• 1404 يکشنبه 14 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6033 -
  • 1404 شنبه 13 ارديبهشت

ادامه از صفحه اول

مرجعيت گمشده روايتِ مصادره‌ شده 

«صدا» از جاي ديگري مي‌آيد و «تصوير» از كانال‌هايي بيرون از مرزها. روايت‌ها در تلگرام و توييتر ساخته مي‌شوند و افكار عمومي، تشنه‌ اطلاعات، تشنه‌ شفافيت، بي‌درنگ به آنها پناه مي‌برد. اين، يك بازي ساده رواني نيست. اين، واگذاري مرجعيت به بيرون است. اين، مقدمه شكست در جنگ نرم است، بدون شليك حتي يك گلوله. رسانه بايد مستقل، مسوول و حرفه‌اي باشد. اگر رسانه داخلي بتواند با خطوط قرمز واقع‌گرايانه، نه توهم‌آلود، واقعيت را پوشش دهد، حتي اگر روايتش با روايت رسمي تفاوت داشته باشد، باز هم مفيد است. تضاد روايت‌ها در درون، بهتر از تسليم كامل به روايت بيرون است. مرجعيت رسانه، اگر در داخل بماند، كشور نجات يافته است. بستن فله‌اي مطبوعات، طرد خبرنگاران مستقل، ساختن صداوسيمايي يكدست و بي‌جان، فراري دادن استعدادها به بي‌بي‌سي، ايران اينترنشنال، راديو فردا و ديگران... نتيجه‌اش چيزي نيست جز اينكه حالا در بزرگ‌ترين حادثه‌ها، كوچك‌ترين اعتماد به منابع رسمي باقي نمانده است. ما با دست خود، فرانكشتاين رسانه‌اي در بيرون مرزها ساخته‌ايم و حالا از هيولايي كه بر مرجعيت ما سايه انداخته، به ‌درستي مي‌هراسيم. جهان امروز، جهان رقابت روايي است. روايت‌ها بر حقيقت تقدم يافته‌اند، اما روايتي مي‌ماند و موثر است كه دست‌كم «بويي از واقعيت» برده باشد. روايتِ تحريف‌ شده، روايتي است كه از همان ثانيه اول به ضد خودش تبديل مي‌شود. مردم امروز، نه در دهه‌ شصت‌اند، نه در دهه‌ هفتاد. هيچ چيز را بي‌راستي‌آزمايي نمي‌پذيرند. تكنولوژي، رسانه، سواد رسانه‌اي و تجربه زيسته آنها را به آنتي‌بيوتيك دروغ تبديل كرده است. هر دروغي، فقط سيستم را تضعيف مي‌كند. اگر كشورهايي مثل تركيه، عربستان يا حتي شبكه‌هايي مانند الجزيره، ام‌بي‌سي يا اسكاي‌نيوز توانسته‌اند روايت‌هاي ملي را جهاني كنند، به ‌خاطر سينماي پيشرفته‌شان نيست؛ به‌ خاطر فهم دقيقشان از كاركرد رسانه است. ما سينما را بهتر از آنها مي‌شناسيم، اما رسانه را نمي‌فهميم يا شايد نمي‌خواهيم بفهميم. اين، فاجعه است. و باز هم با رخداد تلخي روبه‌رو شديم، بي‌آنكه سازوكاري شفاف براي پاسخگويي درباره ضعف اطلاع‌رساني به چشم بخورد. در كشوري كه انتشار يك كليپ در شبكه‌هاي اجتماعي مي‌تواند بلافاصله واكنش هماهنگ نهادها را برانگيزد، شايسته است در برابر تاثير روايت‌هاي متناقض بر آرامش رواني مردم نيز حساسيت و مسووليت‌پذيري بيشتري نشان داده شود. اعتماد عمومي با شفافيت و پاسخگويي بازيابي مي‌شود؛ آيا زمان آن نرسيده كه همين حساسيت را صرف تقويت صداقت رسانه‌اي كنيم؟ ما نياز به بازنگري داريم. به تفكري نو در باب رسانه. به تيمي رسانه‌اي كه نبض جامعه و شبكه‌هاي اجتماعي را در دست داشته باشد، نه تيمي كه منتظر بماند تا ببيند بالا چه فرماني صادر مي‌شود. رسانه، نه ابزار تبليغات دولتي كه يكي از نهادهاي اصلي امنيت ملي است. بايد اين را بفهميم، پيش از آنكه خيلي دير شود. براي يك‌بار هم كه شده، بحران رسانه را جدي بگيريم. نه براي دل خبرنگاران، نه براي حيثيت روزنامه‌ها، بلكه براي بقا. لابد واقف هستيم كه بي‌اعتمادي، فروپاشي ناگهاني ندارد؛ قطره‌قطره انباشته مي‌شود، از هر خبر پنهان ‌شده، از هر حقيقت سانسور شده، از هر مجري‌اي كه باور ندارد آنچه مي‌گويد و از هر مخاطبي كه ديگر نمي‌بيند، نمي‌شنود و نمي‌پذيرد. سوال ساده است، اگر ما رسانه‌اي براي مردم خود نداشته باشيم، مردم ما به كدام صدا گوش خواهند سپرد؟ و هشدار روشن است، اگر هنوز هم رسانه را نه پل ارتباطي كه ابزار حكمراني بدانيم، آيا روزي خواهد رسيد كه هيچ صداي درون‌زاد، ديگر شنيده نشود؟! 

 


پروفسور علي يخكشي  دلبسته نا وابسته

پروفسور علي يخكشي، تنها در مرزهاي دانشگاه و استادي و به ويژه واژگاني همچون «تخصص» جايگاه خود را كرانمند نكرده بود. به ياد دارم در سال‌هاي دهه 1380 كه بسياري از استادان دانشگاه در برابر انجام طرح ويرانگر شيرين‌سازي و انتقال آب درياچه كاسپين، به بهانه نداشتن «تخصصِ» در پيوند با اين چالش خاموشي پيشه كرده و چشم بر هم نهاده بودند، اين پروفسور علي يخكشي در جايگاه يك استاد - شهروند كنشگر و دغدغه‌مند اين سرزمين بود كه با بيان شيواي خود با رسانه‌ها به گفت‌وگو مي‌نشست و پرده از چهره چنين طرح‌هاي ايران برباد دهي بر مي‌داشت و بي‌آبرو مي‌كرد.  آموزش‌هاي محيط‌زيستي به كودكان و تلاش براي دوستي و آشتي كودكان با پايه‌ها و پاره‌هاي محيط‌زيست و منابع طبيعي را كليد گذار براي دستيابي به پايداري محيط‌زيست ايران فردا برمي‌شمرد. كليدي‌ترين آموزه كاربردي كه به شخصه از استاد آموختم اين جمله ژرف و تكان‌دهنده بود كه؛ «ما آخرين نسلي هستيم كه فرصت داريم محيط‌زيست و منابع طبيعي ايران را نجات دهيم.»
يادش جاودان و روانش مينوي باد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون