را به كشور و ملت ما وارد آورد.اين رقابت و كشمكش در دوره انقلاب مشروطه ايران نيز ادامه داشته و به صورتهاي مختلف جلوه كرده است، دولت روسيه تزاري رژيم استبدادي و دستگاه سلطنت قاجار را تقويت ميكرد و اما بريتانيا ميخواست با كمك به نهضت مشروطهخواهي و جلب محبت رهبران انقلاب ايران راه را براي نفوذ هر چه بيشتر در رژيم جديد براي خود باز كند و از طرفي نيز جنايات سياسي خود را كه تا آن روز در ايران مرتكب شده بود، كمرنگ جلوه بدهد.اما پيشامدها حوادث بينالمللي انگلستان را به سمتي سوق داد كه بزرگترين جنايت تاريخي درباره ايران عقد قرارداد ۱۹۰۷ را مرتكب شد.
ادوارد براون انگليسي در كتاب تاريخ ايران قسمتي از مقالات جرايد ايران و اروپا را درباره قرارداد نقل كرده است. او اشاره ميكند به اينكه اين پيمان در انگلستان پيروزي درخشاني از ناحيه مردان سياسي به حساب ميآمد. ولي از ناحيه پارهاي از سياسيون مانند لرد كرزن و مستر لينج مورد انتقاد قرار گرفت. نه از بابت جنايتي كه اين قرارداد درباره ملت ايران انجام داد، بلكه از آن جهت كه در اين معامله انگلستان نسبت به روسيه در موقعيت بدتري قرار گرفته است و مستر لينج انگليسي در مقالهاي كه در مجله آسيايي امپراتوري انتشار داده بود درصدد تحقير ملت ايران برميآيد. ايران را مانند روح مردهاي ميداند كه در ضيافتي كه به احترام روسيه در اين قرارداد برپاساختهايم، ظاهر شده است ... ميان حيات و مرگ افتاده ...بدون اينكه در اين قرارداد شركت داده شود تنها و بيچاره به پاي ما افتاده است. (شميم، ص۴۸۲، ۱۳۷۴) . ادوارد براون در مقالاتي كه انتشار داده در اين زمينه، روسيه را كاشانه استبداد بيلگام، دشمن ديرينه آزادي در تمام شوون، نابودكننده همه مللي كه قبلا آزادي داشتهاند، از طرف مشروطهخواهان قلمداد كرد و اگر انگلستان دربند دوستي با وي بود، چگونه ميتوانست دوست قابل اعتماد براي مشروطهخواهان باشد. پاولويچ روسي در كتاب تاريخ مشروطيت ايران درباره قرارداد ۱۹۰۷ به اين مساله ميپردازد كه پيروزي انقلاب مشروطه باعث اشتعال آتش انقلاب در هندوستان بود و اين موضوع موجبات هراس انگلستان را در پي داشت و اين امر باعث شد كه در ديپلماسي خود نسبت به نهضت آزاديخواهي ايران تجديدنظر كند و اين امر را علت اساسي سازش روس و انگليس و عقد قرارداد 1907 ميداند و اينكه بين سياست انگليس و روسيه در مورد ايران تفاوت اصولي وجود دارد، كاملا يك تفاوت ظاهري بيش نيست. دولت بريتانيا عملا نشان داد كه هرگز هواخواه رژيم مشروطه پارلماني نبوده فقط ميخواسته جنايات خود درباره ايران را هميشه با دستكش سفيد مرتكب شود و وقتي پاي منافع خاص خود مطرح شد از پشت سر به ايران خنجر زد و ملت ايران را به روسيه يعني دشمن سرسخت آزادي و استقلال ايران فروخت. پايان بازي بزرگ و كاهش تنشهاي استعماري مورخاني مانند پيترهاپكرك در كتاب بازي بزرگ به مبارزه امپراتوريها در آسياي مركزي تاكيد ميكنند كه اين قرارداد نقطه پاياني بر رقابتهاي طولاني روسيه و بريتانيا در منطقهاي از ايران تا افغانستان و تبت بود.
كريستوفركلارك در كتاب خوابگردها، چگونه اروپا در سال 1914 به جنگ جهاني اول رفت، اشاره ميكند كه قدرت روزافزون آلمان، بريتانيا و روسيه را به هم نزديك كرد. ضعف روسيه پس از سال 1905 و تمايل به كاهش تنشها كه دومينيك ليون در تحليلهاي خود به اين موضوع اشاره ميكند.
يرواند آبراهاميان در كتاب ايران بين دو انقلاب توضيح ميدهد كه اين قرارداد ايران را به سه بخش تقسيم كرد:
منطقه شمال (نفوذ روسيه)، منطقه مركزي (بيطرف)، منطقه جنوب (نفوذ بريتانيا) . اين تقسيمبندي عملا حاكميت ايران را تضعيف كرد و راه را براي مداخلات بيشتر استعماري باز گذاشت. بريتانيا ميخواست از نفوذ روسيه به سمت هند جلوگيري كند و روسيه نيز به دنبال تسلط بر بازارهاي ايران بود. سر اولاف كارو در آثار خود اشاره ميكند كه اين قرارداد افغانستان را به عنوان منطقه تحت نفوذ بريتانيا به رسميت شناخت و روسيه از ادعاهاي خود در تبت دست كشيد. اين توافق به بريتانيا اطمينان داد كه روسيه به سمت هند پيشروي نخواهد كرد.اگرچه به كاهش تنش بين دو امپراتوري كمك كرد، اما به بهاي قرباني شدن استقلال ايران تمام شد و زمينه را براي مداخلات بيشتر استعمارگران در قرن بيستم فراهم كرد .
دكتراي تاريخ معاصر،
هيات علمي دانشگاه فرهنگيان